تنفيذ قتل و كشتار و دروغ

گزارش فعالین نشريه دانشجويی بذر – 13 مرداد 1388
تنفيذ قتل و كشتار و دروغ
صبح آمدند و نشستند و با قلدری سعی كردند خود را قوی جلوه دهند. اينها همان آمران و عاملان جنايت بودند: روحانی و غير روحانی، نظامی و غير نظامی، بادمجان دور قاب چين و دروغ پرداز، ميلياردرهای شكنجه گر و متجاوز، قضات بيدادگاه های قرون وسطايي، قاتلان نداها و سهراب ها و ترانه ها و كيانوش ها ...
عصر، بار ديگر سيلی خوردند. آنچنان سخت و سنگين كه طنينش در محلات و خيابان های تهران پيچيد.
رفته بوديم ميدان ونك. از ساعت 6 و نيم تا 7 فاصله ای را طی كرديم كه معمولا 5 دقيقه طول می كشد. ترافيك شديد بود. در مسير كه می آمديم، روبروی پارك ساعي، بالای همه پلكان های منتهی به يوسف آباد، لباس شخصی ها ايستاده بودند. جمعی از آنها نزديك بيمارستان دی تجمع كرده بودند. جمعيت طبق روال روزهای گذشته، پياده روها را اشغال كرده بود. مردم بالا می رفتند و پايين می آمدند. نيروهای گارد ويژه و موتور سوار نيروی انتظامی هم متمركز نزديك و دور تا دور ميدان را گرفته بودند. چند تا خودرو با رنگ خاكی كه مخصوص استتار ارتش است را هم آورده بودند. جوانی فرياد زد: ”اينها را از كجا پيدا كرده اند؛ آدم ياد فيلم عمر مختار می افتد!“ دو سركوبگر موتور سوار با دو چماق در دست آنكه ترك نشسته بود در پياده رو به سرعت به سمت پايين حركت می كردند و يكی از آنها با لحن محترمانه عجيبی به جمعيت هشدار می داد: ”آقايون برين كنار!!“ تعداد زيادی سرباز وظيفه را هم آورده بودند كه در يك گوشه ميدان ونك به شكل متمركز ايستاده بودند. از كنارشان كه رد شدم، يكی از آنها با ناله گفت: ”ما هيچكاره ايم. ما فقط سربازيم. چرا ما را آورده اند؟“
تركيب جمعيت مثل روزهای پيش بود. زنان ميانسال كماكان تعدادشان بيشتر از مردان ميانسال بودند. جوانان دختر و پسر، نيروی عمده بودند. يك نكته واضح كه تا به حال چند بار متوجهش شده ام، تلاش عملی دختران منفرد برای برانگيختن مردم با شعارها، و نه فقط شعار كه دادن فرمان های مبارزاتی معين، بود. دو نمونه ديروز را برايتان نقل می كنم: دختری بسيار جوان كه با دوست پسرش به تظاهرات آمده بود در پياده رو فرياد می زد ”قدم هايتان را كند كنيد! بايد جمعيت متراكم تر از اين شود. يواشتر! يواشتر!“ در يك صحنه ديگر، بعد از شليك چند گاز اشك آور و هجوم لباس شخصی ها (كه تعدادشان اينبار به مناسبت تنفيذ حكم احمدی نژاد خيلی زيادتر از روزهای گذشته بود) از شمال و جنوب به جمعيت و ماشين هايی كه حدود پل همت تجمع كرده بودند، خيلی ها خود را از كوچه های شيب دار به خيابان گاندی رساندند. در يكی از كوچه ها، دو مزدور نيروی انتظامی با دوربينی بزرگ كه تصاوير را مستقيما به كامپيوتر مركزی پليس ارسال می كند، پشت سر جمعيت می دويدند و از همه فيلم می گرفتند. يكمرتبه دو دختر متوجه اين دو نفر شدند و همه تلاش خود را به كار بردند كه تعدادی از پسرها كه به بالای كوچه رسيده بودند را قانع كنند كه دستجمعی به آنان حمله كنند و دوربينشان را بگيرند. متاسفانه همراهی مناسب با اين دو دختر هشيار انجام نشد.
جنگ و گريز در خيابان ولی عصر به سمت خيابان عباس آباد كشيده شد. يكی از مراكز درگيری در حاشيه پارك ساعی بود. صدای شعارهای مردم واقعا تكان دهنده بود. چند گاز اشك آور و چند شليك گلوله. فرياد جمعيت نزديك به صحنه. زن مسنی اشك ريزان در حالی كه توان دويدن نداشت گوشه ای نشست و گفت ”يك دختر را كشتند. نزديك پله های خانه های ما.“ همين موقع، گله های مزدور لباس شخصی با موتور و پياده از چند جهت به مردم حمله كردند و جمعيت را به كوچه های مختلف راندند. من هم دنبال آنها رفتم. هوا رو به تاريكی می رفت. دوستان همراهم را گم كردم. بعد از گذشتن از مسيرهای حاشيه ای خودم را به آنطرف وليعصر رساندم. هنوز صدای مرگ بر ديكتاتور بلند بود.
از اخبار ماهواره شنيدم كه ميدان آزادی هم تجمع بوده. معمولا در روزهايی كه محل خاصی برای تجمع تعيين نمی شود، مردم در محلات مختلف به ابتكار خود تظاهرات به راه می اندازند. شايد در بخش های بعدی خبر، در مورد روز اعتراض به تنفيذ قتل و سركوب و دروغ، بيشتر بگويند. حرف های خامنه ای در مراسم صبح نشان می داد كه برخورد درونی هيأت حاكمه اسلامی حادتر از امروز خواهد شد. بعد از 30 سال دستگاه استثمار و ستم و خرافه و كشتار، پر شكاف شده است. آنچه در خيابان می گذرد، نشان از اين دارد كه برگزاری محاكمات نمايشی، يا حتی احتمال دستگيری و مجازات سران جناح مغضوب حكومت؛ از رفسنجانی گرفته تا موسوی و كروبی، به فروكش اعتراضات مردم منجر نخواهد شد. نمی توان حكم به اين داد كه اين نوع اقدامات جناح حاكم به راديكال شدن خيزش مردم از نظر سياسی خواهد انجاميد؛ اما بدون شك بر خشم و نفرت بسياری از توده ها خواهد افزود

No comments: