پزشک زن در پی اجازه‌ی پدر برای ازدواج


شهرزادنیوز: زن پزشکی به نام منیژه (36 ساله) که فوق تخصص دستگاه گوارش است، به دلیل عدم اجازه‌ی پدر برای ازدواج به دادگاه شکایت کرد. وی در جلسه‌ی دادگاه خانواده در شعبه 262 اظهار داشت: من وقتی دانشجو بودم از شهرمان ورامین به تهران آمدم و خانه‌یی اجاره کردم... در همان دوران بود که با صابر آشنا شدم... پس از مدتی به شناخت کامل از یکدیگر رسیدیم، هر دو احساس کردیم به هم علاقه‌مند شده‌ایم، اما آن زمان امکان ازدواج نداشتیم و بنابراین منتظر ماندیم من درسم تمام شود.

والدین پزشک زن با این ازدواج به دلیل همسطح نبودن تحصیلات و موقعیت اجتماعی، مخالف هستند. قاضی دادگاه پس از شنیدن حرف‌های منیژه و صابر با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به دادگستری شهرستان ارجاع داد.

طبق ماده 1043 قانون مدنی، نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد، موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است.

احتمال صدور حکم سنگین برای یک زن زندانی

کميته گزارشگران حقوق بشر

شیرین علم هویی که به اتهام همکاری با حزب کارگران کردستان(PKK) بازداشت شده است، پس از گذشت یکسال همچنان در شرایط بلاتکلیفی در بند نسوان زندان اوین نگهداری می شود.

این زن28 ساله، یکسال پیش از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و پس از سپری کردن دوره های بازجویی طولانی به بند عمومی زندان اوین انتقال یافت. وی در حالی پس از یکسال در وضعیت بلاتکلیفی نگهداری می شود که مطابق با قانون" دادگاه موظف است، در سریعترین زمان ممکن به اتهامات متهم رسیدگی نموده و در مورد وضعیت او تصمیم گیری نماید."

گفتنی است در سالهای گذشته افراد بسیاری به همین اتهام بازداشت و زندانی شده اند، اغلب این افراد در خطر صدور احکام سنگین قرار دارند. درحال حاضر، حداقل 13 تن به اتهام همکاری با این حزب و حزب پژاک در زندانهای ایران زیر حکم اعدام به سر می برند و تعدادی نیز به حبسهای سنگین، تا 30 سال محکوم شده اند. شناخته شده ترین فردی که به این اتهام محکوم شده است، فرزاد کمانگر معلم کرد است .

حضور کاندیدای زن در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری و تلاشهای صورت گرفته از سوی جناح‌ها و تشکل‌های مدافع نقش زنان در این دوره از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است


این مسائل زمانی در کانون توجهات رسانه‌های داخلی و خارجی قرار میِ‌گیرد که فعالان در این عرصه برای دفاع از مطالبات و خواسته‌های خود مصرانه خواهان تغییر و بازنگری در بسیاری از اصول و قوانین تبعیض‌آْمیز هستند.به عنوان مثال مطالبات تشکل همگرایی جنبش زنان در راستای گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط و همچنین بازنگری در اصل یکصد و پانزدهم قانون اساسی از مهمترین تحرکات صورت گرفته در این عرصه بود.

هر چند که علیرغم همه محدودیت‌های اعمل شده،افزایش حضور زنان در عرصه‌های محتلف پس از انقلاب را نمی‌توان انکار کرد اما ممنوعیت‌های اعمال شده از جمله ممانعت برای ریاست‌جمهوری زنان در قانون اساسی و مبحثی که در حول و حوش واژه رجال سیاسی به واسطه ماده یکصد و پانزده قانون اساسی وارد ادبیات سیاسی کشور شده است،فضایی را در این عرصه به وجود آورده که تحقق بسیاری از اهداف و ایده‌آل‌ها را برای زنان در افق محال قرار داده است.گفتمان مذهبی حاکم بر جامعه و همچنین دیدگاه قیم‌مآبانه نسبت به زنان از جمله چالشهای فراروی زنان در تصدی پست‌های ریاستی و وزارتی بوده است.

حال با پررنگ‌تر شدن حضور زنان در این دوره از انتخابات،این امر به مسئله‌ای مهم و قابل توجه تبدیل شده است که بسیاری از رسانه‌های خارجی با انگشت نهادن بر روی آن،به نقاط قوت و ضعف آن اشاره می‌کنند.شبکه العربیه در خصوص ثبت‌نام زنان در انتخابات ایران اعلام کرد:"محدودیتی برای ثبت‌نام زنان و شرکت آنان در انتخابات ریاست جمهوری وجود ندارد اما قانون اساسی ایران واژه رجال سیاسی را برای نامزدهای انتخابات به کار برده است که در زبان عربی به معنای مردان سیاسی اما در ایران به معنای چهره سیاسی به کار می‌رود.با این حال حضور ونقش زنان در ثبت‌نام از اهمیت زیادی برخوردار است.


روزنامه گاردین چاپ لندن نیز به تازگی با چاپ مقاله‌ای به قلم هنری نیومن تحت عنوان" آیا یک زن می‌تواند رییس‌جمهور ایران شود؟"به بررسی جنبه‌های مختلف حضور زنان در انتخابات و کاندیداتوری رفعت بیات پردخته است. در این مقاله آمده است:اگر رفت بیات تا آخر خط بایستد و آرا خوبی جمع‌آوری کند ،این امر حرکت و گام بزرگی به جلو خواهد بود.البته نه بدین معنا که پایانی برای محدودیت‌های موجود برای زنان ایرانی، بلکه گامی است که می تواند سهولت و بازنگری در بسیاری از قوانین موجود باشد.

نیومن در این مقاله آورده است: انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در روز 12 ژوئن برگزار خواهد شد و این‌بار این احتمال وجود دارد که در میان نامزدهای سرشناس یک زن به نام رفعت بیات وجود داشته باشد.طبق اظهارات کامران دانشجو رییس ستاد انتخابات در میان 475 نفر ایرانی که برای ریاست‌جمهوری ثبت‌نام کرده‌اند،42 نفر از آنان زن بوده است.البته حضور زنان در انتخابات ایران مسئله‌ تازه‌ای نیست.در سال 2001 و 2005 نیز شاهد حضور زنان در مرحله ثبت‌نام در انتخابات بوده‌ایم. اما متأسفانه هیچیک از آنها به دور نهایی راه نیافتند.اما به نظر میرسد امسال امیدهای بیشتری برای زنان در انتخابات وجود داشته باشد،چرا که شورای نگهبان اعلام کرده است که هیچ محدودیتی برای شرکت زنان وجود ندارد.
روزنامه گاردین با ارائه بیوگرافی کوتاهی از رفعت بیات می‌نویسد:در میان چهره‌های سرشناس دولتی رفعت بیات در وضعیت نسبتاٌ مساعدی به سر می‌برد .او فارغ‌التحصیل رشته جامعه‌شناسی و یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم زنجان است. بیات در یکی از مصاحبه‌هایش اعلام کرده است در صورت انتخاب،از حقوق زنان در جامعه دفاع کرده و آنان را به مقامات مهم تصمیم‌گیری خواهد رساند. او نیز همانند سایر نامزدها یکی از منتقدین احمدی‌نژاد و عملکرد چهارساله اوست. بیات بر این اعتقاد است که احمدی‌نژاد از فرصت‌های طلایی به وجود آمده در دوران ریاست جمهوری‌‌اش از جمله افزایش قیمت نفت استفاده کافی را نبرده، بیات می‌گوید او می‌توانست از این موقعیت برای بهبود وضعیت زندگی شهروندان ایرانی استفاده کند.

البته بیات را نمی‌توان جزء چهار کاندیدای اصلی و پرشانس انتخابات ریاست‌جمهوری به حساب آورد. در حال حاضر کروبی،احمدی‌نژاد،موسوی و رضایی از مهمترین کاندیدهایی هستند که شانس بیشتری برای پیروز شدن دارند.

