انگليس وبلاگ ابطحي را مسدود كرد

وبلاگ‌ محمدعلي ابطحي به نام «وب‌نوشت» از سوي شركت انگليسي ارائه دهنده «هاست» ـ فضاي اينترنتي ـ مسدود شد.
به گزارش فارس، طي روزهاي گذشته ابطحي با انتشار سه پست وبلاگي درباره پروژه شكست خورده كودتاي مخملي و با تاكيد بر اينكه استدلال‌هايي كه در دادگاه ارائه كرده را باور دارد، خواستار محاكمه سران اصلي آشوب‌هاي اخير شده بود.
محمد علي ابطحي عضو مجمع روحانيون مبارز و رئيس ‌دفتر خاتمي در زمان رياست‌جمهوري، كه به اتهام دست داشتن در اغتشاشات پس از انتخابات در زندان به سر مي‌برد، در سومين به روز رساني «و‌ب‌نوشت » خود آورده بود: هركس ايران امروز را بشناسد، مي‌داند كه دود آشوب‌هاي خياباني تنها به چشم مردم و تاريخ و عظمت ايران مي‌رود و اين واقعيت را بيش از ديگران، آنهايي مي‌دانند كه مردم به دفاع از آنان به خيابان‌ها آمدند.

فیلم،از تو من هرگز نترسم....






چه کسی از فیس بوک می ترسد؟

زندگی سیاسی و اجتماعی ما، چه این اعتراضات ادامه بیابد یا به زیرزمین کشیده شود، بدون فیس بوک، یوتیوب و تویتر قابل تصور نیست
شبکه های اجتماعی در پنج سال گذشته نه تنها جلوه دیگری از کارکردهای متنوع اینترنت در زندگی روزمره ما یافته اند بلکه سبک زندگی ما را نیز دستخوش تغییر کرده اند.
در حالی که نخستین شبکه های اجتماعی تنها کارکردی تفریحی داشتند، شبکه های اجتماعی امروزین زندگی سیاسی و اجتماعی بسیاری از کاربران را تحت تاثیر فرار داده اند.
در این میان شاید سه تارنمای فیس بوک برای تبادل اطلاعات، عضویت در گروه ها و دوست یایی، یوتیوب برای به اشتراک گذاردن ویدئوها و توتیتر برای مبادله اخبار بیش از همه کاربران حرفه ای تر اینترنت را تحت پوشش قرار داده اند.[i]
بهره وری از هر این سایت ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که به کمپین اینترنتی مشهور شد سبب شد تا قابلیت های این شبکه های اجتماعی در جلب توجه افکار عمومی بیش از پیش روشن شود.
بدیهی است که شبکه های اجتماعی از ابتدا به جز برخی استثناها مانند سایت کلوب همواره در ایران فیلتر بوده است، این امر ظاهرا بیش از آن که به دلیل ملاحظات مذهبی یا اخلاقی باشد ناشی از واهمه از بدل شدن این سایت ها به یک رسانه تازه بوده است.
با رواج فیس بوک در بین ایرانیان که نمایانگر نسل تازه شبکه های اجتماعی بوده است، این سایت بلافاصله در ایران فیلتر شد و این وضعیت تا حوالی بهمن ماه سال گذشته ادامه داشت اما در این ماه در چرخشی عجیب هر دو سایت فیس بوک و یوتیوب در ایران قابل دسترسی شدند.
توهم توطئه یا دسیسه اطلاعاتی؟
با “آزاد شدن فیس بوک" در ایران، صدها هزار کاربر اینترنتی در یک ماه نخست در این سایت ثبت نام کردند، این استقبال ناگهانی و کم سابقه از فیس بوک در ایران سبب شد تا توجه مدیران این شرکت نیز به سوی ایران معطوف شود، برخی گزارشها حاکی ست که در فاصله حدود چهار ماه و نیم آزادی فیس بوک در ایران شمار افرادی که از داخل ایران به این شبکه پیوسته اند بیش از هفت هزار درصد افزایش نشان داده است و برخی برآوردها حاکی است که نزدیک به ششصد هزار نفر از داخل ایران عضو این سایت پرطرفدار ارتباطات تعاملی هستند.[ii]
با اینکه فیس بوک هیچ گاه شمار اعضایش را در یک کشور اعلام نمی کند اما دو قرینه نشان می دهدکه این سایت در طول بهار 88 محبوب ترین سایت ایرانیان در داخل کشور بوده است، نخست انتشار گزارشی از تعاملات جهانی در شبکه فیس بوک که در مقایسه با فصل مشابه در سال قبل نشان دهنده رشد شگفت انگیز استقبال از فیس بوک در ایران بود و این امر فیس بوک را برآن داشت که با افزایش بی سابقه و تصاعدی کاربران ایرانی ش افزودن زبان فارسی به فیس بوک را در اولویت قرار دهد و سرانجام در آغاز خیزش اعتراضی خرداد ماه امکان استفاده از فیس بوک به زبان فارسی نیز فراهم آمد.
قرینه دوم آمارهای سایت هایی چون آلکسا بود که نشان دهنده رشد بی سابقه فیس بوک در ایران بود به گونه ای که این سایت پس از گوگل و یاهو در چند روز مانده به انتخابات به سومین سایت محبوب در کشور بدل شد.
اما این سوال که چرا ناگهان مسئولان سانسور در ایران که در همان حال حتی از فیلتر کردن وبلاگ هایی که کمترین نشانه اعتراض در آن موجود بود نیز نمی گذشتند، سایتهایی چون فیس بوک و یوتیوب را آزاد کردند؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا نشانه هایی از استفاده عوامل اطلاعاتی حکومت برای ردیابی، رصد و مانیتورینگ نیروهای شاخص مخالف یا روزنامه نگاران یافت شد، برخی معتقد بودند فیس بوک بهترین مرجع برای کنترل دائمی تحرکات آشکار و نیمه آشکار مخالفان سرشناس است.
برخی دیگر معتقد بودند که دولت قصد استفاده از فیس بوک و یوتیوب را در انتخابات ریاست جمهوری به نفع خود را دارد و از این رو با تجربه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می خواهد از همین ابزار برای جلب یک پایگاه مرجع 25 میلیون نفری استفاده کند.

اما در عمل نه تنها ما شاهد هیچ استفاده تبلیغاتی از فیس بوک و یوتیوب توسط نیروها و جریان های رسمی جمهوری اسلامی نبودیم بلکه حتی یک صفحه هواداران احمدی نژاد نیز در فیس بوک که در آن هر صفحه ای در هر موضوعی موجود است نیز ایجاد نشد.

پاسخ سوم اما کمی دیرتر با اشاره به نقش احتمالی حسین درخشان و نقش مکمل پیام فضلی نژاد و برخی دیگر از تئوریسین های جنگ روانی سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات در بازیگردانی "نمایش انتخابات" توسط برخی دیگر ارائه شد.

بر این مبنا، ابتدا فیس بوک، یوتیوب و برخی از سایت های جریان های سیاسی هوادار اصلاح طلبان در خارج از کشور از فهرست سایت های ممنوعه حذف شدند، سپس به اصلاح طلبان اجازه فعالیت رسانه ای کم و بیش آزادانه با استفاده از تنوع و گستردگی بی نظیر داده شد و در آخرین مرحله مناظره های تلویزیونی به کمک داغ کردن تنور "انتخابات" آمدند.

این مناظره ها که در تاریخ تلویزیون در ایران از نظر میزان مخاطب بی سابقه است در زمانه ای که مخاطب ایرانی کمابیش به رسانه های آلترناتیو دیگری هم دسترسی دارد نزدیک به نود درصد مخاطب داشته اند، این به آن معناست که در زمان پخش این مناظره ها تقریبا همه مردم پای تلویزیون نشسته بوده اند.

به این ترتیب با کمپین بی سابقه اصلاح طلبان در جامعه واقعی و مجازی از میزان تبلیغات هوادار تحریم به طرز کم سابقه ای کاسته شد و حتی بسیاری از هواداران تحریم نیز در آحرین روزهای باقی مانده به اصلاحات گرفتار "موج گرفتگی" طبقه متوسط شدند و به پای صندوق های رای کشیده شدند.

اما پرده این نمایش در نیمه شب 22 خرداد ماه با غافلگیر کردن بسیاری از مردم و اعلام برنده شدن محمود احمدی نژاد فرو افتاد.

به این ترتیب بالاترین میزان مشارکت در انتخابات از زمان تاسیس جمهوری اسلامی پس از رفراندم با 63 درصد آرا به نام محمود احمدی نژاد و حاکمیت ثبت شد.

از این قرار به باور کسانی که معتقد به توطئه از پیش طراحی شده هستند، روشن می شود که آزادی فیس بوک، یوتیوب، تویتر و بسیاری از شبکه های اجتماعی و مدارا در برابر آکسیون ها و تظاهرات انتخاباتی بی سابقه تا روز برگزاری "نمایش" به چه دلیل بوده است.

دقیقا از صبح روز آغاز رای گیری، ارسال پارازیت بر روی شبکه تلویزیونی بی بی سی فارسی و بعدها صدای آمریکا، حمله به مرکز تلویزیون اینترنتی موج سبز و مسدود کردن همه سایت های اطلاع رسانی و شبکه های اجتماعی و سپس بازداشت روزنامه نگاران، ایجاد محدودیت برای روزنامه ها و توقیف برخی از آنها شرایطی را پیش آورد که بی شباهت به یک کودتای نظامی نبود.

به این ترتیب فیس بوک و تویتر که دسترسی به آنها توسط دولت به مدت کوتاهی آزاد شده بود آن چنان خطرناک و توطئه گر شناخته شدند که در ادعانامه دادستان انقلاب اسلامی علیه متهمان به "اعتراضات پس از انتخابات" (یا آنچنان که صدا و سیما می نامد: اغتشاش گران) نیز به عنوان بخش مهمی از ابزار توطئه و دسیسه کشورهای غربی و سازمان اطلاعاتی نامیده شده اند.

در این کیفرخواست که اصولا بر مبنای تبیین های قبلی و فعلی حسین درخشان استوارشده، آمده است:

کودتای مخملی (دادستانی به جای انقلاب ترجیح می دهد از اصطلاح کودتا بهره گیرد) دارای سه بازوی فکری، اجرایی و رسانه ای است.

براساس این کیفرخواست، تویتر متهم شده که به روز رسانی سایت خود را "که مستلزم قطع چند روزه" بود، با هدف حمایت و سرویس دهی "به آشوبگران" به تاخیر انداخته است.

همچنین فیس بوک نیز در فهرست متهمان دادستانی ذکر شده و "در راستای تسهیل ارتباط میان کاربران ایرانی و سایر کشورها در مقطع اغتشاشات نسخه آزمایشی خود را ارائه کرد تا آشوبگران بهتر بتوانند از آن استفاده کنند."

سومین شرکت متهم گوگل است که با "قراردادن نرم افزار ترجمه انگلیسی به فارسی و بالعکس برای استفاده عمومی" به کمک "به اغتشاشگران" شتافته است.

از این قرار کلیه خرد رسانه های نوین که در غیاب رسانه هایی جریان اصلی که از پوشش اخبار خیزش مردم بازداشته شده بودند از نظر حاکمیت در مظان اتهام قرار دارند.

خرد رسانه های آلترناتیو شاخ غول ها را شکستند!

در حالی که دادگاهی در تهران به محاکمه متهمانی می پردازد که اتهام برخی از آنها فرستادن ای میل، مصاحبه با یک رسانه فراملی یا انتشار اخباری در فیس بوک، وبلاگ یا تویتر بوده است. درجریان جنبش اعتراضی یک جریان رسانه ای مستقل پدیدار شد که تمام ویژگی های رسانه آلترناتیو نوین را داشت: پویایی، استقلال، شخصی، چند صدایی، گوناگونی، تعاملی و خود تقویت کننده.

به این ترتیب در جریان این جنبش دو ماهه، خرد رسانه های تازه ای شکل گرفتند که غول های رسانه ای برای دسترسی به اطلاعات و اخباری از وقایعی که در خیابانها به وقوع می پیوست محتاج آنها شدند، فیلم های آماتوری با موبایل های دوربین دار تنها شاهدان عینی وقایع و منابع تصویری از تظاهرات و اعتراضات شدند، تویتر منبع اولیه برای رصد خبرهای روز و چک کردن وقایع به حساب آمد و وبلاگ ها و فیس بوک منابع دیگری برای پیگیری اخبار و اطلاعاتی که دسترسی به آنها کمتر امکان پذیر بود.

از این قرار جریان اطلاعاتی به دلیل سانسور شدید حاکم وارونه شد و رسانه های بزرگ نیز ناچار شدند تولیدات رسانه ای شهروندان عادی را برای پوشش خبری خود مورد استفاده قرار دهند.

این پدیدار تازه سبب شد تا بسیاری از مردم آگاهانه یا ناخودآگاهانه نقش شهروندان روزنامه نگار را ایفاء کنند و جریان اطلاع رسانی تازه ای با تکیه بر منابع خرد، مستقل، آلترناتیو و در همین حال پویا و فراگیر شکل بگیرد.

به این ترتیب شبکه های اجتماعی نقش مهمی در مقابله با سانسور ایفاء کردند و در همین حال در ایجاد فضای همسویی، همدلی و همنوایی و به وجود آمدن شبکه های مجازی برای تعامل و خود تقویت گری کاملا سهیم بودند.

امروزه زندگی سیاسی و اجتماعی ما چه این اعتراضات در شکل فعلی خود ادامه بیابد و یا به زیرزمین کشیده شود، بدون فیس بوک، یوتیوب و تویتر قابل تصور نیست؛

- ایجاد شبکه همراهان

- اطلاع رسانی شخصی و اجتماعی

- خود تقویت گری و موج سازی

- تاثیر گذاری بر روند زندگی روزانه و سبک زندگی

- تاثیرگذاری به عنوان مدلی از یادگیری اجتماعی

- برقراری تعامل میان افراد و گروه های مختلف

- بازنمایی بخشی از شمای زندگی مجازی

- بازنمایی و هویت بخشی به افکار عمومی

- تخیله روانی و یافتن رابطه های تازه

می تواند برخی از کارکردهای این شبکه های اجتماعی باشد.

اما روشن است که کارکرد سیاسی این شبکه ها هم برای کسانی که درگیر سازماندهی اعتراضات یا خبررسانی هستند و هم برای ارگان های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بیش از همه اهمیت داشته باشد.

از این رو با آن که می توان روی فرستنده های تلویزیونی و رادیویی پارازیت انداخت و یا سایت ها را فیلتر کرد اما تصاویر ، اخبار، شایعات و اطلاعات به هر طریق ممکن وارد شبکه های اجتماعی می شوند و از این طریق در رسانه های جهانی انعکاس می یابند یا مانند صحنه شمایل مانند جان باختن ندا آقا سلطان در برابر دوربین در حافظه جمعی تاریخ یا حداقل بخشی از مردم ثبت می شود و به سمبل مبارزه علیه دیکتاتوری در ایران بدل می شود.


نویسنده:امید حبیبی نیا

ایرانیان کام

چین ،دوست و برادر آخوند های ایران از اعضای بدن محکومان اعدام استفاده میکند

بیمارستان های چین برای رفع کمبود اعضای پیوندی از اعضای بدن افراد محکوم به اعدام استفاده می کنند.
چین بجای راه اندازی تبلیغات اگاه سازی عمومی برای اهداء عضو ، روش ارزان تر اما جنجالی تری یافته است.
مسئولان بهداشتی چین برای پاسخ به نیاز اعضای پیوندی ، از اعضاء محکومان به اعدام استفاده می کنند.به گفته روزنامه چاینا دیلی ، بیش از شصت و پنج درصد از اعضای پیوندی در چین مربوط به زندانیان اعدامی است.
بنابر اعلام سازمان غیردولتی دیده بان حقوق بشر ، این رقم احتمالا تا نود درصد نیز می رسد. این در حالی است که شمار اعدام هایی که در چین انجام می شود بیش از سایر کشورهای جهان است.
به گفته سازمان عفو بین الملل ، در سال دو هزار و هشت ، هزار و هفتصد و هجده زندانی چینی اعدام شدند که این رقم هفتاد و دو درصد کل اعدام های جهان است.
چین پیش از این عنوان کرده بود از کلیه ها ، کبد ، قرنیه و سایر اعضای محکومان به اعدام استفاده می کند اما به وسعت این پدیده اشاره ای نکرده بود.
معاون وزیر بهداشت چین در گفتگو با این روزنامه اظهار داشت کلیه زندانیان اعدامی منبع خوبی برای پیوند به شمار نمی روند و از زندانیان برای این کار رضایت کتبی گرفته می شود.
در حالی که دیده بان حقوق بشر این مسئله را رد می کند.
برغم این اقدامات ، برداشتن عضو از محکومان در چین ممنوع است.
چین بر اساس آئین نامه ای در سال دو هزار و هفت ، اهدای عضو را برای افراد بدون داشتن رابطه خانوادگی و وابستگی ممنوع کرد.اما این کشور بعلت کمبود عضو پیوندی این ممنوعیت را نقض کرده است.
بنا بر امار رسمی ، سالانه تنها ده هزار عمل پیوند در این کشور انجام می شود در حالی که یک و نیم میلیون نفر به یک عضو پیوندی نیاز دارند.
جامعه صلیب سرخ چین برای حل این معضل به تازگی "نظام ملی اهدای عضو" را با هدف پایان دادن به قاچاق اعضا و استفاده از اعضای زندانیان راه اندازی کرد.در ابتدای این ماه بسیاری از بیمارستان های چین بعلت پیوند غیرقانونی اعضای بدن محکوم شدند.

اخبار دانشگاه‌ها - احضار دهها دانشجوی دانشگاه تهران به حراست

بر اساس گزارش‌های رسیده به «موج سبز آزادی» دهها دانشجوی دانشکده‌های مختلف دانشگاه تهران در هفته‌های اخیر به حراست این دانشگاه احضار شده‌اند.
به گزارش موج سبز آزادی، هرچند موضوع و انگیزه‌ی این احضارها مشخص نیست، در میان دانشجویان احضار شده دانشگاه مادر، طیف گسترده‌ای از فعالان دانشجویی از جمله فعالان صنفی، اعضای نشریات و تشکل‌های دانشجویی و نیز برخی دانشجویان فعالان در ستادهای انتخاباتی به چشم می‌خورند.
بر اساس این گزارش، حراست دانشگاه تهران در حالی اقدام به احضار دانشجویان کرده که بر اساس آیین‌نامه‌های فعالیت‌های دانشجویی، حراست مجاز به احضار دانشجویان نیست و کمیته انضباطی تنها مرجع رسیدگی به شکایات و تخلفات در محیط دانشجویی است.
لازم به ذکر است که ادارات حراست دانشگاه‌ها مستقیما زیر نظر وزارت اطلاعات فعالیت می‌کنند و مسئول آنها نیز از میان نیروهای اطلاعاتی انتخاب و منصوب می‌شود

مرغ زیرک در اوین

شنیدم بلبل از ده قهر کرده ز بستان رفته جا در شهر کرده
در آنجا طبق دستور ولایت کند دائم قوانین را رعایت
صدایش چون نباید دربیاید فقط در دل ترانه می‌سراید
تلفن زد اخیراً گل به بلبل که آنجا را نکن دیگر تحمل؟
بیا برگرد سوی آشیانه بزن چهچه، بخوان اینجا ترانه
تو از وقتی که میل شهر کردی به گل ها زندگی را زهر کردی
بیا همراه ما همراز ما باش همان دستان‌سرای ناز ما باش
تو دانی هر گلی را هست بوئی کنار بوی او روی نکوئی
بیا با هرگلی یک شب صفا کن خلاصه شهر کوفتی را رها کن
بیا پهلوی ما مرگ شقایق ولو شو روی گلبرگ شقایق
بیا اینجا شبی با یاسمن باش شب دیگر کنار نسترن باش
به نیلوفر بگو پیش‌ات بماند برایت شعر پوران را بخواند
گل پامچال بیاید این حوالی بخواند بهر تو شعر شمالی
گل یخ می‌زند بهرت جوانه ترا گرما دهد در آشیانه
گل مریم بیافتد روی پایت خودش را می‌کند پرپر برایت
چه حیف‌ات شد که ما را ترک کردی همان بهتر که فوری باز گردی
چرا از ما رمیدی جان بلبل؟ کسی گفته به تو نازکتر از گل؟
*** جوابش داد بلبل که کجائید
شب جمعه ملاقاتم بيائید!
نمی‌دانید در این یک دوهفته چه‌ها بر بلبل بیچاره رفته
اگرچه احتیاطم بود خالص نخواندم لحظه‌ای توی مجالس
اگرچه گشته بودم لال ِ کامل که با چهچه نيافتم توی مشکل
ولی جیک‌ام درآمد بی‌ مجوّز به جيکی، رد شدم از خط قرمز
نباید جیک زد در شهر و حومه وگر جیکی زدی کارت تمومه
نگو، آن روز که ناگه زدم جیک نمودم خلق را یکباره تحریک
منافق شاد از تحریک من شد نظام اندر خطر از جیک من شد
نمانده بود چیزی که بناگاه بیفتد این رژیم خوب و دلخواه!
از این بابت دو تا مأمور با ریش سر شاخه گرفتندم سه شب پیش
کتک؟ نه. فحش؟ نه. خیلی مودب همانطوری که می‌گیرند اغلب!
به سبکی که اسانلو را گرفتند! و یا هرکس پس از او را گرفتند
نه تندی بود در کار و نه سختی گرفتندم خیابان درختی
فقط مأموره با من کرد کاری که خود را زرد کردم چون قناری!
کنون کنج قفس، توی اوینم ميان دوستان نازنینم
به ديدارم قدم کردند رنجه چه زندانبان، چه مأمور شکنجه
زده حلقه به دورم گرد تا گرد همه استاد و تنها بنده شاگرد
چه تدریسی، چه دانشگاه خوبی چه استادان محبوب‌القلوبی
همه اهل دعا، اهل طهارت همه در بازجوئی با مهارت
تماماً ذوب در امر ولايت خصوصاً حل شده در بول و غايط
همه البته با من مهربانند فرشته گان دور از آسمانند
مرا زير نظر دارند دائم که راحت باشم از شر مزاحم!
همه رفتارشان یکجور و واحد لقب ها دکتر و حاجی و سید
من اینجا انفراداً شاد هستم میان این قفس آزاد هستم
به جان هرچه سید هرچه حاجی ندارم شکوه از این لاعلاجی
بنابراین تو کمتر سرصدا کن فقط از بهر تغییرم دعا کن
که من باید روم راه تحول نباشم بعد از این بیهوده بلبل!
من از یاران سابق شکوه دارم نه دیگر منتظر بهر بهارم
ببین من تازه می‌فهمم که یاران چرا بودند در فکر بهاران
بهار از خارجه تحمیل می‌شد زمستان بی‌خودی تعطیل می‌شد
بهاران جان من چهچه ندارد چه فصلی! سر ندارد ته ندارد
نه تاسوعا نه عاشوراست در آن نه دشت کربلا پیداست در آن
اگر خواهی تو ماه و فصل دلخواه به زودی ماه شوال آید از راه
محرم بعد از آن، ماه عبادت قمه هم می‌توان زد با ارادت
عجب شامی‌ ست این شام غریبان که غم می‌گیرد از آدم گریبان
دلت از غصه‌هایت چون خبر داد اتوماتیک باید گریه سر داد
در اینجا شب همه شب روضه برپاست بساط گریه در هر حوزه برپاست
بنابراین من اینجا در رفاهم بکن دقت به آنچه از تو خواهم
نزن با رادیوها هیچ حرفی ضرر دارد بدون هیچ صرفی
به «وی.او.ا» نگو از من کلامی به چالنگی نده حتی سلامی
وگر خواهی نمائی چاره‌جوئی فقط باید به بی. بی. سی. بگوئی!
ز احوالات من هرکس که پرسید بگو که از امامش کرده تقلید
به گل‌ها یک به یک برسان سلامم بگو من ذوب در فقه امامم
منم من بلبل الله‌اکبر که با عشق نبوت مي‌زنم پر
چو می‌خواهم بدانم از شما حال ز توضیح‌المسائل می‌زنم فال
ز راه دور از گل‌ها کنم یاد سخن‌هائی بگویم بهر ارشاد
نپندارید بلبل کرده قاطی نه. بلکه گشته کلاً منکراتی
مرام من صراط مستقیم است سخن‌هایم پی حفظ رژیم است
مسائل با شماها دانه دانه بگویم اولش بی‌ تازیانه
وگرنه بحث شلاق است و گلبرگ شکنجه، اعتراف و توبه و مرگ

نماينده ولي فقيه:باید از سپاه و اطلاعات به خاطر وادار کردن زندانیان به اعتراف تشکر کنيم

تشکر از نيروهاي سپاه برای اعتراف حجاریان
نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران: بايد از فرزندان انقلاب و نيروهاي اطلاعاتي وسپاه تشکر کنيم که با رفتار انساني!!! و اسلامي!!! خود توانستند ظرف مدت کوتاهي اين منحرفان را وادار به اعتراف درباره عقايد نادرست خود کنند.
===========
آینده:نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اشاره به اظهارات سعيد حجاريان و برخي ديگر از متهمان حوادث اخير در دادگاه گفت: برخي از خواص با مبنا قراردادن تفکرات تئوريسين هاي غربي درباره مساله ولايت فقيه دچار شک و ترديد شده اند.
حجت الاسلام علي سعيدي روز سه شنبه در مراسم معارفه نماينده ولي فقيه درسپاه علي ابن ابيطالب (ع) با اشاره به اعترافات سعيد حجاريان درباره الگوپذيري ازمتفکراني همچون "ماکس وبر" مبني بر اينکه در جوامع اروپاي شرقي و آسياي ميانه فرد حاکم ارباب است و مردم در آنها رعيت محسوب مي شوند، افزود: اين گونه نظامهاي حکومتي به هيچ عنوان قابل قياس با نظام و انقلاب اسلامي نيست.
وي گفت: وقتي بسياري از شخصيتها و افراد بلند پايه اين گونه درباره ولايت فقيه با ابهام رو به رو شده اند پس بايد با تبيين مباني ديني و اعتقادي، پايه اين مباني مهم و ريشه اي را از اساس مستحکم کنيم.
سعيدي تصريح کرد:اين اشخاص درصدند تا با ايجاد چالش و چرخش درمورد ولايت فقيه، آن را چيزعجيب وغريبي در اذهان عمومي جلوه دهند.
وي اظهار داشت: جاي تاسف است که فردي مانند حجاريان با آن همه سوابق علمي و سياسي 30 ساله مانند بنيانگذاري وزارت اطلاعات، پژوهشکده علوم استراتژيک و عضويت در سازمانها واحزاب مختلف از جمله سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب مشارکت واز همه مهمتر شکل دهي اصلاحات، دربرابر اين واقعيت هاي روشن شبهه تراشي کند.
سعيدي افزود: آيا وضعيت ما بايد اين گونه باشد که با نگاه به تفکرات غربي آن هم متفکراني که درچند دهه گذشته نظريه پردازي کرده اند، بخواهيم ملت پر افتخار ايران را تازه به يک شهروند مبدل کنيم.
وي اظهار داشت: بايد از فرزندان انقلاب و نيروهاي اطلاعاتي وسپاه تشکر کنيم که با رفتار انساني و اسلامي خود توانستند ظرف مدت کوتاهي اين منحرفان را وادار به اعتراف درباره عقايد نادرست خود کنند.
نماينده ولي فقيه درسپاه با اشاره به اهميت تبعيت از ولايت فقيه، آن را تنها حجت خدا در زمان غيبت امام معصوم (ع) دانست وگفت: اطاعت از ولي فقيه درصورت عدم حضور امام معصوم به عنوان نماينده خدا بر روي زمين واجب است.
سعيدي با بيان اينکه شناخت حجت خدا بر روي زمين و تبعيت وهمسويي با وي از الزامات تشريعي و تکاملي انسان از ديدگاه اسلام است، اعتقاد به خداوند متعال را صرفا منوط به قبول اين دواصل مهم دانست.
وي گفت: تنها در صورتي فعليت ايمان در يک فرد مسلمان محقق مي شود که آن فرد خدا را بشناسد و بدنبال آن شناسايي ائمه اطهار(ع) وامام زمان خويش را در اولويت کار خود قرار دهد.
سعيدي، اين اقدام را شرط اصلي تکامل بشر براي کاربردي نمودن الزامات تکاملي انسان از ديدگاه اسلام عنوان کرد.
وي با بيان اينکه نوع ديگر الزام تکاملي انسان از ديدگاه اسلام، الزام تکويني است، افزود: اين قبيل الزامات شامل سه بخش جمادات، نباتات و حيوانات است که خداوند اين نعمات را براي بهتر زيستن و تکامل انسانها آفريده است

چرا " جمهوری ایرانی " همان نظام پادشاهی است؟

وبلاگ احمد پناهنده
نوشته ی" جمهوری ایرانی همان نظام پادشاهی است " ِ این قلم که چندی پیش منتشر شد، واکنش های مختلفی را بر انگیخت. در این نوشته سعی می کنم با استدلال این ادعایم را بشکافم و در حد توان خودم برای همگان قابل فهم گردانم.
مروری اجمالی برای رسیدن به شعار " جمهوری ایرانی "
همه ی ما می دانیم که در عرصه ی مبارزه ی اجتماعی، انتخاب شعارها متناسب با شرایط ِ متحول مبارزه تعیین می شود. یعنی شرایط، شعارهای خودش را به مبارزان ِ خط ِ مقدم و سمت و سو دهنده ِ جنبش ِ اجتماعی تحمیل می کند. مثلن شعار مرگ بر دیکتاتور و یا مرگ بر خامنه ای در مرحله ی قبل از انتخابات 22 خرداد محلی از اعتنا نداشت و اگر هم داده می شد، بسیار اندک و کم صدا بود و یا جدی گرفته نمی شد.

اما پس از رویداد 22 خرداد مردم ایران به بهانه ی تقلب ِ شمارش ِ آرا، شرایط را به سمتی بردند که دیگر شعار ِ پس گیری رای از رونق افتاد و جایش را به مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای و گاهن مرگ بر جمهوری اسلامی داد.
معنی چنین شعاری این است که دیگر مسئله ی مردم پس گرفتن ِ رای از حکومت نیست. هرچند در آغاز هم نبوده است بلکه این شعار بهانه ای بوده است که بتوانند راهشان را به خیابانها باز کنند و تمامیت حکومت اسلامی را با خیزش ِ شکوهمند ِ خود به چالش بطلند.
یعنی از دیر زمان، مردم را در سر سودای دیگر بود و اعتقادی هم به رای گیری در نظام ِ ولایت فقیه اسلامی نداشتند.
بلکه منتظر ِ شرایط ِ مناسب نشسته بودند تا خشم فرو خفته ی سالیان خود را بر سر ِ تمامیت ِ نظام ِ اسلامی فرو ببارانند.
و این شرایط هم با خبط ِ بزرگ ِ تاریخی ولی فقیه ِ نظام اسلامی پس از انتخابات فراهم شد. زیرا چنین خبطی سبب شد که عده ای از دلباختگان و ذوب شده گان ِ همین نظام که از آغاز تا کنون برای بقای همین نظام ولایت فقیه از هیچ جنایتی فروگزار نکرده بودند، برای سهم خواهی ِ بیشتر در قدرت و بیمه کردن اموال ِ به غارت برده ی ملت ایران، اعتراضشان را علنی کنند.
اما چنین اعتراضی در نظام اسلامی ساده نبود و نیست. بلکه باید برای چنین اعتراضی دستاویزی پیدا کرد.
بهترین و موجه ترین دستاویز برای اعتراض در این شرایط هم رسیدگی به تقلب در انتخابات بود.
اما چرا این اعتراض را علنی کردند؟
در حالی که در نظام اسلامی نهادی است بنام شورای نگهبان. این نهاد یکی از کارهایش طبق همان قانون اساسی که اعتراضیون ِ نظام با دل و جان به آن دلبسته هستند، رسیدگی به شکایات از قبیل ِ تقلب در انتخابات است. حق این بود که این اعتراضیون به این نهاد رجوع و مشکلشان را حل می کردند. کما اینکه تا کنون چنین کرده بودند.
چرا این بار نکردند؟
دلیلش واضح است. جریانی سپاهی-امنیتی در یک تندپیچ ِ نظام اسلامی برای از میدان بدر کردن مافیای مالی، به تزویر در کنار ولی فقیه قرار گرفت تا بتواند به کمک ولی فقیه این خانواده ی مافیایی و تمامی دنباله روندگان و جیره خوارانش را در هیئت و قامت " اصلاح طلبی " از هستی قدرت خلع ید کند و سپس در شرایط مناسب تر ولی فقیه و تمامی ِ روحانیت ِ سنتی را سر ببرد.
چهار سال ریاست جمهوری احمدی نژاد این زنگ ِ خطر را در گوش تک تک آنها به صدا در آورده بود که اگر نجنبند، خود و خویشان را با مال و جاه و قدرت از دست می دهند و چنین بود که همگی در خفا در یک ائتلاف علنی نشده، برای از میدان بدر کردن گروه احمدی نژاد کنار هم قرار گرفتند و با امکانات مالی و افراد صادراتی، رسانه ها را چه در داخل و چه در خارج به خدمت خود در آوردند و با تبلیغاتی کور و کر کننده حول ِ تقلب در انتخابات افکار عمومی مردم و جهان را به سمت ِ خود جلب کردند.
البته با این حربه ی تبلیغاتی از پیش در گوش ها اینگونه آواز داده بودند که قرار است در انتخابات ِ پیش رو تقلب صورت گیرد.
معنی این تاکتیک دو سویه این بود که هم از قبل به گوش ولی فقیه برسانند که اگر تصمیم بر این است که احمدی نژاد دوباره از صندوق بیرون بیاید، ما تقلب را بهانه می کنیم و مانع می شویم که شما به راحتی ما را ذبح کنید و پیامد این حرکت هم تمامیت ِ نظام اسلامی را زیر خواهد گرفت که آنوقت نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان. از طرف دیگر می خواستند با چنین زمزمه هایی افکار مردم را به سمت دلخواه خود تغییر دهند. زیرا می دانستند مردم در اکثریتشان مخالف نظام اسلامی هستند.
در واقع با این پیام ِ دو سویه می خواستند هم ولی فقیه را بترسانند تا بار دیگر چون خرداد 76 اجازه دهد که این جناح ِِ مافیا قدرت را در دست بگیرند و حداقل 4 سال و حداکثر 8 سال عصیان و طغیان مردم ِ جان ِ به لب رسیده را فرو بخشکانند و به قول خودشان بهتر بتوانند همین حکومت اسلامی را حفظ کنند و اگر هم نتوانستند ولی فقیه را به حمایت از خود بکشانند به ظاهر نشان دهند که طرفدار مردم هستند تا از این طریق، از پتانسیل ِ مخالفت ِ مردم به نفع خود بر علیه ولی فقیه و گروه احمدی نژاد وارد میدان شوند.
به دیگر سخن معنی اش این است که اگر یکی از این افراد از صندوق بیرون می آمد، نه بحثی روی تقلب ِ انتخاباتی در می گرفت، نه شورای نگهبان و ولی فقیه زیر علامت سئوال می رفتند و نه برای مردم پشیزی ارزش قائل می شدند.
پس تا اینجا می شود نتیجه گرفت که همه ی تلاش ِ مافیای ِ مالی ِ نظام اسلامی و کاندیداهای آنها این بود که قدرت را به دست بیاورند و از این طریق مانع شوند مال و مقام و جانشان مورد تعرض قرار بگیرد.
و این همه هم تا اینجا ربطی به مردم و منافع مردم نداشت. بلکه اختلافی بود که در راس قدرت جاری بود.
22 خرداد گذشت و چند ساعت بعد از انتخابات ولی فقیه پیروزی در انتخابات را به احمدی نژاد تبریک گفت.
اینجا بود که جناح مقابل از ولی فقیه نا امید شد و ظاهرن به سمت مردم آمد و از مخالفت مردم به سمت خود سود جست و بر طبل ِ تقلب در انتخابات کوبید.
آیا مشکل واقعی تقلب در انتخابات بود؟
اگر جواب مثبت است. باید گفت که تقلب پدیده ی جدیدی در حکومت اسلامی نبوده و نیست. زیرا از آغاز به قدرت رسیدن تا همین امروز و هر لحظه از حکومتشان هم دروغ می گویند و هم تقلب می زنند.
مگر در انتخابات قبلی تقلب صورت نگرفته بود؟
پس مشکل و صورت مسئله تقلب نبود. بلکه دستاویزی بود تا با آن بتوانند بطور علنی از مخالفت ِ مردم به نفع خود استفاده کنند و از این طریق جناح مقابل را بترسانند و بتوانند امتیازاتی و یا تضمین هایی برای حفظ خود و مال و مقام خود بگیرند.
و چنین بود که با شعار " رای مرا پس بده " به خیابان ها آمدند و با رسانه های انحصاری چون بی بی سی، رادیو زمانه، رادیو فردا و حتی صدای آمریکا و سایت هایی چون گویا نیوز و روز و پیک نت و . . . و افراد صادراتی و در نمک خوابانده، تبلیغات کور و کر کننده ای راه انداختند.
اما مردم اینبار آگاهانه از این فرصت ِ اختلاف و پاره گی در راس قدرت استقبال کردند و در ظاهر به حمایت از " اصلاح طلبان " به خیابانها آمدند و قدرت شکوهمند خودشان را به نمایش گذاشتند.
شعار آغازین جنبش پس گیری رای های داده شده بود که با سرکوب جناح مقابل روبرو شد. از این پس بود مردم در میدان عمل ابتکار و سمت و سوی شعارها را از رهبران اصلاح طلبان خارج کردند و آهسته آهسته راس حکومت را مورد حمله قرار دادند که گاهن به شعار نفی تمامیت حکومت اسلامی با " مرگ بر جمهوری اسلامی " تزیین شد.
چنین شعاری نه برای جناح حاکم قابل تحمل بود و نه خوشایند جناح مغلوب. از این پس بود که جناح حاکم بر سرکوب عریان و خشن تر، بیشتر روی آورد و جناح مغلوب هم از ترس در لاک دفاعی و سپس بی عملی فرو رفت و کم کم اقتدار خیابانها در دست مردم افتاد.
در تداوم این خیزش مردمی در شکل مدنی و متمدنانه و سرکوب و حشیانه ی حکومت اسلامی بود که مردم با شعار " جمهوری ایرانی " نه اینکه کل رژیم را با نام اسلامی بودنشان طرد کردند بلکه همه ی آنهاییکه که نام ایران را خاری در چشم می دیدند و می بینند به چالش طلبیدند.
زیرا این شعار قبل از همه تمامیت ِ حکومت اسلامی را هدف قرار می دهد که بر پا دارندگان آن همیشه و همواره بدون پرده پوشی اسلام را ارزشی برتر از ایران می شمردند و می شمارند.
و بارها و بدون پروا گفتند و نوشتند که اگر قرار باشند در یک تندپیچ ِ تصمیم گیری، بین اسلام و ایران یکی را انتخاب کنند، آنها اسلام را بر ایران ترجیح می دهند.
و چنین بود که موسوی بعد از به میان آمدن شعار " جمهوری ایرانی " به میدان آمد و دوباره در کنار اسلام ِ عزیز خیمه زد و ایران را فدا کرد.
معنی شعار " جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر " ِ موسوی در واقع اعلان جنگ به همه ی آنهایی است که ایران را برترین ارزش می شمارند.
و همگان دیدیم که این جنگ سی سال است بدون کوچکترین درنگی علیه تاریخ، تمدن و فرهنگ ایرانی جریان دارد و خمینی در جنگ با عراق اظهار لحیه کرده بود که تا خشت آخر ِ ایران، برای دفاع از اسلام با عراق می جنگیم.
معنی اش این است که در یک سرفصل تعیین کننده، آنها تمامیت ِ ایران را به پای اسلام حراج می گذارند.
در این تندپیچ ِ تاریخی است که مردم ایران به فراست شعار " جمهوری ایرانی " را طنین انداز کردند تا به حاکمان حکومت اسلامی بفمانند که برای ما برترین ارزش فقط ایران است و دیگر ارزشها در زیر مجموعه ی ایران و با نام ایران ارزش یابی میشوند.
پس مردم ایران با شعار " جمهوری ایرانی " تکلیف خودشان را با حکومت اسلامی روشن کردند.
اما آیا " شعار جمهوری ایرانی " فقط حکومت اسلامی را هدف خود قرار می دهد؟
جواب منفی است. زیرا این شعار به همان میزانی که حاکمان حکومت اسلامی را می آزارد، تجزه طلبان ریز و درشت را پریشان خاطر کرده است.
زیرا این جماعت ِ ریز و درشت از هم اکنون خواب های جدا کردن گوشه های ایران را می بینند و با شنیدن نام ایران و ملت ایران کهیر می زنند.
بنابراینِ شعار ِ " جمهوری ایرانی " علاوه بر تمامیت حکومت اسلامی، تجزیه طلبان را هم هدف خود قرار داده است که نام ایران و ملت ایران را خاری در چشم می بینند.
از طرف دیگر شعار ِ " جمهوری ایرانی " برای نیروهای چپ ِ جهان وطنی چه از نوع کمونیستی و چه از نوع اسلامی اش خوشایند نیست و از هم اکنون تمامی ِ جمهوری های دلخواهشان را تحت نام جمهوری دموکراتیک خلق، جمهوری دموکراتیک سوسیالیستی، جمهوری دموکراتیک به ظاهر ملی و جمهوری دموکراتیک اسلامی را هدف قرار داده است و نام خودشان را با ایران در تمامیت ِ ارضی و آبی اش و فرهنگ و تمدن و تاریخ پادشاهی گره زده است.
و کیست که نداند نام ایران همواره با نام پادشاهی همراه بوده است. به عبارت دیگر جدا کردن این دو از محالات است؟
و " جمهوری ایرانی " چون " مشروطه ی ایرانی " از آفریده های ملت ایران است و هیچ ربطی به جمهوری های موجود در جهان ندارد.
زیرا نظام پادشاهی در ذات خود از مشروطیت به این سو، هم جمهوری است و هم پادشاهی.
جمهوری است زیرا نمایندگان مجلس از طرف مردم انتخاب می شوند و حزبی که بیشترین رای های داده شده را کسب کرده باشد، از طرف پادشاه مامور تشکیل کابینه میشود و مسئولیت اجرایی کشور را در تمامیتش به عهده می گیرد.
پادشاهی است زیرا ایران از آغاز به دلیل ِ وجود اقوام مختلف با فرهنگها و حتی زبانهای گوناگون، با نظام پادشاهی اداره می شده است.
و پادشاه همواره به عنوان نماد ِ صلح بین اقوام و چشم ِ قانون اساسی و چهارچوب ِ ارضی و آبی و سمبل اتحاد بین آحاد مردم بوده است و از مشروطیت به این سو از مسئولیت سیاسی کشور مبرا است.

خطر اعدام دو زن جوان ایرانی

به گزارش روزنامه بیلد، پر خواننده‌ترین روزنامه آلمانی، خطر اعدام دو زن جوان ایرانی، مریم 27 ساله و مرضیه 30 ساله را که به مسیحیت گرویده و ماه‌هاست در زندان اوین به سر می‌برند، تهدید می‌کند. این روزنامه به نقل از "ساباتینا جیمز"، نویسنده و فعال حقوق بشر و همکار وزارت خارجه آلمان، که برای آزادی این دو مبارزه می کند، نوشت: آن ها در سلول های انفرادی نگهداری می شوند، با چشمان بسته مورد بازجویی قرار می گیرند و زیر انواع فشارها قرار دارند.
روزنامه مزبور با آوردن ماده‌ای از قانون مجازات "ارتداد" نوشته است: باور نکردنی است! طبق ماده 225.10 شکنجه های زیر برای زنانی که "مرتد" شوند، در نظر گرفته شده است: این زنان باید به هنگام نماز، شلاق بخورند، باید از مقدار آب و غذا و پوشش آنان کاسته شود، تا توبه کنند.
به گزارش بیلد، عکس فوق آخرین عکس دو زن جوان مسیحی در زمان آزادی است.
منبع:شهرزادنیوز

روز قدس را به روز عزای رژیم کودتاچی تبدیل کنیم



این اطلاعیه از سوی فعالین داخل کشور برای سایت ارسال شده است:

نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
روز قدس را به روز عزای رژیم کودتاچی تبدیل کنیم
اینکه قراره در روز قدس (27 شهریور) چه اتفاقی بیفته؟ تمام مسئولین نظام رو به فکــــــر فرو برده
اینکه چنــــد نفـــــــر در راهپیمایی قدس شرکت میکنند؟
ایـنکه چــــــــــه کســــــــانی شـرکت میکنـند؟
اینکه توی اون راهپیمایی قراره چه شعارهایی داده بشه ؟ یا بهتر بگیم اینکه قراره صدای کدوم شعارها بیشتـــــــر باشه؟
قراره شعار مرگ بر آمریکا غالب باشه یا مرگ بر دیکتاتــــــور؟
مرگ بر انگلیس یا مرگ بر روسیـــــــــه؟
یا شعار زندانــــــی سیاســــی آزاد باید گردد؟
یا آزادی اندیشـــــه با دیــکتاتـــــور نمیشـــه؟
و و و
بچه های سبز ایران میشه به جرات گفت که این روز یعنی 27 شهریـــــــــــــــور میتونه روزی بشه که در تــــــــــــــاریخ ایران نوشته بشه و در تقویمهـــــای سال آینــــــده از این روز به نام روز ایــــــــــــــــــــران سبـــــــــــــــــــز و آزاد یاد کرد
اما شــــــــــــــــــــــــــــــــرط داره
به شرطی که هرکی دم از آزادی و آزادگـــــــــــی میزنه و خواهان پس گــــرفتن رای و کشــــــــورش هست کوتاهی نکنه و در این راهپیمایی شرکت کنه
فکر نکنیم شرط سختی باشه چون این ملت سبز ما ثابت کردند که همیشه در صحنه هستند و از چیزی نمیتــــــــــــــرسند
پس برای اینکه خـــــــون خواهـــــــــران و برادران شهیــــــــــــــــد این ملت پایمال نشه و روح آنها هم شاد باشه همه در این روز به صحنه بیاییم
فرصت داریم تا در این مورد اطلاع رسانی کنیم و از همه بخوایم در این روز به ما بپیوندند
حـــالا از هر طریــق که فکـــر میکنید کمک کنید تا این خبــــــر پخـش بشــه
کوتاهی نکنید عزیزان
دیگر برای آزادی قدس تظاهرات نمی کنیم، برای آزادی خودمان تظاهرات می کنیم. برای رساندن صدای برادر و خواهری که مورد تجاوز قرار گرفتند، برای کسانی که شکنجه شدند، برای کسانی که به شهادت رسیدند و مخفیانه به خاک سپرده شدند.
اگه ایرانی هستی اطلاع رسانی کن
باید روز قدس را به روز عزای رژیم کودتاچی تبدیل کنیم