درست است ما معتقدیم حكومت ما در رایهایمان دست برده، معترضین را خس و خاشاك خوانده، به روی ما اسلحه كشیده، رفتارش عذرخواهی نمیكند و حتا مسئولیت همه چیز را به گردن ضد انقلاب و كشورهای خارجی می اندازد و معتقد است كه هیچ گلوله ای شلیك نكرده و معترضین را متهم به این می كند كه قصد براندازی نظام را دارند، درست است كه همهی اینها توسط حكومت ما صورت گرفته، اما این حكومت، حكومت خود ماست، پشتش به 30 انتخابات برگزار شده گرم است كه مردم همین سرزمین در آن شركت كردند. این حكومت، بازتاب خواست بخش عظیمی از مردم همین سرزمین است. مردمی كه حفظ اسلام و بقای نظام را بر هر چیزی ترجیح می دهند. اما حتا این بخش از مردم هم مقصر نیستند، خود ما مقصریم..
ما در خیلی از مواقع، رفتارهای سیاسی اشتباهی را مرتكب شدیم:
همانگونه كه سی سال پیش، پدران و مادرانمان انقلاب كردند فقط برای اینكه شاه برود، ما هم به خاتمی رای دادیم كه ناطق نوری رای نیاورد، به احمدی نژاد رای دادیم كه یك روحانی سرمایه دار رای نیاورد، به موسوی و كروبی و رضایی رای دادیم، تا احمدی نژاد رای نیاورد!
و هربار، رای دادیم و رفتیم سراغ كار و زندگیمان و گفتیم مگر ما وظیفهای بهجز رای دادن داریم؟
و حواسمان نبود كه داریم در كشور ایران زندگی می كنیم و دقت نكردیم كه در محلهی ما جوانانی هستند كه به پایگاه بسیج می روند و شستوشوی مغزی می شوند تا روزی به سمت ما و به نیت قربة الی الله تیر اندازی كنند.
ما در خیلی از مقاطع به خودمان و همفكرانمان خیانت كردیم. یادمان نرود:
- زمانی كه آیت الله منتظری بهخاطر بیان نظراتش حصر شد، سكوت كردیم، چون مقلدش نبودیم؛
- وقتی فاجعهی كوی دانشگاه پیش آمد، سكوت كردیم، چون دانشجو نبودیم (یا اگر بودیم دانشجوی تهران نبودیم یا اگر بودیم حوصلهی درگیری نداشتیم)
- وقتی روزنامهها را بستند، سكوت كردیم و ترجیح دادیم اخبار را از اینترنت پیگیری كنیم؛
- وقتی خبرنگارها بیكار و خانه نشین شدند سكوت كردیم، چون ما شغل داشتیم؛
- وقتی در انتخابات 4 سال پیش تقلب شد، سكوت كردیم، چون رای نداده بودیم.
وقتی همان موقع مهدی كروبی اعتراض كرد و از همهی سمتهایی كه داشت استعفا كرد، به طرح پنجاه هزارتومانی او خندیدیم و وقتی رفسنجانی شكایتش را به نزد خدا مطرح كرد، دلمان خنك شد كه او رای نیاورد و فكر نمیكردیم یك روزی به حمایت او احتیاج داریم و فكر نمیكردیم یك روزی ما هم به درد او دچار شویم.
- وقتی دوستان اقلیت مذهبی ما را دستگیر میكردند، سكوت كردیم، چون مسلمان بودیم.
- وقتی فعالین جنبش زنان را در میدان هفتم تیر دستگیر كردند، سكوت كردیم، چون ما مرد بودیم.
- وقتی رئیس سندیكای شركت واحد را دستگیر و شكنجه كردند، سكوت كردیم، چون دل خوشی از رانندههای اتوبوس واحد نداشتیم.
- وقتی اعترافات تلویزیونی دانشجوهای فعال پخش میشد سكوت كردیم، چون ما برای اعترافات اینچنینی اعتبار قائل نبودیم؛
- وقتی شهرداران مناطق تهران را شكنجه كردند، سكوت كردیم و در دلمان گفتیم: غارتگر بیتالمال، ... ؛
- وقتی گشت ارشاد به دختران بیگناه و معصوم شهرمان هتاكی میكرد سكوت كردیم، چون ما بدحجاب نبودیم.
گرچه وسعت و شدت اعتراضاتی كه این روزها شاهدش هستیم، بسیار ستودنی است؛ اما از خودمان بپرسیم:
امروز چه اتفاقی افتاده كه خونمان به جوش آمده و رگ غیرتمان بالا زده؟ چه شده كه همهمان دشمن ظلم شدهایم و طوری رفتار میكنیم كه گویا اولین بار است با ظلم مواجه شدهایم، اولین بار است دروغ شنیدهایم، اولین بار است كه با پدیدهای به اسم "تقلب در انتخابات" مواجه شدهایم!
شاید علت رفتار غیرتمندانهی ما، این باشد كه این بار، ما هم مثل دیگران، درجایگاه مظلوم قرار گرفتهایم. یا شاید هم به خاطر این باشد كه این بار، تعدادمان خیلی زیاد است.
امیدواریم بتوانیم كوتاهیهایمان را جبران كنیم تا وجدانمان آسوده شود و امیدواریم در آینده، وقتی با ظلمی مواجه شدیم، صبر نكنیم تا 3 میلیون نفر در خیابانها حاضر شوند؛ بعد اعتراض كنیم.
ما در خیلی از مواقع، رفتارهای سیاسی اشتباهی را مرتكب شدیم:
همانگونه كه سی سال پیش، پدران و مادرانمان انقلاب كردند فقط برای اینكه شاه برود، ما هم به خاتمی رای دادیم كه ناطق نوری رای نیاورد، به احمدی نژاد رای دادیم كه یك روحانی سرمایه دار رای نیاورد، به موسوی و كروبی و رضایی رای دادیم، تا احمدی نژاد رای نیاورد!
و هربار، رای دادیم و رفتیم سراغ كار و زندگیمان و گفتیم مگر ما وظیفهای بهجز رای دادن داریم؟
و حواسمان نبود كه داریم در كشور ایران زندگی می كنیم و دقت نكردیم كه در محلهی ما جوانانی هستند كه به پایگاه بسیج می روند و شستوشوی مغزی می شوند تا روزی به سمت ما و به نیت قربة الی الله تیر اندازی كنند.
ما در خیلی از مقاطع به خودمان و همفكرانمان خیانت كردیم. یادمان نرود:
- زمانی كه آیت الله منتظری بهخاطر بیان نظراتش حصر شد، سكوت كردیم، چون مقلدش نبودیم؛
- وقتی فاجعهی كوی دانشگاه پیش آمد، سكوت كردیم، چون دانشجو نبودیم (یا اگر بودیم دانشجوی تهران نبودیم یا اگر بودیم حوصلهی درگیری نداشتیم)
- وقتی روزنامهها را بستند، سكوت كردیم و ترجیح دادیم اخبار را از اینترنت پیگیری كنیم؛
- وقتی خبرنگارها بیكار و خانه نشین شدند سكوت كردیم، چون ما شغل داشتیم؛
- وقتی در انتخابات 4 سال پیش تقلب شد، سكوت كردیم، چون رای نداده بودیم.
وقتی همان موقع مهدی كروبی اعتراض كرد و از همهی سمتهایی كه داشت استعفا كرد، به طرح پنجاه هزارتومانی او خندیدیم و وقتی رفسنجانی شكایتش را به نزد خدا مطرح كرد، دلمان خنك شد كه او رای نیاورد و فكر نمیكردیم یك روزی به حمایت او احتیاج داریم و فكر نمیكردیم یك روزی ما هم به درد او دچار شویم.
- وقتی دوستان اقلیت مذهبی ما را دستگیر میكردند، سكوت كردیم، چون مسلمان بودیم.
- وقتی فعالین جنبش زنان را در میدان هفتم تیر دستگیر كردند، سكوت كردیم، چون ما مرد بودیم.
- وقتی رئیس سندیكای شركت واحد را دستگیر و شكنجه كردند، سكوت كردیم، چون دل خوشی از رانندههای اتوبوس واحد نداشتیم.
- وقتی اعترافات تلویزیونی دانشجوهای فعال پخش میشد سكوت كردیم، چون ما برای اعترافات اینچنینی اعتبار قائل نبودیم؛
- وقتی شهرداران مناطق تهران را شكنجه كردند، سكوت كردیم و در دلمان گفتیم: غارتگر بیتالمال، ... ؛
- وقتی گشت ارشاد به دختران بیگناه و معصوم شهرمان هتاكی میكرد سكوت كردیم، چون ما بدحجاب نبودیم.
گرچه وسعت و شدت اعتراضاتی كه این روزها شاهدش هستیم، بسیار ستودنی است؛ اما از خودمان بپرسیم:
امروز چه اتفاقی افتاده كه خونمان به جوش آمده و رگ غیرتمان بالا زده؟ چه شده كه همهمان دشمن ظلم شدهایم و طوری رفتار میكنیم كه گویا اولین بار است با ظلم مواجه شدهایم، اولین بار است دروغ شنیدهایم، اولین بار است كه با پدیدهای به اسم "تقلب در انتخابات" مواجه شدهایم!
شاید علت رفتار غیرتمندانهی ما، این باشد كه این بار، ما هم مثل دیگران، درجایگاه مظلوم قرار گرفتهایم. یا شاید هم به خاطر این باشد كه این بار، تعدادمان خیلی زیاد است.
امیدواریم بتوانیم كوتاهیهایمان را جبران كنیم تا وجدانمان آسوده شود و امیدواریم در آینده، وقتی با ظلمی مواجه شدیم، صبر نكنیم تا 3 میلیون نفر در خیابانها حاضر شوند؛ بعد اعتراض كنیم.
No comments:
Post a Comment