نیومن در بخش دیگری از مقاله آورده است:طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،رییس‌جمهور باید از میان رجال سیاسی انتخاب شود.رجال در زبان فارسی مرد یا جنس ذکور معنا می‌شود اما تاکنون مفهوم چهره سیاسی از آن برداشت شده است.شورای نگهبان نیز طی آخرین اظهارات خود این مسئله را تأیید کرد که رجال ، به معنای چهره سیاسی است تا بدبن ترتیب راه برای ورود زنان به عرصه انتخابات باز کرده باشد.تا پیش این شورای نگهبان کاندیداتوری زنان در انتخابات را به دلیل عدم توانایی آنان در مدیریت امور رد می‌کرد.

گاردین می‌افزاید: رسانه‌ها و مطبوعات ایرانی نیز کاندیداتوری بیات را با دقت و هیجان زیاد دنبال کرده و آن را گامی مهم در عرصه حقوق زنان می‌دانند.اگر رفعت بیات پیروز شود،او پس از مگاواتی سوکارنو رییس‌جمهور اندونزی، اولین زن مسلمانی خواهد بود که به ریاست جمهوری خواهد رسید.

در ادامه این نوشتار آمده است:نقش زنان در عرصه سیاست ایران تاریخ دراز و پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است.زنان ایرانی در سال 1905 نقش مهمی را در قانون اساسی این کشور ایفا کردند.همچنین در سال 1911 حق رأی زنان ایرانی برای اولین بار در مجلس مطرح شد.گفتنی است حق رأی زنان در زمان محمدرضا شاه در سال 1963 مورد تأئید قرار گرفته و در سال 1979 پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران،طبق قانون اساسی تأئید شد.

در حال حاضر تعداد زنان در مجلس شورای اسلامی قابل توجه بوده و این نکته را نیز از یاد نبریم که زنان ایرانی در زمان خاتمی و احمدی‌نژاد پستهای ریاستی و نایب‌ریاستی را نیز دارا بوده‌اند.

نیومن در آخر گزارش می‌نویسد: هر چند کاندیداتوری رفعت بیات هنوز از سوی شورای نگهبان مورد تأئید قرار نگرفته است. اما با این حال اقدام شورای نگهبان در اعلام عدم محدودیت برای شرکت زنان را باید گامی مهم و اساسی در ایران دانست.بدون شک حضور کاندیدای زن در انتخابات به معنای پیشرفتی مهم و قابل توجه در این کشور است که می‌تواند در صورت عدم اعمال محدودیت‌های جدید حرکتی مستمر و ادامه دار باشد.

چهارده تن از دراویش به حبس تعلیقی محکوم شدند


كميته اديان كانون دفاع از حقوق بشر- آلمان

چهارده تن از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی که در روز سوم اسفند ماه 87 مقابل مجلس شورای اسلامی دستگیر و روانه زندان اوین شدند از سوی شعبه 1019 دادگاه جزایی تهران به شش ماه حبس تعلیقی محکوم شدند.

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ، شعبه 1019 دادگاه جزایی تهران این 14 درویش گنابادی را از از اتهام اخلال در نظم عمومی تبرئه، اما در خصوص اتهام تمرد از دستور پلیس به شش ماه حبس تعلیقی به مدت 2 سال محکوم کرد. این چهارده نفر در روز درویش مقابل مجلس شورای اسلامی دستگیر و به زندان اوین منتقل و از سوی دادسرای انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ، اخلال در نظم عمومی و تمرد از دستور پلیس تحت محاکمه و بازجویی قرار گرفته ، پس از گذشت 75 روز حبس از زندان اوین آزاد شدند.

بنا بر این گزارش ، وکلای مدافع این دراویش قرار است هفته آینده تجدید نظرخواهی خود را نسبت به حکم محکومیت موکلین تقدیم مرجع ذیصلاح نمایند.

زندانیان کرد بر اثر شکنجه دچار آسیب دیدگی شدند

خبرگزاری دیده بان حقوق بشر کردستان: 2 شهروند بازداشت شده کرد به نام های «حسن سرداری» اهل کرمانشاه و «صفی الدین بابا» اهل ارومیه که به اتهام ارتباط با گروه های مخالف به طور بلاتکلیف در بازداشت بسر می برند از آسیب جسمانی و بیماری قلبی رنج می برند.

حسن سرداری در جریان بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و ساعد و آرنج دست وی دچار شکستگی و آسیب دیدگی شدید شده است.

همچنین صفی الدین بابا اهل ارومیه که از 5 ماه پیش به اتهام فعالیت سیاسی بازداشت شده از بیماری شدید قلبی رنج می برد.

نامبردگان تاکنون دادگاهی نشده و همچنان بلاتکلیف در بازداشت به سر می برند.


آسیب دیدگی جسمانی و شنوایی 2 زندانی دیگر

2 زندانی کرد به نام های «جمهور اورگویچ» و «علی احمد سلیمان» (از کردهای ترکیه و عراق) که به اتهام ارتباط با گروه های مخالف به ترتیب 13 سال و 5 سال محکوم شده اند در زندان دچار آسیب دیدگی جسمانی و شنوایی و کلیوی شده اند.

جمهور اورگویچ اهل کردستان ترکیه از 3 سال پیش دستگیر و به اتهام ارتباط با گروه های مخالف کرد توسط دادگاه انقلاب ارومیه به 13 سال حبس محکوم شده است. نامبرده در زندان دچار بیماری و ضایعه کلیوی شده و در اثر عدم رسیدگی پزشکی و درمانی کلیه خود را از دست داده است.

همچنین علی احمد سلیمان که 3 سال پیش به اتهامی مشابه به حبس 5 ساله محکوم شده در اثر ضرب و شتم در زندان دچار پارگی گوش شده و ناشنوا گردیده است.

نامبردگان که هم اکنون در زندان ارومیه بسر می برند از بی توجهی و عدم درمان و رسیدگی پزشکی شکایت دارند

رنجنامه دانشجوی بهایی محروم از تحصیل

فعالان حقوق بشر در ایران

آنچه در پی می آید رنجنامه فربد اشراقی دانشجوی محروم از تحصیل بهایی است، این رنجنامه از سلسله نامه ها و اسناد گردآوری شده کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران است.

از فربد اشراقی

به تمام مردم دنیا

به نام خداوندی که پیامبران را بر روی صفحه گیتی آورد تا آواز خوش صلح و دوستی و برادری را در گوش ابناء بشر زمزمه کنند تا شاید انسان غافل به خود آید و دین را دست آویزی برای کدورت و دشمنی قرار ندهد.

اینجانب فربد اشراقی دانشجوی اخراجی دانشکده فنی مهاجر اصفهان می باشم که در سال 1383 به علت اعلام برداشته شدن ستون مذهب از فرم ثبت نام کنکور برای کاردانی پیوسته ثبت نام و شرکت نموده و پذیرفته شدم. در تاریخ 30/6/83 جهت ثبت نام به دانشکده مراجعه و فرم ثبت نام را پر نمودم. قابل توضیح است که در فرم ثبت نام در بخش ستون مذهب واژه "بهایی" را وارد نمودم. پس از گذراندن مراحل ثبت نام و حضور در سلسله اتاق های مسئولین مختلف به بنده فرمودند که می توانم از روز 4 مهر ماه در دانشگاه ادامه تحصیل دهم. اینجانب نیز در 4 مهرماه به دانشگاه مراجعه و مشغول به تحصیل شدم. تا اینکه در آبان ماه امور دانشجویی اینجانب را احضار نموده و از بنده به طور شفاهی مشخصات خود از جمله اسم، فامیل، نام پدر و دین را سوال نمودند. بعد از مطرح شدن این سوالات به بنده فرمودند که می توانم به تحصیل خود در دانشگاه ادامه دهم. تا اینکه در تاریخ 14/10/83 یعنی دقیقا 2 روز قبل از شروع امتحانات پایان ترم حراست دانشگاه اینجانب را احضار نمودند. دقیقا همان فرمی که در روز اول ثبت نام به بنده دادند را دوباره لطف نموده تا پر نمایم. اینجانب هم دوباره در قسمت دین نام دیانت بهایی را وارد نموده و فرم را به مسئول حراست دانشکده تقدیم نمودم. ایشان نیز بعد از دیدن نام دین به بنده ابلاغ فرمودند که چون شما بهایی هستید به موجب قوانین جمهوری اسلامی ایران نمی توانی در دانشگاه تحصیل کنی و نام بنده را از لیست دانشجویان خط زدند.

لازم به ذکر است که رتبه بنده در کنکور 141 شد و توانستم در اولویت اول خود که دانشکده فنی مهاجر بود قبول شوم. دانشکده فنی مهاجر از بهترین دانشکده های فنی ایران می باشد.

آری، من آرزویی جز خدمت به وطن و جامعه عزیز ایران ندارم و با هزار شوق و امید که می توانم با داشتن تحصیلات عالیه بهتر و بیشتر به کشور مالوفم خدمت نمایم به خاطر دین و عقیده ام از دانشگاه وطن زادگاهم اخراج و از ادامه تحصیل دور ماندم. ابن تنها مشکل من نیست بلکه تمامی جوانان بهایی ایران از حق تحصیل در دانشگاه های ایران محرومند. به امید روزی که دیگر دین و عقیده انسان ها باعث دشمنی و عداوت نگردد و بهانه ای جهت دشمنی ورزیدن به همدیگر نشود.

با امید به تاییدات خداوند منان

فربد اشراقی

کمیته پی جویی حق تحصیل بهاییان در ایران




بسته شدن راه هوایی عتبات و حضور زنان مجرد در حج‏

خبرها از مسدود شدن دوباره مسیر هوایی عتبات عراق و ایجاد محدودیت در حضور زنان مجرد ‏در حج امسال حکایت می‌کند.‏ با بهانه ‏جدید دولت عراق و عربستان، مسیر هوایی تهران - بغداد و تهران - نجف به رغم سفر تازه ‏وزیر راه به عراق، بازهم با بهانه‌تراشی تازه دولت عراق مسدود شد. ‏

از سوی دیگر، با توجه به مشکلاتی که برای بیش از 1000 زائر زن ایرانی در فرودگاه ‏جده به وجود آمده، مشخص شد هنوز برنامه خاصی برای حضور زنان مجرد زیر 45 ‏سال ایرانی در حج واجب امسال در دستور کار سعودی‌ها قرار نگرفته است.‏

دولت عراق که از زمان تشکیل همواره به عناوین مختلف برای زائران ایرانی ‏مشکل‌تراشی کرده، به تازگی حتی با وجود قرارداد هوایی دو کشور، راه حضور زائران ‏ایرانی به صورت هوایی را مسدود کرد تا زائران پیر و مسن مجبور باشند، مسیر دشوار ‏زمینی را تحمل کنند.‏

نصیری، مدیرکل روابط عمومی سازمان حج و زیارت با اشاره به بهانه تازه دولت عراق ‏برای مسدود کردن مسیر هوایی گفت: «عراق معتقد است که هزینه سفر هوایی بیش از ‏این است و همچنین باید شرایطی فراهم شود که ناوگان هوایی این کشور نیز از سود ‏مسافرت هوایی مسافران ایرانی بهره‌مند شوند! در حال حاضر سفرهای هوایی لغو است ‏و کلیه کاروان‌ها به صورت زمینی اعزام می‌شوند تا مشکل پس از مذاکره حل شود!»‏

در اظهارات مدیرکل روابط عمومی سازمان حج کاملا مشخص است که عراقی‌ها راه ‏جدید باج‌گیری از زائران ایرانی را پیش گرفته‌اند و به این بهانه می‌خواهند، شرکت‌های ‏هوایی خود را با هواپیماهای از رده خارج و ناتوان عراقی سر پا کنند.‏

این باج‌خواهی دولت عراق در مورد مسافران زمینی سفر به عتبات هم بیش از 4 سال ‏است که اجرا می‌شود و با وجود ناتوانی شبکه حمل و نقل در عراق، مسافران ‏ایرانی به اسم اشتغال‌زایی و مشارکت عراقی‌ها در انتقال زائران، به زور و با اتوبوس‌‏های اسقاطی و خارج از رده معیوب مسیرهای خطرناک بین مرز تا نجف و کربلا و ‏برگشت جابه‌جا می‌شوند.‏

به نظر می‌رسد، کوتاه آمدن مقامات سیاسی جمهوری اسلامی و روش نازپروری مقامات عراقی ‏موجب شده که آن‌ها در سایه این لطف کریمانه، دیدگاه سوداگری و باج‌خواهی را بر امور ‏مرتبط با میلیون‌ها زائر ایرانی مسلط کنند.‏

این شرایط تلخ و سخت در حالی است که این بهانه‌تراشی‌ها تنها برای زائران ایرانی که بخش اصلی زائران عتبات را تشکیل می‌دهند ‏اعمال شده و زائران شیعه کشورهای دیگر چنین مشکلاتی در عراق ندارند. ‏

اما نکته مهم، بخش دوم صحبت‌های مدیرکل روابط عمومی سازمان حج و زیارت است ‏که در مورد حضور زنان مجرد زیر 45 سال به حج گفت: «مشکلی که امسال ‏اردیبهشت ماه برای خانم‌های ایرانی حاضر در حج بدون محرم یا با محرم به وجود ‏آمد، تا حدودی حل شده، ولی در خصوص حضور بانوان ایرانی مجرد زیر 45 سال در ‏حج واجب، باید با سفارت عربستان در تهران رایزنی کرد که این موارد برای سفارت هم ‏قابل قبول است!»

پول نهارمان را نمی دهند، توسهام عدالت می خواهی؟


پول نهارمان را نمی دهند، توسهام عدالت می خواهی؟

با خشم و ناراحتی پشت میز محل کارش نشست و استارت کار را زد. یکی از همکارانش همان اول صبح متوجه ناراحتی و عصبانیتش شد و گفت: چرا این قدر غضبناک شدی، اتفاق بدی افتاده؟ لبخند تمسخرآمیزی زد و گفت: ” خودت بگو الآن کدوم ماه از ساله؟ یادت هست گفتند که پول ایاب و ذهاب کارکنان دولت را به همراه پول غذا پرداخت می کنند؟ دو ماه اول سال که از خونه غذا آوردیم. قرار شد پول غذای اون ماه ها را پرداخت کنند.تا امروز که نه اون پول را دادن و نه هزینه ایاب و ذهاب را دادن. ما به دروغگویی مسئولان سازمان ها و ادارات این کشور عادت کردیم. هزار هزار وعده و وعید به مردم دادن که به هیچ کدوم اونها عمل نکردن. این هم مثل بقیه.

درست وسط حرف زدن های این کارمند اون سازمان دولتی بود که یکی از همکارانش از در وارد شد و گفت: بچه ها، راستی چه خبر از سهام عدالت؟

واژه سهام عدالت درست مثل یک پیت بنزین در اون اتاق عمل کرد. طرف با شنیدن این جمله مثل جرقه از جا بلند شد و گفت: مرد حسابی! اون قدر مورد واجب تر از این رو داریم که سهام عدالت پیشش گم شده. چهار پنج سال هزینه ایاب و ذهاب ما رو ثابت نگه داشتن، اون وقت خودشون با ماشین دولتی رفت و آمد می کنن.پول بنزین ماشینشون را هم از کیسه دولت می گیرن. اما به کارگر و کارمند بدبخت که میرسه بودجه سازمان و ادارشون ته می کشه. یکی نیست بهشون بگه پنج سال پیش برای هزینه ایاب و ذهاب یک ماه هر نفر کارمند 10 هزار تومن می دادین حالا هم همین مبلغ را پرداخت می کنین. آیا نرخ کرایه 5 سال پیش با امروز یک جوره؟ دولت گفته بود پول غذای دو ماه اول سال رو به ما میده. گفته بودن هزینه ایاب و ذهاب رو پرداخت میکنن.اما اگر شما پشت گوشتون رو دیدین ما هم این پول ها رو دیافت کردیم. سهام عدالت پیشکش همون هایی که وعده دادن.

من فقط پرسیدم شما کارمند یا پرسنل کدوم سازمان هستین؟ جوابشون این بود که ما زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش هستیم. سازمان و اداره ما عنوانش آموزش و پرورش نیست اما زیر مجموعه اون وزارت خانه هستیم. تا همین جا بدونید براتون کافیه. دوباره گفتم: یک نشونی از اون سازمانتون بده. جواب داد: کار ما هم بی ربط به تعلیم و تربیت نیست. البته ما …..اصلا” ولش کن تا همین جا که گفتم بسه. شاید سازمان ها و شرکت های دیگری هم مثل ما وجود داشته باشه که هنوز پول سرویس و ناهار و افزایش حقوق و امثال اون را هنوز دریافت نکردند.

دستگیری تعدادی به بهانه مبارزه با "اراذال و اوباش"




يگان ويژه نیروی انتظامی تهران امروز (دوشنبه) فاز جدیدی از طرح ضربتي دستگيري اراذل و اوباش را کلید زد. در آغاز فاز جدید چند تن از اراذل و اوباش تهرانسر و خاک‌ سفید با برخوردی کوبنده نظیر برخوردهایی که در ابتدای طرح ارتقای امنیت اجتماعی مشاهده شده بود، بازداشت و در محل گردانده شدند. قرار است طی چند روز آینده فاز جدیدی از طرح مبارزه با بدحجابی بانوان نیز آغاز شود.

کجاست آن امنیت ملی که آگاهان متهم به اقدام علیه اش ميشوند؟

مدرسه فمینیستی: هر بار با شیندن نام کارگر صحنه پیراهنهای پاره و خونین کارگران یخچال سازی خرم آباد جلو چشمانم می آید، بغضی سنگین گلویم را می فشارد . به یاد می آورم تن خونین و کوفته کارگرانی را که پس از چند ماه کار بدون دستمزد و حتی روی آب بودن فردای زحمت کشیدن شان، برای بازگوکردن درد دل شان در جلوی ساختمان استانداری که اتفاقا در خیابانی فرعی و خلوتی هم واقع شده، جمع شده بودند اما باتوم و لگد ودشنام و خشونت و حتی دستگیری پاسخ شان بود.آنها با آنهمه مشکلات به تنها چیزی درآن خیابان خلوت فکر نمی کردند، تهدید امنیت ملی بود اما نه دادی در میان بود و نه ناجی که تن خسته و خمیده زیر بار فقر تحمیلی شان را با دیده ی وجدان ببیند و چاره ای بیندیشد یا حداقل چنان برخوردی را در حق شان روا ندارد.

همیشه معتقدم که برای رساتر شدن صدای حق طلبانه جنبش های صنفی بایستی دیگر جنبش های مدنی هم همراهیشان کنند و گاهی مرزبندیهای جنبشی در هم شکسته شوند،ما میتوانیم در اول مه با کارگران همراه باشیم و هشتم مارچ با هم ندای برابری سر دهیم.

گرچه در این روزها که در تقویم جهانی ثبت شده اند ما حق هیچ واکنشی را نداریم، حق نداریم در این روزها ضمن گرامیداشت، خواسته های مان را در عین مسالمت و آرامی بدون در دست داشتن سلاح و به مخاطره انداختن امنیت ملی گردهم آییم . ما حق نداریم که داشته باشیم ، ما حق نداریم که بخواهیم و حتی حق نداریم به نداشته های خود و همنوعان مان هم بیاندیشیم


هر روز یک خط قرمز جلوی پایمان کشیدند. هر روز برای هر عمل و حتی اندیشه مان جرمی تراشیدند تا جاییکه امروز بی جرم هم کشان کشان به بند کشیده میشویم و باید تاوان پس بدهیم.

روز اول ماه مه امسال هم به روز پر تنشی تبدیل شد. حکومت نظامی اعلام نشده ای دهها بازداشتی به اوین منتقل کرد که در میان آنها برابری خواهان کمپینی هم بودند که دغدغه کارگری را داشتند. همه اینها در حالی اتفاق افتاد که بواسطه همان حکومت نظامی اعلام نشده حتی تجمعی صورت نگرفته بود

اینجا اوین است. اصرار بر اعتراف به شرکت در تجمع(صورت نگرفته) و نمایشنامه تعهد و بدنبالش پرونده سازی برای جرم نکرده ، بازجویی سخت و طولانی، محروم شدن از ملاقات و حتی شنیدن صدایی آشنا در آنسوی خط تلفن برای مردان! سرنوشت نا معلوم و گاه وحشت انگیز به اتهام های مرسوم شده این روزها : اقدام علیه امنیت ملی ، اخلال در نظم عمومی و ... خدا میداند که چه اتهامات تازه ای در حال طراحی و درست شدن است

در آنروز همه را در تجمعی که صورت نگرفت دستگیر کردند اما تازه ای دیگر هم اتفاق افتاد. دستگیری جلوه از عجایبی بود که البته ما در این وضعیت امنیتی و نظامی خیلی نباید تعجب کنیم. اینجا ایران است که قانون معنای دیگری از قانون است و حتی گاهی بی معنا میشود!

ما گام به گام عادت کردیم به دیدن ظلم. نباید به تبعیض و ستم معترض بود ، نباید به شیوه مسالمت آمیز که روزی در قانون اساسی مجاز به آن شده ایم(اصل 27 قانون اساسی) گرد هم آییم، جلوتر آمدیم دیدیم که نباید حتی در منزلمان هم جمع شویم ، نباید با هموطنمان گفتگو کنیم تا بداند که چه حقی میتواند داشته باشد و برای مطالبه آن حق آگاه شود و امضا کند و جلوتر که می آییم حتی عضویت در کمپین آگاهی بخش و مدنی یک میلیون امضا جز نباید ها میشود

در برابر پیگیری مجدانه مادران سرانجام زنان بازداشتی آزاد شدند. نمیدانم جلوه و کاوه و دیگر مردان به چه اتهامی جدای از دوستان بازداشتی قرار است در اوین بمانند

داستان دستگیری جلوه با داستان دستگیری دیگر دوستان بازداشتی فرق داشت که بنظرم نهایت ظلم، بی قانونی، سرکوب و هرج و مرج حاکمیت را به نمایش گذاشت

با مادرش صحبت میکردم . ناراحت بود و شاکی اما مصمم و با روحیه. می گفت جلوه جز اموال کاوه(همسرش) بود که دستگیر شد!

درست است؛ هیچ بعید نیست دیروز از جلوه عذر راهی کردند که اشتباهی دستگیرت کردیم، امروز در حال تراشیدن بهانه و جرم اند و فردا اعلام کنند جرمت اینست که همسرت در پارک بوده! حتی ازاین زن ستیزان هم بر می آید که بگویند دستگیرت کردیم چون جز اموال کاوه بودی

قاضي در پاسخ به مادر جلوه که فقط خواهان آگاه شدن از اتهام نداشته دخترش شده، میگوید : من قاضی اش هستم، دلم میخواهد!!!

در مملکتی که سرانجام و زندگی شهروندان دل بخواه قاضی باشد، پس کجاست آن امنيت ملی که اقدام عليه آن گريبان هرکسي که آگاه باشد، بداند و چشمانش را نبندد ، می گيرد؟