شنیدم بلبل از ده قهر کرده ز بستان رفته جا در شهر کرده
در آنجا طبق دستور ولایت کند دائم قوانین را رعایت
صدایش چون نباید دربیاید فقط در دل ترانه میسراید
تلفن زد اخیراً گل به بلبل که آنجا را نکن دیگر تحمل؟
بیا برگرد سوی آشیانه بزن چهچه، بخوان اینجا ترانه
تو از وقتی که میل شهر کردی به گل ها زندگی را زهر کردی
بیا همراه ما همراز ما باش همان دستانسرای ناز ما باش
تو دانی هر گلی را هست بوئی کنار بوی او روی نکوئی
بیا با هرگلی یک شب صفا کن خلاصه شهر کوفتی را رها کن
بیا پهلوی ما مرگ شقایق ولو شو روی گلبرگ شقایق
بیا اینجا شبی با یاسمن باش شب دیگر کنار نسترن باش
به نیلوفر بگو پیشات بماند برایت شعر پوران را بخواند
گل پامچال بیاید این حوالی بخواند بهر تو شعر شمالی
گل یخ میزند بهرت جوانه ترا گرما دهد در آشیانه
در آنجا طبق دستور ولایت کند دائم قوانین را رعایت
صدایش چون نباید دربیاید فقط در دل ترانه میسراید
تلفن زد اخیراً گل به بلبل که آنجا را نکن دیگر تحمل؟
بیا برگرد سوی آشیانه بزن چهچه، بخوان اینجا ترانه
تو از وقتی که میل شهر کردی به گل ها زندگی را زهر کردی
بیا همراه ما همراز ما باش همان دستانسرای ناز ما باش
تو دانی هر گلی را هست بوئی کنار بوی او روی نکوئی
بیا با هرگلی یک شب صفا کن خلاصه شهر کوفتی را رها کن
بیا پهلوی ما مرگ شقایق ولو شو روی گلبرگ شقایق
بیا اینجا شبی با یاسمن باش شب دیگر کنار نسترن باش
به نیلوفر بگو پیشات بماند برایت شعر پوران را بخواند
گل پامچال بیاید این حوالی بخواند بهر تو شعر شمالی
گل یخ میزند بهرت جوانه ترا گرما دهد در آشیانه
گل مریم بیافتد روی پایت خودش را میکند پرپر برایت
چه حیفات شد که ما را ترک کردی همان بهتر که فوری باز گردی
چرا از ما رمیدی جان بلبل؟ کسی گفته به تو نازکتر از گل؟
*** جوابش داد بلبل که کجائید
شب جمعه ملاقاتم بيائید!
نمیدانید در این یک دوهفته چهها بر بلبل بیچاره رفته
اگرچه احتیاطم بود خالص نخواندم لحظهای توی مجالس
اگرچه گشته بودم لال ِ کامل که با چهچه نيافتم توی مشکل
ولی جیکام درآمد بی مجوّز به جيکی، رد شدم از خط قرمز
نباید جیک زد در شهر و حومه وگر جیکی زدی کارت تمومه
نگو، آن روز که ناگه زدم جیک نمودم خلق را یکباره تحریک
منافق شاد از تحریک من شد نظام اندر خطر از جیک من شد
نمانده بود چیزی که بناگاه بیفتد این رژیم خوب و دلخواه!
از این بابت دو تا مأمور با ریش سر شاخه گرفتندم سه شب پیش
کتک؟ نه. فحش؟ نه. خیلی مودب همانطوری که میگیرند اغلب!
به سبکی که اسانلو را گرفتند! و یا هرکس پس از او را گرفتند
نه تندی بود در کار و نه سختی گرفتندم خیابان درختی
فقط مأموره با من کرد کاری که خود را زرد کردم چون قناری!
کنون کنج قفس، توی اوینم ميان دوستان نازنینم
به ديدارم قدم کردند رنجه چه زندانبان، چه مأمور شکنجه
زده حلقه به دورم گرد تا گرد همه استاد و تنها بنده شاگرد
چه تدریسی، چه دانشگاه خوبی چه استادان محبوبالقلوبی
همه اهل دعا، اهل طهارت همه در بازجوئی با مهارت
تماماً ذوب در امر ولايت خصوصاً حل شده در بول و غايط
همه البته با من مهربانند فرشته گان دور از آسمانند
مرا زير نظر دارند دائم که راحت باشم از شر مزاحم!
همه رفتارشان یکجور و واحد لقب ها دکتر و حاجی و سید
من اینجا انفراداً شاد هستم میان این قفس آزاد هستم
به جان هرچه سید هرچه حاجی ندارم شکوه از این لاعلاجی
بنابراین تو کمتر سرصدا کن فقط از بهر تغییرم دعا کن
که من باید روم راه تحول نباشم بعد از این بیهوده بلبل!
من از یاران سابق شکوه دارم نه دیگر منتظر بهر بهارم
ببین من تازه میفهمم که یاران چرا بودند در فکر بهاران
بهار از خارجه تحمیل میشد زمستان بیخودی تعطیل میشد
بهاران جان من چهچه ندارد چه فصلی! سر ندارد ته ندارد
نه تاسوعا نه عاشوراست در آن نه دشت کربلا پیداست در آن
اگر خواهی تو ماه و فصل دلخواه به زودی ماه شوال آید از راه
محرم بعد از آن، ماه عبادت قمه هم میتوان زد با ارادت
عجب شامی ست این شام غریبان که غم میگیرد از آدم گریبان
دلت از غصههایت چون خبر داد اتوماتیک باید گریه سر داد
در اینجا شب همه شب روضه برپاست بساط گریه در هر حوزه برپاست
بنابراین من اینجا در رفاهم بکن دقت به آنچه از تو خواهم
نزن با رادیوها هیچ حرفی ضرر دارد بدون هیچ صرفی
به «وی.او.ا» نگو از من کلامی به چالنگی نده حتی سلامی
وگر خواهی نمائی چارهجوئی فقط باید به بی. بی. سی. بگوئی!
ز احوالات من هرکس که پرسید بگو که از امامش کرده تقلید
به گلها یک به یک برسان سلامم بگو من ذوب در فقه امامم
منم من بلبل اللهاکبر که با عشق نبوت ميزنم پر
چو میخواهم بدانم از شما حال ز توضیحالمسائل میزنم فال
ز راه دور از گلها کنم یاد سخنهائی بگویم بهر ارشاد
نپندارید بلبل کرده قاطی نه. بلکه گشته کلاً منکراتی
مرام من صراط مستقیم است سخنهایم پی حفظ رژیم است
مسائل با شماها دانه دانه بگویم اولش بی تازیانه
وگرنه بحث شلاق است و گلبرگ شکنجه، اعتراف و توبه و مرگ
چه حیفات شد که ما را ترک کردی همان بهتر که فوری باز گردی
چرا از ما رمیدی جان بلبل؟ کسی گفته به تو نازکتر از گل؟
*** جوابش داد بلبل که کجائید
شب جمعه ملاقاتم بيائید!
نمیدانید در این یک دوهفته چهها بر بلبل بیچاره رفته
اگرچه احتیاطم بود خالص نخواندم لحظهای توی مجالس
اگرچه گشته بودم لال ِ کامل که با چهچه نيافتم توی مشکل
ولی جیکام درآمد بی مجوّز به جيکی، رد شدم از خط قرمز
نباید جیک زد در شهر و حومه وگر جیکی زدی کارت تمومه
نگو، آن روز که ناگه زدم جیک نمودم خلق را یکباره تحریک
منافق شاد از تحریک من شد نظام اندر خطر از جیک من شد
نمانده بود چیزی که بناگاه بیفتد این رژیم خوب و دلخواه!
از این بابت دو تا مأمور با ریش سر شاخه گرفتندم سه شب پیش
کتک؟ نه. فحش؟ نه. خیلی مودب همانطوری که میگیرند اغلب!
به سبکی که اسانلو را گرفتند! و یا هرکس پس از او را گرفتند
نه تندی بود در کار و نه سختی گرفتندم خیابان درختی
فقط مأموره با من کرد کاری که خود را زرد کردم چون قناری!
کنون کنج قفس، توی اوینم ميان دوستان نازنینم
به ديدارم قدم کردند رنجه چه زندانبان، چه مأمور شکنجه
زده حلقه به دورم گرد تا گرد همه استاد و تنها بنده شاگرد
چه تدریسی، چه دانشگاه خوبی چه استادان محبوبالقلوبی
همه اهل دعا، اهل طهارت همه در بازجوئی با مهارت
تماماً ذوب در امر ولايت خصوصاً حل شده در بول و غايط
همه البته با من مهربانند فرشته گان دور از آسمانند
مرا زير نظر دارند دائم که راحت باشم از شر مزاحم!
همه رفتارشان یکجور و واحد لقب ها دکتر و حاجی و سید
من اینجا انفراداً شاد هستم میان این قفس آزاد هستم
به جان هرچه سید هرچه حاجی ندارم شکوه از این لاعلاجی
بنابراین تو کمتر سرصدا کن فقط از بهر تغییرم دعا کن
که من باید روم راه تحول نباشم بعد از این بیهوده بلبل!
من از یاران سابق شکوه دارم نه دیگر منتظر بهر بهارم
ببین من تازه میفهمم که یاران چرا بودند در فکر بهاران
بهار از خارجه تحمیل میشد زمستان بیخودی تعطیل میشد
بهاران جان من چهچه ندارد چه فصلی! سر ندارد ته ندارد
نه تاسوعا نه عاشوراست در آن نه دشت کربلا پیداست در آن
اگر خواهی تو ماه و فصل دلخواه به زودی ماه شوال آید از راه
محرم بعد از آن، ماه عبادت قمه هم میتوان زد با ارادت
عجب شامی ست این شام غریبان که غم میگیرد از آدم گریبان
دلت از غصههایت چون خبر داد اتوماتیک باید گریه سر داد
در اینجا شب همه شب روضه برپاست بساط گریه در هر حوزه برپاست
بنابراین من اینجا در رفاهم بکن دقت به آنچه از تو خواهم
نزن با رادیوها هیچ حرفی ضرر دارد بدون هیچ صرفی
به «وی.او.ا» نگو از من کلامی به چالنگی نده حتی سلامی
وگر خواهی نمائی چارهجوئی فقط باید به بی. بی. سی. بگوئی!
ز احوالات من هرکس که پرسید بگو که از امامش کرده تقلید
به گلها یک به یک برسان سلامم بگو من ذوب در فقه امامم
منم من بلبل اللهاکبر که با عشق نبوت ميزنم پر
چو میخواهم بدانم از شما حال ز توضیحالمسائل میزنم فال
ز راه دور از گلها کنم یاد سخنهائی بگویم بهر ارشاد
نپندارید بلبل کرده قاطی نه. بلکه گشته کلاً منکراتی
مرام من صراط مستقیم است سخنهایم پی حفظ رژیم است
مسائل با شماها دانه دانه بگویم اولش بی تازیانه
وگرنه بحث شلاق است و گلبرگ شکنجه، اعتراف و توبه و مرگ
No comments:
Post a Comment