مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش

بیست و دوم بهمن ماه امسال در سرنوشت ملت ایران از این لحاظ بسیار اهمیت دارد که پس از یک خواب و اغمای طولانی در زمستان اسلام، گویی آرزوها و رویاها و شور و شیدایی هایی که در سال 57 با نوید آزادی در درون مردم انگیخته شده بود ولی بلافاصله با هجوم کابوس های هول و هراس سرکوب گشته بود، دوباره سربرمی کشد، دوباره زنده و پیدا و آشکار می شود. گویا در این روز ایرانی دوباره زیبا می شود: چشم ها را می گشاید، خاکستر خواب را از چهره می شوید، کفش های سفر را می پوشد، خوابگاهش را ترک می کند و روزی نو و امیدبخش را برای یافتن گمشده اش، برای جستجوی رویاهایی که از وی دزدیده اند آغاز می کند.

نخستین خاطره ای که نزد مردم بیدارشده و برخاسته از خواب جلوه گر می شود، تصویرها و یادهای پیش از به خواب رفتن است. سه دهه پیش از این، دیوعربده، دیواسلام، با اغوا و با وعدهء آزادی و برابری و برادری و قسط و عدل، ملتی را به خوابی فروبرد که به جز کابوسی پر از هیولاهای خونریز و آدمخوار نبود، پر از دیوهای دهان دریده و تیغ و تازیانه به دست که با تکیه بر تفنگ موعظهء اخلاقی می کردند.

32 سال پیش از این در چنین روزی ظاهراً قرار بود بر بستر ساده دلی های یک ملت، روز آزادی و روز شکست استبداد باشد، ولی تبدیل شد به یوم الله، یعنی تبدیل شد به یوم الکفتار، تبدیل شد به روزی که اهریمن بر ایرانشهر چیره گشت و سایه سیاهش را به مدت 32 سال بر هرچه زندگی و زیبایی و رنگارنگی و شادی است فروافکند و در این مدت مدید جز مرگ و مرده و جنگ و شهید و جسد و جنازه و اعدام و قصاص و سنگسار و خونریزی و عزا و عزاداری هیچ سوغات و رهآوردی نداشت. تمامی فضاهای عمومی زندگی ما منحصر و محدود شد به گورستان و زندان. به مسجد و حسینیه و مهدیه و آرامگاه و امامزاده و گور و قبر و مقبره از یکسو و بازداشگاه و انفرادی و شکنجه گاه و اوین و گوهردشت و کهریزک از سوی دیگر. در حقیقت شعار« کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» واقعیت پیدا کرد و به منصه ظهور رسید.

*



نفرت آخوندها و اسلام باره ها از سکولاریسم و دموکراسی و آزادی، صرف نظر از ریشه ها و بنیادهای اعتقادی و اسلامی و الهی و قرآنی ِ آزادی ستیزی و بنده پروری و بی حقوقی ِ انسان، اما در حقیقت از یک حساب و کتاب کاسبکارانه و عینی و ملموس نشان دارد. در یک جامعه سکولار و دموکرات و آزاد، کسی امثال خاتمی و موسوی و مهاجرانی و سایر اصلاح طلبان را آدم هم حساب نخواهد کرد. پس از سقوط رژیم اسلامی کسی برای عربده های اسلام- اسلام تره هم خرد نخواهد کرد. زوزه های اسلامخواهان نه تنها در ایران بلکه در کل آنچه به جهان اسلام معروف گشته به خاموشی خواهد گرایید.



ناگفته پیداست که با جابجایی جناح های رژیم اسلامی در قدرت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اسلام از مرگ تغذیه می کند و چندی بعد دوباره چوبه های دار برپا خواهد شد. دوباره سی سال باید خون دل بخوریم تا به این نقطه سرنوشت ساز برسیم.

مبارزه با جمهوری اسلامی به هیچ وجه از مبارزه و محاربه با بربریت و توحش اسلام جدا نیست. فاشیسم و نازیسم و آپارتاید و ایدئولوژی هایی از این دست از جهان برافتاده اند و اسلام آخرین ایدئولوژی و آیین بربریت و پلیدی و تباهی است که گلوی انسان را در چنگال خونریز خود گرفته است. غافل نباشیم که اسلام وجودی است مانند ضدماده در فیزیک. هرآنچه توسط بشر تأسیس شود، اسلام تعطیل می کند. هر نهاد بشری بوسیلهء اسلام تبدیل به قوطی های خالی و تهی از محتوایی می گردد که بازیچهء کودکان است. کودکان از اصوات پوکانهء قوطی های فلزی به هنگام تکان و حرکت لذت می برند. نظیر همان سرخوشی و لذتی که سیاسی کارهای زبون و ذلیل و خودباخته و خردباخته ای مانند احمد سلامتیان و فرخ نگهدار و امثالهم در تلویزیون بی بی سی به هنگام تحلیل رفتارهای پایوران حکومت اسلام با ابزارهای سیاسی(!) دچار آنند. در حالی که رژیم اسلامی از روز نخست چیرگی اش بر ایران، با اولین گامی که گذاشت ابتدا نهاد سیاست را تعطیل کرد. به همانگونه که نهادهای دادگستری و قانون، آموزش و دانشگاه، پلیس و تأمین اجتماعی وغیرو را از محتوا تهی و تعطیل کرد. اسلام مکتب نابودی و ویرانی و تباهی است و برای ساختن نیامده. آمده است تا هرآنچه بشر ساخته، غارت و تخریب و نابود کند.

*

اگر جنبش آزادیخواهی ملت ایران نتواند جمهوری اسلامی را در تمامت اسلامیش به زیر بکشد و سرنگون و مضمحل و منحل کند و نتواند دهان اهریمن را ببند و عربدهء اسلام- اسلام و زوزهء آیت الله ها و کفتارهای اسلامفروش را در پهندشت ایرانشهر یک بار برای همیشه خاموش سازد، نه تنها هیچ دستاوردی نداشته است، که در حقیقت و به سختی از آزادی ستیزان مسلمان و مجاهدین اسلام و دشمنان ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانشهری شکست خورده است. اگر ذره ای از خواست ایرانی خود مبنی بر سرنگونی حکومت اسلام کوتاه بیاییم، خون صدها ندا و نداها را آیت الله ها و پدرخوانده های مافیای روحانیت و کارگزاران اصلاح طلب و ملی- مذهبی ِ باند رفسنجانی به مثابه شراب پیروزی انقلاب شکوه مندشان در اعیاد اسلامی و به سلامتی امام زمان خواهند نوشید.

توصیه های به ظاهر دلسوزانه ای که مردم را به کنترل احساسات خود فرامی خواند و از شعارهای ساختارشکنانه پرهیز می دهد، فقط و فقط از جانب اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و اسلامزدگانی عنوان می شود که هم نگران منافع خود در جمهوری اسلامی اند و هم اسیر ایمان و باورهای خرافی که آنان را در برابر نظام سفاک اسلامی فلج ساخته است. از طرفی اکنون که حکومت اسلام را در شرف فروپاشی می بینند، دچار دغدغه های نوستالوژیک نیز گشته اند و بیش از همه خود ایشان به کنترل احساسات نیاز دارند.



ویژه ایرانپرستان و سیمرغیان و فرزندان کوروش به هوش باشند که در آستانه یوم الکفتار 22 بهمن فریب مکر الهی و خدعهء اسلامبارگان را نخورند و به کمتر از نابودی حکومت اسلام نیاندیشند. مطمئن باشید که ایران پیروز است. ما رویاهایمان را باز پس می گیریم. آزادی خود را پس می گیریم. ایرانیتمان را پس می گیریم. 22 بهمن را بر سر نظام سنگسار اسلامی خراب خواهیم کرد. ما پیروزیم.

No comments: