در چه صورتی دیگران به مسلمانان احترام خواهند گذاشت؟

مسلمانان باید یاد بگیرند که احترام را نمیتوانند با تهدید و توحش از یکسو، و گدایی کردن و مظلوم نمایی از سوی دیگر بدست بیاورند.  احترام اکتسابی است و مسلمانان باید احترام را کسب کنند و نشان دهند که شایسته احترامند و لیاقت آن را دارند و بی احترامی به آنها بی انصافیست. گفتن این از نظر سیاسی درست نیست و مسلمانان گویا مایلند این قضیه را انکار کنند ولی واقعیت این است که مسلمانان در دنیا احترام چندانی ندارند و بطوری فزاینده وجهه خود را از دست میدهند و مورد نفرت  و تحقیر دیگران قرار میگیرند.  شاید دیگران این را به زبان نیاورند ولی بسیاری از نامسلمان درون خود مسلمانان را با چشم حقارت نگاه میکنند و احترام چندانی برای آنها قائل نیستند، مسلمانان نیز اینرا میدانند به همین دلیل است که «به مقدسات ما اهانت نکنید!» را زیاد شنیده ایم. هرچه بیشتر به یاری فن آوری و گلوبالیسم نامسلمانان با مسلمانان و اسلامشان آشنا میشوند بیشتر مسلمانان در نظر آنها منفور و تحقیر میشوند.  مردم جهان نه تنها مسلمانان را بعنوان افراد نادان بلکه افراد ستیزه جو و خشن و دگر ستیز میدانند و همزیستی با مسلمانان برای بسیاری از مردم جهان به یک معضل تبدیل شده است.
پرسشی که در اینجا مطرح است این است که مسلمانان برای کسب احترام باید چکار کنند؟ روشی که مسلمانان تا کنون برای کسب احترام پیش گرفته اند که همان خشونت و توحش از یکسو و گدایی و مظلومنمایی از سوی دیگر است مسلماً نتوانسته است برای مسلمانان احترام دست و پا کند، این روشها که برخاسته از خود اسلام هم هست به این دلیل ناکارآمد هستند که افراد خیر خواه و فهمیده ای آنها را بوجود نیاورده اند بلکه مغزی متوحش و بیابانی این شیوه برخورد را برای مسلمانان تجویز کرده است. تجربه هم به خوبی نشان میدهد که مردم حاضر نیستند به کسی که به زور میخواهند آنها را به احترام وادارد احترام بگذارند، بلکه کسب احترام روشهای دیگری دارد. بد نیست مسلمانان به دیگرانی که مورد احترام دیگران هستند نگاه کنند و ببینند چه رفتاری در آنها سبب کسب احترام برای آنها شده است و همان روش را پیش بگیرند نه اینکه تا ابد به دستورهای خشن و ابلهانه دینی خود جامه عمل بپوشانند. از این رو، برای خیر خواهی و چون ممکن است مسلمانان علاقه به احترام شدن داشته باشند توصیه های زیر به مسلمانان تقدیم میشود، شاید که مسلمانان بتوانند برای خود در دنیا احترام کسب کنند:
  1. سکولار شوید، اسلام را از عرصه های عمومی زندگی خود خارج کنید و تنها برای خود نگه دارید، برای دیگران با باورهای دینیتان مزاحمت ایجاد نکنید، اذان را با صدای بلند پخش نکنید، در ماه رمضان رستورانها را نبندید، دیگران را مجبور به داشتن حجاب نکنید و خلاصه قوانین دینیتان را به اجتماع تحمیل نکنید، سعی نکنید با ظاهر و رفتار متفاوت خود را از اجتماع جدا کنید، مثل بقیه باشید
  2. زن ستیزی را کنار بگذارید، به زن حقوق و حیثیت برابر بدهید، با زنان مثل حیوانات خانگی رفتار نکنید، همجنسگرایی را به رسمیت بشناسید، چند همسری را کنار بگذارید، صیغه و محلل و ختنه زنان را متوقف کنید
  3. دانش، خردگرایی و تفکر انتقادی و منطق را جایگزین تعصب و ایمان و سنگ مغزی و جهاد و شهادت و خرافات و حرف و حدیث و قرآن و غیره کنید
  4. نسبت به سایر فرهنگها و ادیان و آیین ها و کشورها و ملیت ها با احترام برخورد کنید، دگراندیش ستیزی، برتری جویی، و بیگانه ستیزی را کنار بگذارید برابری حیثیتی و حقوقی را برای خود و دیگران جستجو کنید، از گفتن اینکه فکر میکنید بهترین مردم جهان هستید و بهترین دین دنیا را دارید به دیگران خود داری کنید! درک کنید که دیندار بودن پدیده ای تصادفیست و به همین دلیل هر دینی مشکوک است و نباید دین را زیاد جدی گرفت و برای آدم کشت یا کشته شد
  5. خشونت و توحش را کنار بگذارید، شکنجه و تنبیه های فیزیکی را متوقف کنید، دست قطع کردن، چشم در آوردن، اعدام، قصاص، سنگسار، شلاق زدن و سایر وحشی گری ها را کنار بگذارید، ترحم، صلح، دوستی و انسانیت را جایگزین حس توحش خود کنید و با مجرمان برخورد انسانی و مطابق با حقوق بشر کنید
  6. تلاش خود را برای زشت بودن متوقف کنید، سعی کنید زیبا باشید، موهای زائد بدن را کوتاه کنید، مثل آدمهای هزار سال پیش لباس نپوشید قیافه بربر ها و انسانهای غار نشین را به خود نگیرید، بهداشت را رعایت کنید و سعی کنید شیک و باکلاس باشید
  7. خرافات را کمتر کنید در زندگی به واقعیت های مادی ارزش بیشتری بدهید، کار کنید، تنبلی و مفت خوری را کنار بگذارید، تولید کنید
  8. حساسیت خود را در مقابل اهانت کم کنید، مانند کودکان اهانت را جدی نگیرید، تنبیه اهانت کنندگان را به الله شکنجه گر بسپارید، به جایی که در آنجا به شما اهانت میشود نروید و اهانت به باورها و دینتان را متمدنانه تحمل کنید، درست مثل تمام دین داران و باورمندان دیگر!
به زبان دیگر تمام توصیه های بالا را میتوان در یک توصیه خلاصه کرد، مسلمان نباشید، سعی کنید کمتر شبیه آنچه اکنون هستید باشید و بیشتر شبیه غربی ها باشید. حال پرسش این است که آیا مسلمانان میتوانند چنین کنند؟ پاسخ به نظر من مثبت است بسیاری از مسلمانان خود این شرایط را رعایت میکنند و انسانهای قابل احترامی هستند ولی خوب بی احترامی نامسلمانان به اسلام و مسلمانان معمولاً بخاطر همین مسائل است و میتوان دید که این مسائل در میان مسلمانان وجود دارد. به هر روی چه بتوانند چه نتوانند به نظر میرسد راه کسب احترام این باشد. افزون بر کسب احترام رعایت کردن این مسائل میتواند سبب زندگی بهتر برای خود مسلمانان و پیشرفت برای آنها باشد، ولی کو گوش شنوا؟ متاسفانه از واقعیت های تلخ جوامع بدوی این است که مردم بدوی با بدویت خود خوشحالند و حتی نمیپذیرند که بدوی هستند.

منابع

1- عبدالحکیم عادلی، توهین به مقدسات،  فقه پژوهان – زمستان 1386، شماره 2 +
2- همان 21
3-  الغدیر ج 10/ص 157 و لعن نمودن رسول الله معاویهء ملعون در الغدیر ج 10/ص139 . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 / ص79-ج15/175-ج6/ص289. تاریخ طبری ج11/ص357
4- خبرنامه گویا متن کامل سخنان مجتهد شبستری را تحت عنوان «متن کامل سخنان محمد مجتهد شبستری در دانشگاه اصفهان، نوروز» منتشر کرده است. +
5- روزنامه کیهان، تهران، صفحه 2 اخبار کشور، مورخ 10/12/87 +
6- خبرگزاری فارس، شماره خبر :8712051489، مورخ 87/12/05 +
7- خبرگزاری فارس، شماره خبر :8712080291، مورخ 87/12/08 +
8- خبرگزاری آفتاب، پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۰۰؛ نماینده فلاورجان: سخنان مجتهد شبستری بی‌اساس است +
9- http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8506250139 مرور شده در تاریخ 21 آپریل 2009
10-  http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8506250040 مرور شده در تاریخ 21 آپریل 2009
11- http://www.makaremshirazi.org/persian/squestions/?qid=10685 مرور شده در 18 آپریل 2009
12- http://www.islahweb.org/html/modules.php?op=modload&name=News&file=article&sid=1553&mode=thread&order=0&thold=0 مرور شده در تاریخ 21 آپریل 2009
13- http://behar.ir/html/index.php?name=Sections&req=viewarticle&artid=73&page=1 مرور شده در 19 جون 2009
14- شماره نامه 62068 فرستاده شده از طریق تارنمای saanei.net
15- http://www.bbc.co.uk/persian/news/021105_a-iran-nouri.shtml مشاهده شده در 10 آپریل 2009
16-  http://english.pravda.ru/society/stories/81664-Hindu-0 مرور شده در تاریخ 15 جون 2009
17- http://www.reuters.com/article/oddlyEnoughNews/idUSN1731340120071017 مرور شده در 29 جون 2009
18- http://www.makaremshirazi.org/persian/squestions/?qid=10685 مرور شده در 18 آپریل 2009
19-  http://www.islamicweb.com/beliefs/cults/shia_population.htm مرور شده در 18 آپریل 2009
20-  http://www.newiraqnews.com/fa/pages/?cid=1670 مرور شده در 18 آپریل 2009
21- توضیحات یک آخوند در مورد اینکه چرا سنی ها حرامزاده اند. مرور شده در 18 آپریل 2009
22- برای دو نمونه از مراسم عمر کشان به پیوندهای مقابل مراجعه شود (بسیار زننده):
فیلمی از مراسم عمر کشان
صدای مراسم عمر کشان
23- بحارالانوار چاپ سنگی، جلد 8 صفحه 295، الصلابة في معرفة الصحابة، جلد 3، صفحه 212، در کتاب شیعه علوی شیعه صفوی دکتر شریعتی در برگ 72 نیز به این حدیث اشاره شده است.
24- آیت الله خمینی، کشف الاسرار ص 126
25- الانوار النعمانية ج، 1 باب 1 ص، 63 و 65 چاپ شرکت چاپ ایران
26- الغدیر ج 10/ص 157 و لعن نمودن رسول الله معاویهء ملعون در الغدیر ج 10/ص139 . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 / ص79-ج15/175-ج6/ص289. تاریخ طبری ج11/ص357
27- پرسش شماره 50، http://www.shahroudi.net/aghayeda/aghayedj1.htm مرور شده در 19 جون 2009
28- http://www.drsoroush.com/Persian/Interviews/P-INT-13841218-HomaTV.html مرور شده در تاریخ 15 جون 2009
29- بحارالانوار العلامة المجلسي  و34/256 و40/141 و41/290 و293 و58/131، بصائر الدرجات للصفار ص 379 والاختصاص للمفيد ص 304.
30- زندگانى حضرت محمد(ص)، زندگانى حضرت محمد(ص)، رسولى محلاتى ص 615
31-  سیرت رسول الله، ابن هشام، صفحه 269
32- اسباب نزول القرآن، على بن احمد واحدى،مترجم:عليرضا ذكاوتى قراگزلو، نشر نى‏،تهران، 1383 ش‏. ص: 116 و 117.  با سپاس از بهروز +

آیا اسلام و مسلمانان هم به دیگران احترام میگذارند؟

از حق که نگذریم، دعوت به احترام در بیشینه موارد دعوت خوبی است، کسی که شما را به احترام دعوت میکند شما را به کاری نیک و بهتر بودن فرا میخواند، به همین دلیل هرگاه کسی از من میخواهد که به  چیزی توهین نکنم من درخواست او را جدی میگیرم چون دعوت او، دعوت به نیکیست! اما این دعوت یا صادقانه و خیر خواهانه است یا موزیانه و منافقانه و زیاده خواهانه است. حال دعوت مسلمانان به احترام به مقدسات و اسلام از کدام دسته است؟  آیا مسلمانان میگویند «بیایید به یکدیگر و مقدسات یکدیگر احترام بگذاریم؟» یا میگویند «بیایید به مقدسات ما بدون توجه به اینکه ما به شما و مقدسات شما و دیگران احترام میگذارند احترام بگذارید؟». برای پاسخ به این پرسش باید به رفتار خود مسلمانان نگاه کرد، آیا مسلمانان نیز بطور متقابل به مقدسات دیگران و یا باورهای افراد دیگر احترام میگذارند؟ از نگر من روشن است که مسلمانان چنین نمیکنند و به همین دلیل دعوت مسلمانان به احترام یک دعوت صادقانه و خیر خواهانه نیست بلکه مسلمانان بخاطر دو رویی و از روی نفاق و پلیدی است که چنین انتظاری از دیگران علی رغم بی احترامیشان به آنها دارند. در اثبات این ادعا در این بخش به سه موضوع خواهم پرداخت، نخست اهانت های قرآن و حدیث به نامسلمانان، دوم  رفتار محمد با دگر اندیشان و سوم خشونت اسلام نسبت به نامسلمانان.
همانطور که گفته شد، باید دید آیا مسلمانان خود به دیگران احترام میگذارند یا نه؟ برای یافتن پاسخ این پرسش یک راه نگاه به رفتار مسلمانان است، اما هر مسلمانی که به دیگران و مقدسات دیگران اهانت کند را اگر ملاک تشخیص قرار دهیم ممکن است به حق یا ناحق گفته شود که او مرجع اسلام نیست، و کار او لزوماً به اسلام ربطی ندارد. اما از آنجا که کسی نمیتواند بگوید قرآن به اسلام ربطی ندارد، بهتر است بجای رفتار مسلمانان قرآن را بررسی کنیم، آیا قرآن به دیگران و مقدساتشان احترام میگذارد؟
فرض کنید روزی در خیابان در حال قدم زدن هستید که اعلامیه ای از شخصی دریافت میکنید. این اعلامیه مربوط به گروه «پیروان» است و در آن از شما دعوت میشود که شما هم به این گروه با سابقه و قدیمی بپیوندید. در این اعلامیه همچنین شرح مختصری از باورهای مشترک این گروه آمده است که از این قرار هستند:
  1. مسلمانان همانند خرهایی هستند که کتاب حمل میکنند
  2. مسلمانان نجس هستند
  3. مسلمانان بدترین جنبندگان روی زمین هستند
  4. خدا مسلمانان را بکشد
  5. لعنت خدا و فرشتگان بر مسلمانان باد
  6. مسلمانان مانند حیواناتی هستند که کسی در گوششان چیزی بگوید و آنها جز بانگی نشنوند، مسلمانان کر و کور و لالند و هیچ نمیفهمند
  7. اکثر مسلمانان مثل چهارپایان یا بدتر از آنها هستند، نه میفهمند نه میشنوند
  8. اکثر مسلمانان فاسق (نافرمان، تبهکار، زناکار، گناهکار) هستند
  9. مسلمانان مثل حیوان غذا میخورند
  10. مسلمانان مانند خران وحشی هستند که از شیر میگریزند
  11. مسلمانان حرامزاده هستند
  12. تف بر مسلمانها!
  13. مسلمانان بیمار هستند
  14. مسلمانان ابله هستند ولی خودشان نمیدانند
  15. مسلمانان شعور ندارند
  16. طرفداران گروه پیروان بهترین مردم هستند، بین مسلمانها هم آدم خوب به ندرت پیدا میشود ولی اکثرشان آدمهای عوضی و تبهکاری هستند
نظر شما راجع به گروه «پیروان» پس از آگاهی از افکارشان چه خواهد بود؟ آیا به نظر شما این گروه به مسلمانان اهانت کرده است؟ شما این 15 مورد را یا بخشی از آنها را فحش و اهانت میدانید یا نه؟ آیا این گروه، گروهی فاشیست و ستیزه جو نیست؟ مهمتر از اینها، آیا مسلمانان باید به این گروه و پیروانش احترام بگذارند؟ فکر نمیکنم هیچ انسان عاقلی، بالغ و منصفی به این پرسش آخری پاسخ مثبت بدهد. با توحش و بربریتی که از اسلام و مسلمانان سراغ داریم، اگر دست مسلمانان به پیروان این گروه برسد با آنها چکار خواهند کرد؟ از همه اینها جالب تر، اگر پیروان از مسلمانان بخواهند که به عقاید و باورهای گروه پیروان و خود ایشان احترام بگذارند، به نظر شما هواداران گروه پیروان زیاده خواه، دو رو و حتی دیوانه نیستند؟ آیا مسلمانان باید این درخواست گروه پیروان را از روی حسن نیت بدانند؟
ممکن است بپرسید نقل این داستان تخیلی چه سودی دارد؟ پاسخ این است که این داستان کاملاً تخیلی نیست بلکه مبتنی بر واقعیتی انکار ناشدنی است، تمامی 15 مورد بالا در قرآن آمده است با این تفاوت که مخاطب این دشنامها در قرآن نامسلمانان یا دگراندیشان از زمینه های فکری مختلف هستند، با این اوصاف آیا مسلمانانی که خدایشان اینگونه همانند انسانی فرومایه و دهن دریده زشت ترین دشنامها را به دیگران داده است از دیگران انتظار احترام داشته باشند؟ در ادامه منبع این فحاشی ها به ترتیب همان شماره ای که در اعلامیه بالا آمد، از قرآن ذکر خواهم کرد:
  1. آيه 5 سوره الجمعة (62:5)
    مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
    مثل کساني که تورات بر آنها تحميل گشته و بدان عمل نمي کنند مثل آن خراست که کتابهايي را حمل مي کند بد داستاني است داستان مردمي که آيات خدا را دروغ مي شمرده اند و خدا ستمکاران را هدايت نمي کند (ترجمه آیتی).
  2. آيه 28 سوره التوبة (9:28)
    يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
    اي کساني که ايمان آورده ايد ، مشرکان نجسند و از سال بعد نبايد به مسجدالحرام نزديک شوند و اگر از بينوايي مي ترسيد ، خدا اگر بخواهد به فضل خويش بي نيازتان خواهد کرد زيرا خدا دانا و حکيم است (ترجمه آیتی)
  3. آيه 55 سوره الانفال (8:55)
    إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
    هر آينه بدترين جنبندگان در نزد خدا آنهايند که کافر شده اند و ايمان نمي آورند : (ترجمه آیتی)
  4. آيه 30 سوره التوبة (9:30)
    وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ
    يهود گفتند که عزير پسر خداست ، و نصاري گفتند که عيسي پسر خداست اين ، سخن که مي گويند همانند گفتار کساني است که پيش از اين کافر بودند خدا بکشدشان به کجا باز مي گردند ؟ (ترجمه آیتی)
  5. آيه 161 سوره البقرة (2:161)
    إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
    بر آنان که کافر بودند و در کافري مردند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد (ترجمه آیتی)
  6. آيه 171 سوره البقرة (2:171)
    وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ
    مثل کافران ، مثل حيواني است که کسي در گوش او آواز کند ، و او جز بانگي و آوازي نشنود اينان کرانند ، لالانند ، کورانند و هيچ در نمي يابند (ترجمه آیتی)
  7. آيه 22 سوره الانفال (8:22)
    إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ
    بدترين جانوران در نزد خدا اين کران و لالان هستند که در نمي يابند (ترجمه آیتی)
  8. آيه 59 سوره المائدة (5:59)
    قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ
    بگو : اي اهل کتاب ، آيا ما را سرزنش مي کنيد ؟ جز اين است که ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه پيش از اين نازل شده است ايمان آورده ايم و شما بيشترين نافرمان هستيد ؟ (ترجمه آیتی)
  9. آيه 12 سوره محمد (47:12)
    إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الأَْنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ
    خدا کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته مي کنند ، به ، بهشتهايي که نهرها در آن جاري است داخل خواهد کرد ولي کافران از اين جهان متمتع مي شوند و چون چارپايان مي خورند و جايگاهشان آتش است (ترجمه آیتی)
  10. آيه 50 سوره المدثر (74:50) (به آیات 48 و 49 نیز نگاه شود)
    كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
    مانند خران وحشي (ترجمه آیتی)
  11. آيه 13 سوره القلم (68:13)
    عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ
    كسانى كه متكبر و سركشند و اصل و نسب خود را بديگران منسوب ميسازند. (حرام زاده- اند).  (ترجمه کاویانپور)
  12. آيه 67 سوره الانبياء (21:67)
    أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
    اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستيد! پس آيا نمى‏انديشيد؟ (ترجمه حلبی)
  13. آيه 10 سوره البقرة (2:10)
    فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ
    در دلهاشان مرضي است و خدا نيز بر مرضشان بيفزوده است و به کيفر دروغي که گفته اند برايشان عذابي است دردآور (ترجمه آیتی)
  14. آيه 13 سوره البقرة (2:13)
    وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ
    و چون به آنان گفته شود که شما نيز همانند ديگر مردمان ايمان بياوريد، ،مي گويند : آيا ما نيز همانند بيخردان ايمان بياوريم : آگاه باشيد ، که آنان خود بيخردانند و نمي دانند (ترجمه آیتی)
  15. «لا یشعرون» در مورد نامسلمانان در آیه های زیر آمده است:
    النحل: ٢٦، النمل: ١٨، الأعراف: ٩٥، يوسف: ١٥، القصص: ٩،الأنعام: ١٢٣، النحل: ٤٥، العنكبوت: ٥٣، يوسف: ١٠٧، النمل: ٦٥، آلعمران: ٦٩، الأنعام: ٢٦،     البقرة: ٩، الزمر: ٢٥، الزخرف: ٦٦، القصص: ١١، النحل: ٢١، البقرة: ١٢، النمل: ٥٠، المؤمنون: ٥٦، الشعراء: ٢٠٢.
  16. آیه 110 سوره ال عمران (3:110)
كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ
شما بهترين امتي هستيد از ميان مردم پديد آمده ، که امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد اگر اهل کتاب نيز ايمان بياورند برايشان بهتر است بعضي از ايشان مؤمنند ولي بيشترين تبهکارانند (ترجمه آیتی)
افزون بر اینها الله در قرآن بارها نامسلمانان لعنت کرده است، آیا لعنت کردن الله، امامان و پیامبر اسلام نیز برای نامسلمانان بطور متقابل آزاد است یا نه؟ برخی از مسلمانان میگویند لعن کردن اهانت نیست، اگر اهانت نیست پس ما نیز باید بتوانیم لعن کنیم. برخی میگویند شما که به خدا اعتقاد ندارید نباید از لعن شدن ناراحت شوید. من این پاسخ را صحیح نمیدانم زیرا فحاشی وقتی صورت گرفته است که شخصی به دیگری فحش بدهد نه اینکه شخصی احساس کند به او فحش داده شده است. برای نمونه فرض کنید با مردمی آشنا میشوید که در فرهنگ و عقاید و باورهایشان عبارت «کله استخوانی» یک اهانت محسوب میشود در حالی که در فرهنگ شما چنین نیست. حال در این میان شخصی از این جمعیت در مورد شما از این عبارت استفاده میکند. آیا اهانتی صورت گرفته؟ روشن است که صورت گرفته است و ملاک دیدگاه توهین کننده است نه توهین شونده.
لعنت البته در مقابل سایر اهانتهای قرآن موضوع کوچکیست،  غیر از این نتیجه که مسلمانان انصافاً نباید انتظار احترام از سایرین را داشته باشند، از وجود آیات بالا میتوان نتایج منطقی دیگری را نیز گرفت. پاسخ این پرسش چیست؟ «آیا دستکم یکی از 15 آیه بالا اهانت آمیز است یا نه؟»
اگر پاسخ مسلمانان نه است، آنگاه آنچه در 15 مورد بالا آمده نباید برای مسلمانان اهانت آمیز تلقی شوند، یعنی اگر نامسلمانی مسلمانان یا پیامبر اسلام یا هر چیز یا شخص مقدس دیگری را با واژه هایی همچون خر، حرامزاده، نفهم، بی شعور، نجس، حیوان، چهارپا و غیره خطاب کند، مسمانان حق اعتراض ندارند چون اینکار شبیه گفتن «خودتی!»  هست که نباید اهانت محسوب شود و مسلمانان نباید از نامسلمانان انتظار داشته باشند که از خدای آنها در برخورد با مخالف و منتقد مودب تر باشند.
اگر پاسخ مسلمانان آری است، آنگاه اهانت کردن باید آزاد باشد، مگر اینکه مسلمانان حق اهانت به دیگران را منحصر به خود بدانند و بگویند ما حق اهانت به دیگران را داریم ولی دیگران حق اهانت به ما را ندارند. که این البته غیر عادلانه و زیاده خواهی است.
هردو این پاسخها به ضرر مسلمانان و به نفع نامسلمانان است، واقعیت این است که آنچه در آیات بالا آمده است نشان از کمبود و خشم و کینه گوینده دارد، همچنین نشان از تربیت بیابانی و کم دارد، نشان از عقده های فراوان و مشکلات روحی و افسردگی های شدید دارد، تمام این صفات به خود محمد میخورند، همین دشنامها از نگر من میتوانند نشان دهند که قرآن به خدا ارتباطی ندارد.
به نظر نمی آید هیچ انسان عاقلی تمایل به احترام گذاشتن غیر متقابل نسبت به اسلام و مسلمانان داشته باشد. یعنی اگر قرار باشد ما به مسلمانان احترام بگذاریم و خدای آنها به ما اهانت کند، ما باید دیوانه باشیم. از طرفی مسلمانان را توانایی دگرگون کردن قرآن نیست، پس هیچگاه ضرورتی ندارد نامسلمانی به اسلام و مسلمانان احترامی بگذارد. مگر اینکه آیات اهانت آمیز قرآن روزی از قرآن حذف شوند. یا دستکم تعداد زیادی از مسلمانان بپذیرند که در قرآن خطا وجود دارد و آنچه در قرآن آمده لزوماً الهی نیست، آیا مسلمانان هرگز به این تکامل فکری خواهند رسید؟ به نگر من نه! چون خود دین دیدگاه ناقض قرآن است.
افزون بر قرآن که کلام الهی پنداشته میشود، احادیث بسیار زشت و زننده ای در مورد کفار در متون دینی مسلمانان دیده میشود. در زیر به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
حلیة المتقین، علامه مجلسی، باب چهارم، فصل چهارم:
حضرت صادق علیه السلام فرمود که: دشمن ما اهل بیت نیست مگر کسی که ولدالزنا یا مادرش در حیض به او حامله شده باشد.
همانجا باب هفتم، فصل سوم:
در حدیث موثق از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: از آبی که در حوض هاى کوچک در حمام هاى سنیان جمع می شود از غسل مردم غسل مکن که در آن غساله یهودى و نصرانى و گبر و دشمن ما اهل بیت که از همه بدتر است جمع می شود و خدا خلقى از سگ نجس تر خلق نکرده است و کسیکه عداوت ما اهل بیت دارد از سگ نجس تر است.
همانجاباب دهم  فصل هفتم:
از حضرت صادق (ع) منقول است که هر که مومنی را سیر کند بهشت بر او واجب می شود و هر که کافری را سیر کند، خدا شکم او را پر از زقوم جهنم کند!
پس از ذکر این احادیث بسیار زشت، به یاد آوردن این نکته سودمند است که   کردار و پندار یک انسان نسبت به مخالفانش شاخص خوبی برای نشان دادن شخصیت اصلی اوست، و این احادیث  که از نظر یکی از بزرگترین محدثین شیعه در رده «موثق» هم قرار گرفته اند، میزان فرومایگی شخصیت های دینی تشیع را به خوبی نشان میدهند.  ممکن است تصور کنید به دلیل یاوه گو بودن مجلسی احادیث بالا چندان اهمیتی ندارند، ولی آیت الله مکارم شیرازی از چند منبع سنی نیز حدیث مشابهی را نقل کرده است (18)، به استفتاء زیر توجه کنید:
سؤال: آيا در منابع اهل سنت رواياتى مبنى بر حلال زاده نبودن دشمنان على(عليه السلام) وجود دارد؟
جواب: در منابع اهل سنت رواياتى در اين حضوص وارد شده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
  1. ابوسعيد خدرى مى گويد : «كنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم عليّاً(رضي الله عنه) ; فإذا وُلد فينا مولودٌ فلم يحبّه عرفنا أ نّه ليس منّا»(1) [ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(رضي الله عنه) امتحان مى كرديم ; پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهميديم او فرزند ما نيست] .
  2. عبادة بن صامت مى گويد : «كنّا نبور أولادنا بحبِّ عليّ بن أبي طالب(رضي الله عنه) ; فإذا رأينا أحدهم لا يحبّ عليّ بن أبي طالب علمنا أ نّه ليس منّا وأ نّه لغير رِشْدَة»(2) [ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(رضي الله عنه) امتحان مى كرديم ، و چون مى ديديم يكى از آنها على ابن ابى طالب(رضي الله عنه) را دوست ندارد ، مى فهميديم از ما نيست و از راه حلال به دنيا نيامده است] .
    حافظ جزرى در كتاب «أسنى المطالب»(3) پس از ذكر اين حديث نوشته است :
    مطلب از قديم تا به حال مشهور است كه فقط زنازاده با على(رضي الله عنه) دشمنى مى كند.
  3. حافظ حسن بن على عدوى از احمد بن عبده ضبىّ از ابوعيينه از ابن زبیر از جابر نقل كرده است : «أمرنا رسول الله(صلى الله عليه وآله) أن نعرض أولادنا على حبِّ عليِّ بن أبي طالب» [پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به ما دستور داد كه فرزندانمان را بر دوستى على بن أبى طالب عرضه كنيم] . رجال اين حديث رجال صحيحين (صحيح بخارى و مسلم) بوده و همگى از ثقات محسوب می شوند.
  4. حافظ طبرى در كتاب «الولاية» با سندش از على(عليه السلام) اين حديث را نقل كرده است :
    «لا يحبّني ثلاثة : ولد الزنا ، ومنافق ، ورجل حملت به اُمّه في بعض حيضها» [مرا سه نفر دوست ندارند : زنازاده و منافق و كسى كه مادرش در حال حيض به او حامله شده باشد] .
  5. از ابوبكر نقل شده است : من پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را ديدم كه خيمه اى بنا كرده بود و بر كمانى عربى تكيه داده بود و در آن خيمه ، على و فاطمه و حسن و حسين بودند ، و فرمود : «معشر المسلمين! أنا سلمٌ لمن سالمَ أهل الخيمة ، حربٌ لمن حاربهم ، وليٌّ لمن والاهم ، لا يحبّهم إلاّ سعيد الجدِّ طيّب المولد ، ولا يبغضهم إلاّ شقيُّ الجدِّ رديء المولد»(4) [ اى گروه مسلمين! من با كسى كه با اهل خيمه در صلح باشد در صلحم ، و با كسى كه با آنان در جنگ است در جنگ هستم ، و دوستدار كسى هستم كه با آنها دوستى ورزد . و آنان را جز فرد خوشبخت حلال زاده دوست ندارد ، و جز فرد بدبخت داراى ولادتِ پست ، با آنان دشمنى نمى كند] .
    اين مطلب را در گذشته و حال ، بسيارى از شعرا به نظم در آورده اند كه مجالى براى ذكر اشعار آنها نيست ; يكى از اين اشعار ، شعر صاحب بن عبّاد است(5) :
1 ـ بحبَّ عليّ تزولُ الشكوكُ وتصفو النفوسُ ويزكو النجار
2 ـ فمهما رأيتَ محبّاً له فثَمّ العلاءُ وثَمّ الفخار
3 ـ ومهما رأيتَ بغيضاً له ففي أصلِهِ نسبٌ مستعار
4 ـ فمهّد على نَصبه عذرَهُ فحيطانُ دارِ أبيه قصارُ
[ 1 ـ با دوستى على شكّ ها برطرف مى شود ، و نَفْس ها و روح ها تصفيه مى شود ، و اصل ونَسَب پاك مى گردد . 2 ـ پس هر جا دوستدار او را ديدى ، برترى و فخر آنجاست . 3 ـ و هر گاه دشمن او را ديدى پس در اصل و نَسَب او نَسَبى عاريه گرفته شده است . 4 ـ پس براى دشمنى او عذرى درست كن ، (و بگو) ديوارهاى خانه پدرش كوتاه بوده است] .
و همو سروده است :
حبُّ عليّ بن أبي طالب فرضٌ على الشاهدِ والغائبِ
واُمُّ من نابذَهُ عاهرٌ تبذلُ للنازلِ والراكبِ
[دوستى على بن أبى طالب بر هر شاهد و غايبى واجب است . و هر كس با او دشمنى ورزد مادرش بد كاره بوده و بر پياده و سواره خود را عرضه مى كرده است] .(6)
1 ـ أسنى المطالب ، حافظ جزرى : 8 [ص 58] ; شرح ابن أبي الحديد 1 : 473 [4/110 ، خطبه 56] ، و در آنجا تصحيفى روى داده است .
2 ـ أسنى المطالب : 8 [ص 58] ; نهاية ، ابن الأثير 1 : 118 [1/161] .
3 ـ أسنى المطالب : 8 .
4 ـ الرياض النضرة ، حافظ محبّ الدين طبرى 2 : 189 [3/136] .
5 ـ ديوان الصاحب بن عبّاد : 95 .
6 ـ شفيعى شاهرودى، گزيده اى جامع از الغدير، ص 406.
نتیجه آنکه حرامزاده و زنازاده بودن دشمن علی موضوعی جدی است که بنیادگرایان شیعه واقعاً به آن اعتقاد دارند و از گفتن آنهم شرم ندارند. من بخاطر اسلام ستیز بودن بارها با این قضیه روبرو شده ام، برای نمونه به کامنت زیر نگاه کنید (نام کسی که مورد فحاشی قرار گرفته بود و بکب ار منتقدان اسلام بود با ستاره پنهان شده است):
*** ***** يك زنا زاده بود- پيامبر اعظم (ص) فرمودند: اهل بيت پيامبر را كسي نميكشد جز زنا زاده- اهل بيت پيامبر را كسي ناسزا نميگويد جز زنا زاده؛ همتون بريد گمشيد. اين آرزو رو هم به گور ميبريد كه يه روزي بتونيد توي ايران حكومت نجستون رو اجرا كنيد.
پاسخ طنز آمیز من نیز به او این بود:
پیامبر اعظم غلط فرمود، هرکس مخالف دموکراسی و سکولاریسم است زنا زاده است. آرش بیخدا
اهانت در میان مسلمانان تنها به نامسلمانان نیست بلکه به یکدیگر نیز بسیار اهانت میکنند. برای نمونه یک وبسایت اسلامی (19) که مربوط به اهل تسنن است به بررسی جمعیت شیعیان نسبت به اهل تسنن در دنیا پرداخته است و در جایی نوشته است:
باید در یاد داشت که میزان زاد و ولد در میان شیعیان به این دلیل زیاد است که دین آنها اجازه زنا (متعه=ازدواج موقت، صیغه) را به آنها میدهد.
تلویزیون الاقصی وابسته به گروه تروریستی فلسطینی حماس در تاریخ پنجشنبه 15 ژانویه 2009 عالم سنی را نشان داد که به نقل از ابن تیمیه از بنیانگذاران سلفی گرایی گفت (20):
شیعیان خرهای یهودیان هستند، که یهودیان در هر فتنه ای بر آنها سوار میشوند.
آخوند شیعی معروف یه نام شیخ دانشمند نیز در یکی از جلسات سخنرانی خود که فیلم برداری شده است نیز به صراحت میگوید (21):
1- اهل تسنن بر اساس فقه شیعه، زنازاده هستند
2- عمر هم زنازاده بوده است هم حرامزاده
3- لعنت بر پدر هرچی سنی!
نمونه دیگری از اهانت های شیعیان به مقدسات اهل تسنن، مراسم عمر کشان است که در آن به عمر زشت ترین دشنامها را میدهند (22)، عمر کشان البته تنها اهانت شیعیان به اشخاصی که برای اهل تسنن محترم هستند نیست، به نمونه دیگری از این اهانت ها در قالب حدیث توجه کنید:
صهاک کنیز حبشی عبد المطلب بود و برای او شتر می چرانید نفیل با او زنا کرد و خطا ب را به دنیا آورد. خطاب وقتی به سن بلوغ رسید به صهاک طمع کرد و با او زنا نمود و دختری به دنیا آورد. آن دختر را در پارچه ای از ابریشم پیچید و از ترس مولایش او را بر سر راه گذاشت. هاشم ابن مغیره او را دید و برداشت و تربیت کرد و نامش را حنتمه گذاشت حنتمه وقتی به سن بلوغ رسید روزی خطاب او را دید و در او طمع کرد و او را از هاشم خواستگاری کرد هاشم او را به ازدواج خطاب درآورد و عمر ابن خطاب به دنیا آمد. (23)
نمونه های دیگری از این نوع اهانت ها به صحابه محمد را از نویسندگان و شخصیت های مشهور شیعه میتوان یافت که دو مورد آن را در زیر میاوریم:
آیت الله خمینی:
در کتاب کشف الاسرار مي‌گويد: ما در اينجا کاري نداريم به شيخين و آنچه مرتکب شدند از مخالفت با قرآن، و بازي گرفتن احکام خداوند، و آنچه که از جانب خود حلال و حرام کردند، و آن ستمي که بر عليه فاطمه دختر پيامبر و فرزندانش انجام دادند.
ولي ما به جهل و ناداني آنان نسبت به احکام خداوند و دين اشاره مي‌کنيم و بعد از اتهام شيخين به جهل و ناداني مي‌گويد:
و بدرستي که افرادي جاهل و احمق و دروغگو و ستمگر مانند اينها، شايستگي ندارند که در جاي امامت بوده و شامل اولي الامر باشند .  (24)
نعمت الله جزایری:
عمر بن الخطاب در مقعدش بيماري است که شفاياب نمي‌شود مگر با آب (مني) مردان، پس او کسي است که با وي چنين انجام مي‌شود….عثمان بن عفان از کساني بود که مخنث (کونی) بود و با وی بازی می‌شد. (25)
اهانت به دیگران در قالب لعنت نیز در میان شیعیان جایگاه ویژه ای دارد، گفته میشود که علی بن البیطالب نیز مخالفان سیاسی خود را مورد لعنت قرار میداد:
امیرالمؤمنین علیه اسلام گروهی را لعن کرده چنانچه در قنوت نماز واجب لعن می کرد معاویه و عمروبن العاص و ابو موسی اشعری و ابوالأ عودالسّمی را ، با آنکه حضرت با گذشت ترین مردم بود در مورد گناه جنایتکاران ، و اگر او لعن را بهترین وسیلهء تقرب نمی دانست آن را در نماز واجب بکار نمی برد. (26)
در وبسایت آیت الله شاهرودی پرسش و پاسخ زیر صورت گرفته است:
پرسش- آیا لعن کردن برخی از مادران مومنین (زنان محمد) مانند عایشه به گناه نافرمانی از پیامبر، جنگیدن علیه امام زمان، و دشمنی با امیر المومنین علی ابن ابیطالب، بصورت علنی یا تصریحی مجاز است؟
پاسخ- لعن کردن تمام کسانی که به علی ابن ابیطالبو فاطمه زهرا و دیگر امامان دشمنی کرده اند و جنگیدند مجاز است، مگر اینکه ترس از آسیب رسیدن به شما باشد (مثلاً جانتان در خطر بیافتد). و گفته شده است که امام صادق بعد از هر نماز هر هشت تای آنها را لعنت میکرد (آن چهار زن و چهار مرد را). (27)
لعن خلفای راشدین که مورد احترام شدید اهل تسنن هستند در برخی ادعیه شیعیان مثل زیارت عاشورا به صراحت ذکر میشود، اما افزون بر لعن کردن گویا علی ابن ابیطالب اهانت های دیگری نیز انجام میداده است، برای نمونه دکتر سروش در مصاحبه ای گفته است:
وقتی که مناظره ای بین آقای مصباح و محمد جواد حجتی برگزار شد (من همه اینها را از حافظه نقل می کنم والا اگر بنا به تتبـّع و استقصاء باشد موارد بسیار بیشتر از این می شود پیدا کرد) من خود شاهد این مناظره بودم، که آقای حجتی به مصباح یزدی می گفت که در سخنرانی های عمومی بی حرمتی کردن نسبت به مستمعین و مخاطبان کار شایسته ای نیست و آقای مصباح به جای اینکه روش خود را در مقام سخن گفتن تصحیح کند در جواب آقای حجتی گفت که:
« نخیر، ما خطبه هائی در نهج البلاغه داریم که در آن خطبه ها امام علی هم هنگام سخن گفتن و خطابه خواندن به مستمعین خود اهانت می کرد.» (28)
من چنین چیزی از این مناظره شخصاً به یاد ندارم ولی اینکه علی به طرف مقابل خویش اهانت میکند واقعیت دارد، نمونه هایی از آن را در اینجا ذکر میکنم:
از امام صادق روايت است كه :
اميرالمومنين بر سر منبر بود و داشت خطبه می داد كه زن بداخلاقی بلند شد و گفت: اين قاتل دوستان است، حضرت امير به طرف وی نگاه كرد و فرمود:
ای زن بيباك و پررو! ای بد زبان شبيه مردان! ای كسيكه مانند زنان حيض نميبينی! ای كسيكه بر فرجش آشكارا چيزی اويزان است! (يا سلفع يا جريئة يا بذية يا مذكرة، يا التي لا تحيض كما تحيض النساء ، يا التي على هنها شئ بين مدلى!) (29)
افزون بر مطالب بالا، مسلمانان به عملی به نام «مباهله» اعتقاد دارند که در آن دو طرف که با یکدیگر اختلاف نظر دارند گرد هم می آیند و بر یکدیگر لعنت میفرستند تا خدا طرفی را که محق نیست مورد لعن خود قرار دهد. به نظر نمی آید این عمل که توسط پیامبر اسلام انجام شده خیلی محترمانه باشد بلکه یقیناً نوعی بی احترامی در آن دیده میشود. نتیجه این بخش آنکه مسلمانان خود پایبند به احترام گذاشتن به نامسلمانان و حتی دیگر مسلمانان نیستند نه در نظر اینگونه هستند نه در عمل. پس درخواست احترام آنها درخواستی صادقانه و برای عملی متقابل نیست بلکه نوعی زورگویی و زیاده خواهیست.
موضوع دومی که در این بخش بدان خواهیم پرداخت رفتار محمد با نامسلمانان است آیا محمد به مقدسات دینی نامسلمانان احترام میگذاشت؟ مسلمانان دوست دارند بگویند که او به سایر ادیان احترام میگذاشت ولی این خلاف واقع است، روشن ترین نشانه بی احترامی محمد به سایر ادیان تخریب بتهای خانه کعبه پس از فتح مکه است. بتهای خانه کعبه خدایان و یا نمایندگان خدایان بت پرستان بودند و بت پرستی هم یک دین است! کاری که محمد با بتهای بت پرستان کرد مشابه تخریب خانه خدا و اماکن مقدس مسلمانان است، اگر تخریب بتها اهانت به بت پرستان نیست پس تخریب کعبه و قرآن و غیره هم نباید بی احترامی تلقی شوند.  تخریب بناهای مقدس در تاریخ اسلام حتی محدود به نامسلمانان هم نمیشود، در زمان محمد گروهی از افراد موسوم به «منافق» در قبا مسجدی ساختند که محمد آنرا «مسجد ضرار» نامید، محمد همراه با یارانش این مسجد را تخریب کرد و این مسجد به گفته یک مورخ شیعی «از آن پس براى چندى به صورت مزبله و محل اجتماع زباله و كثافات در آمد» (30). از خود پرسش کنید، تخریب بتخانه، و مسجد در ردیف احترام به باورهای دینی و مقدسات دیگران است یا اهانت به آنها؟
افزون بر این در تاریخ به صراحت آمده است که محمد به خدایان قوم خویش دشنام میداده است و از همین رو سران قریش خواستار توقف این دشنامگویی بودند.
ابوجهل بن هشام، و امیه بن خلف، جمله در فنای کعبه حاضر شدند و با یکدیگر مشورت کردند و گفتند: نمیدانیم که چه تدبیر کردیم با این مرد، یعنی محمد، علیه السلام، که دین ما را بخلل آورد و قوم ما را از راه ببرد و خدایان مارا دشنام داد.(31)
در اسباب النزول واحدی سه روایت در مورد شان نزول آیه 108 سوره انعام وجود دارد که هر سه تاکید میکنند که محمد و پیروانش به خدایان مشرکان دشنام میداده اند:
والبى از ابن عباس روايت مى‏كند كه مشركان گفتند يا محمد (ص) از بدگويى خدايان ما بس كن و گر نه خدايت را هجو مى‏كنيم. آيه بدين مناسبت نازل گرديد.
قتاده گويد: مسلمانان بت‏هاى كفار را دشنام مى‏دادند و كافران نيز عينا پاسخ مى‏گفتند. خداوند مسلمين را از تحريك كردن آن مردم نادان نهى كرد.
سدّى گويد چون ابو طالب به حال مرگ افتاد قريش گفتند بياييد به نزد اين مرد برويم و از او بخواهيم كه برادر زاده‏اش را در مورد ما نصيحت و وصيت كند، چه شرم داريم از اينكه پس از او محمد (ص) را بكشيم كه عرب گويند ابو طالب مانع بود و چون بمرد محمد (ص) را كشتند. پس ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حارث و امية بن خلف و ابىّ بن خلف و عقبة بن ابى معيط و عمرو عاص و اسود بن بخترى بر بالين ابو طالب رفتند و گفتند تو بزرگ و سرور مايى و محمد ما را و خدايان ما را مى‏آزارد دوست داريم او را بخوانى و از اينكه نام خدايان ما را ببرد منع كنى، ما نيز او را با خدايش رها مى‏كنيم. (32)
برخی روایات بالا را ناقض دستور قرآن در آیه 108 سوره انعام میدانند و نتیجه میگیرند که محمد و یارانش به مقدسات دیگران دشنام نمیداده اند، چنین نتیجه گیری سفسطه آمیز است، چون فرض میکند محمد آنچه دستور میداده را خود رعایت میکرده، حال آنکه چنین تصوری تنها با فرض عصمت محمد قابل پذیرش است و چون عصمت محمد مورد پذیرش ما نیست نمیتوانیم چنین استدلالی را بپذیریم، حتی برخی از مسلمانان نیز عصمت محمد را مردود میدانند. برای توضیحات بیشتر پیرامون این سفسطه به نوشتاری با فرنام «سفسطه های رایج پیرامون تاریخ» مراجعه کنید. این عده میگویند پیامبر به مقدسات اعراب دشنام نمیداده بلکه به آنها نقصان نسبت میداده است.
واقعیت این است که اسلام تنها خود را دین راستین میداند و تمامی ادیان دیگر را اگر غیر از یهودیت و مسیحیت باشند و آیین صابئین (برخی معتقدند آیین زرتشت نیز جزو این ادیان است) اساساً دین نمیدانند و خود این ادیان را هم در حال حاضر گمراه و تحریف شده میدانند.  به همین جهت به خود حق میدهند که ادیان باطل را نابود کنند و حتی نمادهای آنها را نیز از بین ببرند. بنابر این محمد نیز برای سایر ادیان احترام قائل نبود. حتی احترام محمد به اهل کتاب هم احترامی عادلانه و پایدار نبود محمد به محض اینکه توانایی سرکوب اهل کتاب را پیدا کرد با قتل عام و تبعید در نابود کردن آنها کوشید و آنانی که زیر سلطه اسلام زندگی میکردند یعنی اهل ذمه را به شهروند درجه دوم با حقوقی نابرابر تبدیل کرد. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به نوشتاری با فرنام «آیات جنایی قرآن جنبه دفاعی دارند!» مراجعه کنید.
سومین موضوع این بخش پیرامون خشونتی است که مسلمانان همواره علیه نامسلمانان بکار گرفته اند. تصور کنید در حال قدم زدن هستید و ناگهان با صحنه مقابل برخورد میکنید: شخصی چاقو به دست گرفته و دیگری را روی زمین خوابانده و در حال تلاش برای بریدن سر او است. قربانی نیز در حال تلاش برای رهایی از دست قاتل است و در این حین به او فحشهای جنسی بسیار رکیک میدهد. در چنین موقعیتی آیا عاقلانه است که شما به قربانی اعتراض کنید و بگویید چرا به این قاتل اهانت میکنی؟  آیا این اعتراض مضحک نیست؟
رفتار مسلمانان با نامسلمانان و حتی مسلمانان دگر اندیش نیز همواره مشابه همین اتفاق بوده است. مسلمانان خشونت را تا منتهای درجه در ترویج و پاسداشت دین خود استفاده میکنند و از اقرار به این هم ابایی ندارند. کدام جماعتی در دنیا رفتاری که مسلمانان با دگر اندیشان دارند را در قبال دگر اندیشان دارند؟ این است که اگر نامسلمانان چند تا فحش و بد و بیراه هم به اسلام و مسلمان بدهند این قضیه آنقدر اهمیت ندارد، اگر آن خشونت کنار برود این فحاشی نیز کنار خواهد رفت. اینطور اعتراضها به فحاشی زمانی مضحک تر میشوند که از طرف نامسلمانان انجام میگیرند، برای نمونه کمونیست ها و چپی ها که گاهی اوقات به ازدواج موقت اسلامگرایان در می آیند گاهی خواستار احترام به مقدسات و باورهای دینی مردم میشوند!

چرا مسلمانان نگران اهانت شدن به باورهایشان هستند؟

کسی که به محمد رسول الله اهانت کند و با وی به دشمنی بپردازد حکمش از نظر علمای اسلامی مرگ است و خونش حلال است، البته حکم کسی که به امامان، خدا و حتی به فرشته ها نیز توهین کند باید به سرعت کشته شود و پیاده شدن این حکم نیاز به دادگاه و قاضی ندارد، یک مسلمان خود میتواند این حکم را در هر شرایطی پیاده کند و فقها در این مسئله با یکدیگر «اجماع» دارند، ماده 513 قانون مجازات اسلامی ایران در این مورد میگوید:
اگر توهینی مشمول ساب النبی باشد، مجازات آن اعدام است و در این مورد هر که بشنود براو کشتن واجب است و نیازی به اذن امام و رهبر شرعی نیست، مسئله مورد اجماع، فقیهان، و از جرائم غیر قابل گذشت است. و اگر مشمول حکم ساب النبی نباشد، به حبس از یک تا پنج سال محکوم می‌گردد، و این جرم، بازهم غیر قابل گذشت است و مشمول ماده‌ی (727) نیست.
باورهای دینی بقیه مردم و دینداران نیز گاهی مورد اهانت قرار میگیرد، مثلاً چند سال پیش در نیویورک امریکا مردی مجسمه ای شکولاتی از بدن عریان مسیح  ساخته بود، او که خود یک مسیحی بود میگفت مسیح چیزی شیرین است و شکولات هم چیزی شیرین است و من فکر میکنم این اثر هنری خیلی مناسب باشد. مسیحیان زیادی از این کار او دلخور و ناراحت شدند ولی نه کسی دستور قتل برای او صادر کرد نه به او فحشی داده شد نه کسی او را تهدید به مرگ کرد. کمترین خشونتی نسبت به او از جانب یک مسیحی وارد نشد، کاری که تندرو ترین مسیحی ها انجام دادند این بود که تلاش کردند پشتیبانان مادی او را بایکوت کنند. سرانجام نیز این مجسمه در موزه ای به نمایش در آمد و کسی هم تنوانست جلوی آنرا بگیرد (17). همه روزه اشعار و آهنگها و فیلمها و کلیپها و کتابهایی که در آنها مستقیم یا غیر مستقیم به مسیحیت، مسیح و مسیحیان توهین میشود در غرب منتشر میشود ولی مسیحیان با متانت و بزرگواری تمام آنها را نه تنها تحمل میکنند بلکه این اهانت ها را حق هر کسی میدانند. آیا مسیحیان از این اهانت ها ناراحت نمیشوند؟ البته که میشوند! ولی هیچکس از مسیحیان خشونت ویژه ای در این زمینه نمیبیند، چرا مسلمانان نیز در این مورد مانند مسیحیان رفتار نمیکنند؟
براستی دلیل این همه توحش و حساسیت شدید در میان مسلمانان چیست؟ به فرض اینکه خدایی وجود داشته باشد و نبوت محمد نیز قابل دفاع باشد آیا این قابل دفاع است که مسلمانان بخواهند از اهانت به خدا و پیامبر و دینشان آزرده شوند و به دفاع از آنها بپردازند؟ به نظر نمیرسد خداوندی قدیر و علیم که همه چیز را میداند و همه کاری را میتواند انجام دهد از اهانت یک انسان به خود ناراحت شود، و یا اینکه از انسان دیگری کمک بخواهد، اگر خدا از اهانت ناراحت شود میتواند خودش از خودش دفاع کند نیاز به دفاع انسانها ندارند، پس برای پرسش بالا باید پاسخهایی غیر از اینکه مسلمانان در حال دفاع از خدا و پیامبر و غیره هستند را جستجو کرد. چند پاسخ قابل تصور را در زیر مرور میکنیم.
یکم – به نظر میرسد مسلمانان باورهای دینیشان را بیش از حد جدی میگیرند، برای شخصیتهای مقدسشان از جمله خدا، پیامبران و امامان قدرتهای ماوراء طبیعی بسیار زیادی توهم میکنند و انتظار یاری زیادی از آنها دارند. شخصیت های مقدس مذهبی برای مسلمانان همانند بت برای بت پرستان هستند، وقتی کسی به بتهای آنها اهانت میکند انگار بتهای آنها را شکسته است، مسلمانان تمام عمر خود را در ترس از قدرت این بتها زندگی میکنند، ولی وقتی میبینند شخصی به این بت ها اهانت میکند و این بتها نمیتوانند از خود دفاع کنند طبیعتاً متوجه عجز و بی خاصیتی این بت ها میشوند یا دستکم ایمانشان تضعیف میشود. این است که روحانیون برای جلوگیری از وقوع این شک، اهانت به اسلام را جدی میگیرند، چون اهانت به اسلام، حال آنکه باوری که با اهانت دیگران سست شود مسلماً باور سست مایه و بیهوده ایست و ما میدانیم که اسلام حقیقتاً چنین است. وقتی مادربزرگ شما ببیند که شما بعد از اهانت به اسلام به سوسک تبدیل نمیشوید در دین خود و درستی اراجیفی که به آنها اعتقاد داشته است رفته رفته شک میکند. شاید اگر من هم قرار بود از یک مشت اراجیف مانند اراجیف قرآن دفاع کنم مجبور بودم دست به خشونت ببرم.
این خود مارا یاد داستان ابراهیم و نابود کردن بتهای قوم خود می اندازد، ابراهیم بت هارا میشکند و میگوید ببینید این بتها حتی از خود نمیتوانند دفاع کنند، پس نیرویی ندارند، به عبارت دیگر ابراهیم از بتها یک عمل را انتظار داشت و میخواست از آنها امتحان بگیرد، در مورد مسلمانان نیز دقیقا همین مسئله است. بت نامرئی و آسمانی آنها الله چون موجودی خیالی و غیر حقیقی است هیچ کاری را در واقع نمیتواند انجام دهد و حتی قدرت دفاع از خود را نیز ندارد. اگر کسی به او توهین کند او نمیتواند هیچ  کاری بکند. این مسلمانان هستند که باید به یاری الله بیایند و از او دفاع بکنند و دشمنانش را بکشند، و این خود بسیار مضحک است. بنابر این توهین کردن به اسلام، یک خدا شکنی است که شباهت بسیاری با بت شکنی ابراهیم سامی دارد، روشن است که از نگر ما فرق چندانی میان بت پرستی و خداباوری نیست، و همانگونه که خداباوران، خداباوری را برتر از بت پرستی میدانند ما نیز بیخدایی را برتر از خداباوری میدانیم. هردو در جهت مبارزه با خرافات و جهل انجام میگیرند و هردو یک نتیجه میدهند، اگر مسلمانان کار ابراهیم را تایید میکنند، این منافقانه است که کار اهانت کنندگان به اسلام را تقبیح کنند!
دوم – اسلام مروج فرهنگ مرگ و ستیزه جوییست، به همین دلیل برای زنده نگه داشتن خود همواره به دشمن نیاز دارد. در فرم شیعی اسلام حتی زمانی که این دشمن وجود ندارد هم یاد دشمنان پیشین (معاویه، یزید، بنی امیه و…)  زنده نگه داشته میشود تا این فرهنگ مرگ و تنفر زنده بماند. همانطور که نشان داده شد اهانت به اسلام جرمی است که به سادگی میتوان هر کسی را به آن محکوم کرد. بنابر این «اهانت به مقدسات» ابزاریست که به درد روحانیت میخورد. چون همواره میتوانند هر عملی را اهانت تلقی کرده و دشمنان فرضی برای خود بوجود بیاورند که بتوانند خود را مشغول به جنگ با دشمنان نشان داده و مقلدانشان را بیشتر بچاپند.
سوم – ملایان انتقاد از خود را در بسیاری از موارد دشمنی و اهانت به اسلام میدانند و میتوانند از این روش منتقدین خود را ساکت کنند. این شیوه را خود محمد بنیانگذاری کرد، خلفای بعدی نیز آنرا ادامه دادند و هنوز هم تداوم دارد. رژیم جنایتکار اوباش اسلامی «محارب با خدا» را در لیست اتهامات بسیاری از قربانیان خود آورده بود. در میان روحانیون هم رایج است که روحانیون ادامه دهنده رسالت هستند و اهانت به یک روحانی (توسط یک جسمانی!) در صورتی که رسالت را زیر سوال ببرد همانند اهانت به پیامبر و در نتیجه مجازاتش مرگ است.
چهار- فرهنگ استبدادی و عقب مانده مسلمانان تفکر انتقادی و اساساً انتقاد را برنمی‍‌‍ تابد و همواره آنرا مضر می پندارد. البته اگر منصفانه به این قضیه نگاه کنیم بقیه طیف های مردم خاور میانه نیز همینگونه هستند. تشبیه انتقاد به اهانت و در نتیجه امتناع از پاسخگویی به انتقاد روشی رایج در فرهنگهای خاور میانه ای است و نامسلمانان نیز همواره از آن استفاده میکنند.
پنجم- مسلمانان در کل شاید به دلیل اینکه دینشان وسط بیابان شکل گرفته است و زندگی بیابانی در مقابل زندگی در دشتهای سر سبز و آب و هوای خوب زندگی بسیار خشنی است به نظر میرسد در تمامی موارد خشن و وحشیانه برخورد میکنند، این نخستین توحش و خشونت از جانب مسلمانان نیست که ما شاهد آن هستیم، مسلمانان در کل فرهنگی خشن و وحشی دارند، روحی که در کالبد جامعه اسلامی وجود دارد روحیه خشونت و ستیز و توحش را ترویج میدهد، از همین رو سم هریس یکی از اندیشمندان غربی اسلام را «فرقه مرگ» نام نهاده است. من فکر میکنم این خشونت ذاتی اسلام که هم ریشه جغرافیایی دارد هم ریشه تاریخی از آنرو که محمد یک فرد نظامی و جنگجو بوده است، میتواند پاسخ خوبی به پرسش مطرح شده در ابتدای این بخش بدهد

شما حق ندارید به عقاید مردم توهین کنید!

شما حق ندارید به عقاید مردم توهین کنید!

  
اینکه نباید به مقدسات توهین کرد و نباید به دین مردم کاری داشت سخنی است که شبانه روز از مسلمانان، اسلامگرایان و سمپاتهای ایشان میتوان شنید. قبل از نوشتن این نوشتار واژه «توهین» را در گوگل جستجو کردم، از 20 مورد نخست، 9 مورد در مورد «توهین به مقدسات» بود.  البته بیشتر اوقات وقتی کسی میگوید به مقدسات مردم توهین نکنید منظورش این است که به مقدسات من توهین نکنید، برخی آدمها علاقه دارند خود را پشت نامهای بزرگتر مخفی کنند. افزون بر این باید توجه داشت که دین مال التجاره طبقه ملایان است و آنان نیز همانند دیگر کسبه مایل نیستند کسی به محصولشان اهانت کند چرا که این اهانت ممکن است رونق را از بازار کار ایشان بگیرد.
هدف من در این نوشتار نقد این ایراد و انتقاد است، من معتقدم درخواست احترام به مقدسات درخواست بیجایی است و اساساً احترام به مقدسات اسلامی کاری غیر اخلاقی و نادرست است. افزون بر این معتقدم مسلمانان در پس این درخواست چیزهای دیگری را میطلبند که کاملاً نابجا و نا عادلانه هستند. در این نوشتار ابتدا مفاهیم قداست و اهانت را بطور مختصر معرفی خواهم کرد، سپس به این پرسش پاسخ خواهم داد که آیا باید به مقدسات اهانت کرد یا نه، در بخش بعدی توضیح خواهم داد که چرا این مسئله برای مسلمانان اینقدر اهمیت دارد، پس از آن نشان خواهم داد که مسلمانان خود احترامی برای دیگران قائل نیستند، و در پایان توضیح خواهم داد که در چه صورتی مسلمانان میتوانند برای خود احترام کسب کنند.
پیش از آغاز نوشتار بد نیست به این مسئله اشاره شود که اینطور باید و نباید ها یا میتوانند حقوقی باشند یا اخلاقی. بنابر این از کسی که میگوید به مقدسات نباید توهین کرد باید پرسید که این باید حقوقی است یا اخلاقی؟ به این معنی که آیا او میگوید بر اساس قوانین نباید به مقدسات توهین کرد یا اینکه میگوید از نگر اخلاقی خوب نیست که به مقدسات توهین کرد یا خوب است که به مقدسات احترام گذاشت. در کشوری که من در آن زندگی میکنم اهانت به اسلام جرم نیست، و در بیشینه کشورهای متمدن نیز همینگونه هست. اما در دیدگاه من اخلاق جایگاه بالاتری از قانون دارد یعنی اگر کاری اخلاقی باشد بهتر است اگرچه خلاف قانون باشد آنکار را یک حق شمرد، و اگر کسی کاری را انجام داده است، این توجیه که «اینکار حق من بوده است» کافی نیست، بلکه باید دلیلی اخلاقی نیز ارائه شود. فرض کنید قانوناً در کشوری موظف باشید گردن کسی که در جمع خمیازه میکشد را بزنید، آیا از این قانون پیروی خواهید کرد؟ در چنین مواردی بحث اخلاقی در مورد این باید و نباید ها اهمیت پیدا میکند و موضوع این نوشتار نیز از همان دست موارد است. لذا روشن شد که قانوناً اهانت به اسلام حق من و سایر ساکنین کشورهای متمدن است، ولی بر اساس قوانین کشورهایی که قوانین اسلامی در آنها رواج دارند اهانت به اسلام جرم است و چنین حقی وجود ندارد و این موضوع نسبتاً ساده ای است. اما بحث اخلاقی کمی پیچیده تر است و در اصل این نوشتار به بررسی اخلاقی این قضیه میپردازد. روشن است که اگر اخلاقاً اهانت به اسلام خوب باشد و یا احترام گذاشتن به اسلام بد باشد (این دو گزاره لزوماً یکسان نیستند)، من توصیه میکنم که اگر حتی اینکار غیر قانونی باشد، یک حق فرض شده و به آن احترام گذاشته شود، یعنی من اگر ساکن ایران هم بودم تنها به دلیل اینکه قانون میگوید به اسلام باید احترام گذاشت، حاضر به احترام به اسلام نمیشدم. همانطور که توصیه میکنم گردن کسی را به علت خمیازه کشیدن نباید زد حتی اگر در قوانین کشوری باشد که در آن ساکنید.
من متوجه این واقعیت هستم که بسیاری از خوانندگان حوصله خواندن مطالب بلند را ندارند، از این رو به چنین خوانندگانی توصیه میکنم تنها بخش «آیا اسلام و مسلمانان هم به دیگران احترام میگذارند؟» از این نوشتار را مطالعه کنند.
 

آیا باید به مقدسات توهین کرد؟

افزون بر مجتهد شبستری که شرحی کوتاه در مورد قائله آن در بالا آمد، ملایان و اسلامگرایان دیگری نیز محکوم به توهین به مقدسات شده اند، برای نمونه عبدالله نوری وزیر کشور رفسنجانی و خاتمی نیز در دادگاه به توهین به مقدسات محکوم شده بود (15). این واقعیت نشان میدهد که اسلامگرایان از اتهام «توهین به مقدسات» بدون اینکه در واقع اهانتی صورت گرفته باشد بصورت ابزاری برای خاموش کردن منتقدانشان استفاده میکنند. تجربه شخصی من نیز همین موضوع را تایید میکند، بارها برای من پیش آمده است که اسلامگرا یا مسلمانی به من معترض شده است که شما به مقدسات توهین میکنید. من نیز به آنها گفته ام که اگر به من نشان بدهند در کجای نوشتار من اهانتی صورت گرفته است ممکن است آنرا ویرایش کنم، در بیشینه موارد این معترضین طفره رفته اند و به دلیل اینکه حتی نوشتار من را نخوانده بودند قادر به نشان دادن واژگان توهین آمیز نبودند، در برخی موارد نیز البته مواردی ذکر شد که در بیشینه آنها بازهم آن واژه واقعاً توهین آمیز نبود. برای نمونه یکبار آخوندی اعتراض کرد که در نوشتار «آیا محمد دیوانه نیست؟» از واژه «دیوانه» برای محمد استفاده کرده ای، به او پاسخ دادم که این واژه را قرآن انتخاب کرده است و در چندین جا گفته است محمد تو «مجنون» نیستی، برگردان مجنون به پارسی نیز دیوانه است، با اینحال اگر واژه مناسبتری در ذهن داری میتوانی پیشنهاد کنی و من ممنکن است بپذیرم! در این مورد بخصوص هم آن شخص پاسخی نداشت. نتیجه آنکه اتهام توهین به مقدسات در بسیاری از موارد تنها یک بهانه بی مورد است برای پاک کردن صورت مسئله و خفه کردن منتقد اسلام.
باید به این واقعیت نیز توجه داشت که مسلمانان عادت به شنیدن سخنان منتقدین ندارند، چون اساساً تابحال مجالی برای مخالفت با اسلام وجود نداشته است، به دلیل توحش بالای مسلمانان منتقدین همواره دست به خود سانسوری میزده اند یا اینکه اگر لب به سخن باز میکردند، مرگ  پاسخ سخنان ایشان بوده است، به پاس وجود اینترنت و تکنولوژی غربی است که اکنون میتوان نسبتاً آزادانه تر از اسلام دفاع کرد. به همین جهت دلیل گوش مخاطبین مسلمان با سخنان انتقادی آشنا نیست و همواره و در تمام عمر خود تنها مدح و ستایش و چاپلوسی شخصیتهای دینی خود را شنیده اند و بیشینه مسلمانان اساساً اگر دسترسی به منابع منتقد اسلام هم داشته باشند آنقدر خرد و آزاد اندیشی ندارند که حتی آنها را مطالعه بکنند، لذا هر سخن انتقادی را اهانت میدانند.
اما در پاسخ به پرسش مطرح شده در این بخش باید گفت که بستگی به مقدسات و شیوه توهین دارد. فرض کنید برای افرادی گاو چیز مقدسی است، و خوردن گوشت گاو در آن فرهنگ اهانت محسوب میشود. آیا دیگران باید به این مقدسات احترام بگذارند و به آن توهین نکنند؟ به نظر نمیرسد هیچ انسان عاقلی پاسخی مثبت به این پرسش بدهد. حال فرض کنید همان جمعیت باورهای مضری برای اجتماع نیز داشته باشد، مثلاً افراد را بخاطر باورهای دینیشان تبعیض کنند و یا اینکه بخاطر جرائمی انسانهایی را زنده زنده بپزند، برای نمونه هندو ها که احترام خاصی برای گاو قائل هستند در گذشته بر اساس باورهای دینیشان همسر مردی که فوت میشد را زنده زنده میسوزاندند، این عمل که ساتی نام دارد عملی مقدس بود و هنوز هم برخی زنان هندو خود اینکار را انجام میدهند یعنی بدون دخالت دیگران بعد از مرگ همسر خود را به آتش میکشند (16). در اینصورت چطور؟ آیا باید به این جمعیت و مقدساتش اهانت نکرد و مثلاً گوشت گاو را بخاطر آنها نخورد؟ روشن است که پاسخ منفی است.
جمعیتی را فرض کنید که برای هویج احترام ویژه ای قائل هستند و آنرا مقدس میپندارند. تا اینجای کار ممکن است شما برای این جمعیت و افکارش احترام قائل باشید، البته من چنین احترامی را قائل نیستم چون من برای افکار نادرست احترامی قائل نیستم، ولی حال فرض کنید که افزون بر مقدس پنداشتن هویج، خوردن هویج را جرم میدانند و هویج خوران را میکشند. حالا چطور؟ آیا باید به این گروه و عقیده اش احترام گذاشت؟ هرگز!
در مورد اسلام هم قضیه از نظر برخی نامسلمانان همینگونه است. اسلام شامل یک سری باورهای مسخره و نابخردانه است، مثلاً باور به امام زمان، باور به داستانهای مسخره قرآن همچون طوفان نوح، قصه آدم و حوا، ماجراهای سلیمان، یونس، صالح و غیره مشتی باورهای نابخردانه و گاهی مضحک است، به همان میزان که احترام به هویج از نظر افرادی که عضو جمعیت فرضی بالا نیستند نابخردانه است، احترام گذاشتن به این مزخرفات نیز برای نامسلمانان نابخردانه است و احترام گذاشتن به اسلام یعنی احترام گذاشتن به حماقت. ممکن است برخی حاضر باشند برای مزخرفات و باورهای مسخره کودکانه که جدی گرفته میشوند احترام بگذارند ولی شوربختانه مسئله به اینجا ختم نمیشود. افزون بر نابخردانه بودن و مسخره بودن باورهای بالا این باورها مضر هم هستند؛ مسلمانان بخاطر همین مجموعه باورها دست به جنایات و کارهای زشت متعددی میزنند و روزگار خود و دیگران را بخاطر همین باورهای چرت است که سیاه کرده اند. احترام گذاشتن به اسلام و «مقدسات مردم» در صورتی که این مردم مسلمان باشند یعنی احترام گذاشتن به سنگسار، قصاص، جهاد، اعدام، زن ستیزی، همنجسگرا ستیزی، تبعیض دینی، تبعیض جنسی، و برده داری، و در یک کلام، بربریت، توحش و حماقت و نادانی آیا شما حاضرید به چنین چیزهایی احترام بگذارید؟ پاسخ به میزان مدنیت شما باز میگردد اگر مدنیت شما در حد مسلمانان باشد آنگاه شما میتوانید به این مفاهیم و مروج آن یعنی اسلام احترام بگذاری، ولی اگر میزان مدنیت شما بالاتر از مسلمانان است آنگاه شما همچون من هرگز حاضر نخواهید شد که به اسلام  که بخشی از مقدسات مردم مسلمان است احترام بگذارید چون احترام گذاشتن به اسلام یعنی بی احترامی به خرد، و بدتر از آن بی احترامی به انسانیت.
نتیجه آنکه من هرگز احترام به مقدسات مردم در صورتی که این مردم باورهای غیر منطقی و بدتر از آن مضر داشته باشند را نه تنها توصیه نمیکنم بلکه شدیداً نکوهش کرده و آنرا عملی غیر اخلاقی و غیر انسانی میدانم، کسانی که به اسلام احترام میگذارند یا دچار نادانی هستند و نمیدانند که اسلام چیست، یا اگر از آن آگاهند همانقدر بزهکار و بدکاره و پلید هستند که مجریان اسلام هستند. من برای خود چنین آدمهایی که یا نادان هستند یا جنایتکار احترامی قائل نیستم هر انسانی از نگر من یا اسلام ستیز است یا انسان ستیز. این انسان ستیزی البته در بیشینه موارد نا آگاهانه و از روی نادانی نسبت به اسلام و قوانین کثیف و متعفنش است.
افزون بر آنچه در بالا آمد باید توجه داشت که اسلام تنها یک مجموعه باورهای خرافی شخصی نیست بلکه به ادعای اسلامگرایان کامل است و یک ایدئولوژی سیاسی است، احترام گذاشتن به یک ایدئولوژی سیاسی کاری احمقانه است، اسلام را باید براستی در کنار کمونیسم، فاشیسم، نازیسم، بعثیسم و غیره آورد، به چه دلیل یک شخص باید به یک ایدئولوژی سیاسی احترام بگذارد؟ بخصوص اینکه این ایدئولوژی مسئله ای کاملاً غیر خصوصی است و در تمام زوایای زندگی هر انسانی دخالت میکند. درخواست احترام به اسلام همانقدر ابلهانه است که درخواست احترام به کمونیسم، فاشیسم، و نازیسم، یا حتی سایر ایدئولوژیها، دیدگاه ها و نظامهای سیاسی مثل لیبرالیسم، دموکراسی، آریستوکراسی، جمهوریت، پادشاهی و غیره… کدام انسان عاقلی اهانت به این موضوعات را جرم میداند؟ روشن است که این تفکر و ایدئولوژی سیاسی میخواهد ارزشی بالاتر از سایر ایدئولوژی های سیاسی برای خود دست و پا کند، تا جایی که کسی حق اهانت به آنرا هم نداشته باشد، حال آنکه از نظر من همانطور که هرکس میتواند به درست یا غلط بگوید کمونیسم و نازیسم مزخرف هستند، باید بتواند بگوید اسلام نیز مزخرف است و کسی نباید به او خرده بگیرد که چرا اهانت کرده ای!  تابحال دیده اید کسی از شما بخواهد به ایده دموکراسی احترام بگذارید؟
به دو دلیل بالا روشن شد که احترام به اسلام کاری غیر اخلاقی و غیر انسانیست، اما احترام نگذاشتن به چیزی برابر با بی احترامی کردن به آن نیست. شما به باورهای قبیله زولو احترامی نمیگذارید چون اساساً نمیدانید این باورها چه هستند ولی به آنها بی احترامی هم نمیکنید، بنابر این میان احترام نگذاشتن و بی احترامی کردن نیز باید فرقی قائل شد، پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که آیا باید به مقدسات مسلمانان بی احترامی کرد یا نه؟
بازهم پاسخ باز میگردد به اینکه بی احترامی یا اهانت یعنی چه؟ در نمونه هایی که قبلاً آورده شد اثبات شد که مسلمانان انتقاد از دین را در بسیاری از موارد اهانت به اسلام تلقی میکنند، اگر میخواهید مسلمانان را راضی نگه دارید باید تمام باورهای ضد اسلامی خود را مخفی نگه دارید و «خفه» شوید، منظور بسیاری از مسلمانان از احترام گذاشتن همین است.  اما اگر اهانت یعنی انتقاد، آنگاه باید به اسلام اهانت کرد! مسلمانان از دماغ فیل نیافتاده اند که حق مصونیت از انتقاد داشته باشند، هیچ باور و اندیشه ای نباید این امتیاز را داشته باشد که کسی نتواند از آن ایراد بگیرد، انتقاد کند و نقصانی را به آن نسبت بدهد. اگر مسلمانانی اینرا درک نمیکنند و یا نمیپذیرند بخاطر توحش و فاشیست  بودن آنهاست، دیگران چرا باید به چنین حماقت و خفتی تن در دهند؟ انتقاد از اسلام و انتساب نقصان به اسلام و وارد کردن اتهام به اسلام و مسلمانان و شخصیت های اسلامی به دلیل مضر بودن اسلام برای بشریت نه تنها امری جایز بلکه از نگر من برای هر نامسلمان فهیمی که اسلام را میشناسد امری بایسته و واجب است. اگر نامسلمانی منتقد اسلام نیست یا نسبت به اسلام نادان است یا شخصی بی وجدان و درونگراست که سرنوشت خود و دیگران برایش اهمیتی ندارد، چرا که اگر کسی در مقابل جنایت سکوت کند خود جنایتکار است. نتیجه آنکه اگر انتقاد کردن از اسلام برابر با اهانت به اسلام است که ظاهراً از نظر بسیاری از مسلمانان تندرو اینگونه است، آنگاه باید به اسلام اهانت کرد.
ولی خوب گروهی فهمیده تر نیز در میان مسلمانان وجود دارند که انتقاد را اهانت نمیدانند بلکه معیار منطقی تر و متمدنانه تری برای اهانت در ذهن دارند. مثلاً این گروه معتقدند فحاشی اهانت است و به مقدسات مسلمانان نباید کسی فحاشی کند، اینکه فحاشی اهانت است مسئله ای مسلم به نظر میرسد که نمیتوان در آن شک کرد، اما پرسش بعدی که پیش می آید این است که آیا باید به اسلام و مقدسات آن فحاشی کرد یا نه؟
به نظر من بطور کلی فحاشی آنقدر امر مهمی نیست، کسی که دهانش را باز میکند و کلمات زشت از دهانش خارج میشود نمیتواند آسیبی جدی به کس دیگری بزند، طرف مقابل همواره میتواند گوش نکند یا نخواند به همین دلیل بعنوان یک لیبرال معتقدم حق فحاشی نسبت به هر کس و هر چیزی برای انسانها باید محفوظ باشد، مگر در صورتی که خساری به شخص اهانت شده انجام گیرد در اینصورت آن شخص میتواند به دادگاه برود و از اهانت کننده شکایت کند. من خود بعنوان منتقد اسلام روزی نیست که فحشهای بسیار زننده و رکیک از مسلمانان دریافت نکنم ولی این فحشها برای من آنقدر اهمیتی ندارند من به سادگی آنها را نادیده میگیرم و اگر روزی این افراد فحاش را ببینم نیز کینه ای از آنها به دل ندارم و بدون اینکه آنها بخواهند، به دلیل سفاهتشان آنها را میبخشم. مسلمانان نیز باید همین کار را بکنند، اگر از این اهانت ها ناراحت هم میشوند باید آنها را نادیده بگیرند. اینگونه ممکن است مسلمانان برای خود احترامی کسب کنند، و الا با تهدید و خشونت مسلمانان نمیتوانند برای اسلام احترام کسب کنند. گواه این مدعا این واقعیت است که بر اساس دیدگاه بسیاری از فقهای اهل تسنن هرکس به خلفای راشدین اهانت کند باید کشته شود، آیا این حکم خشن و وحشیانه جلوی اهانت شیعیان به سه خلیفه اول را گرفته است؟ البته که نه.
اما این در مورد کسانی است که به خود من فحاشی میکنند، ولی اهانت به اسلام و پیامبر اسلام و خدا و فرشتگان اهانت به یک شخص مسلمان نیست، هیچ مسلمانی هم وکالتی از پیامبر یا خدای کائنات ندارد که از او دفاع کند، دفاع از خدا کاری احمقانه به نظر میرسد اگر خدا میخواست خود میتوانست منتقدانش را در لحظه ای خاموش کند، خدا نیازی به دفاع بشر از او ندارد، مگر اینکه خدا نباشد و یک توهم باشد، خدایی که به دفاع بشر نیاز دارد دیگر خدا نیست. آیا براستی دفاع یک مسلمان کوچک که سر تا پای خود و باورهایش اهانت به دیگران است از قدرتمند ترین موجود قلچماق قابل تصور مضحک نیست؟

نتیجه آنکه اهانت به مقدسات از نظر من یک حق برای همه انسانها باید به شمار برود و هیچکس نباید بخاطر بی احترامی یا اهانت به مقدسات دینی هیچ جماعتی مجرم شناخته شود. ولی حق طبیعی بودن هم برای انجام کاری دلیل موجهی نیست، برای نمونه سیگار کشیدن هم حق طبیعی همه آدمها است ولی بهتر است مردم از این حق طبیعی استفاده نکنند یا اگر میکنند کمتر استفاده کنند.
روشن شد که اهانت به مقدسات از نگر من حق هر انسانی است، اما به پرسش «آیا باید به مقدسات توهین کرد یا نه؟» هنوز پاسخی داده نشده است. به این پرسش از دیدگاه سودمندگرایانه باید پاسخ داد، آیا توهین به مقدسات سبب خیر میشود و یا جلوی وقوع شرّی را میگیرد؟ فکر نمیکنم پاسخ قطعی بتوان به این پرسش داد که در همه سناریوها صادق باشد، برای نمونه گاهی استفاده از کلمات رکیک بصورت طنز آمیز میتواند ذهن مخاطب را نسبت به دین روشن کند و تاثیر مثبتی روی او بگذارد. برای نمونه اگر به دوست صمیمی خود بگویید از نظر شما محمد قرآن را برای آلت تناسلی خود نازل کرده یا اینکه امام زمان معلوم نیست کی میخواهد از لانه خود بیرون بیاید، این گفته ها ممکن است تاثیر مثبتی در دوست شما بگذارد و سبب تغییر در وی شود، چنین توهینی نتیجه خوبی دارد لذا از نظر سودمندگرایانه اینکار خوب به نظر میرسد. اما در مقابل فرض کنید یک استاد دانشگاه که با شما روابط صمیمانه خاصی هم ندارد بطور بسیار رسمی نظر شما را در مورد اسلام میپرسد، اگر در پاسخ به او بگویید از نظر من اسلام یک دین آشغال است، فکر میکنید برداشت آن استاد دانشگاه چه خواهد بود؟ آیا این برخورد مناسب خواهد بود؟ روشن است که چنین برخورد اهانت آمیزی فقط آبروی شما را خواهد برد و نتیجه مثبتی نخواهد داشت. یا فرض کنید در شهر قم به سر میبرید و یک دسته آخوند از مقابل شما در حال رژه رفتن هستند، اگر در چنین حالتی فریاد بزنید درود بر یزید، و مرگ بر امام زمان، چه نتیجه ای رخ خواهد داد؟
در دو نمونه بالا هم به سناریویی اشاره شد که در آن اهانت کردن بی ضرر و حتی سودمند و در نتیجه خوب است، و هم به سناریو هایی اشاره شد که در آنها اهانت کردن نتایج خوبی ندارد. حال پرسش این است که چه مشترکاتی بین سناریوهایی که در آنها اهانت کردن بد است وجود دارد؟ به عبارت دیگر چه زمانی نباید به مقدسات اهانت کرد؟  پیش از پاسخ به این پرسش شایسته است مسئله دیگری را مطرح کنیم. پرسش فرعی این است که آیا برقراری گفتمان و همنشینی با مسلمانان به نفع منتقدان اسلام است یا به ضرر آنها؟ به عبارت دیگر در همنشینی مسلمانان با منتقدان اسلام کدام طرف موضع ضعیف تری دارد و کدام طرف موضع قوی تری دارد؟
از نگر من موضع منتقدان دین بسیار بسیار قوی تر است، چرا که برای دفاع منطقی از اسلام یک شخص باید درست بودن تمامی گزاره هایی که اسلام مدعی درستی آنها است را با موفقیت اثبات کند و الا باور او به اسلام غیر عقلایی و نابخردانه است. در مقابل برای رد کردن اسلام تنها کافیست که یک گزاره نادرست در اسلام پیدا شود، در صورتی که تنها یک خطا و ایراد در اسلام وجود داشته باشد اسلام بطور کلی باطل خواهد بود، مسلمانان معمولاً از این واقعیت قافل هستند و فکر میکنند باید عکس باورهای دینیشان اثبات شود تا دینشان رد شود! قوی بودن موضع منتقدان اسلام نسبت به اسلام طبیعتاً این نتیجه را میدهد که گفتمان و مراودات فکری و مناظرات بین مسلمانان و منتقدان اسلام به نفع منقدان اسلام و به ضرر مسلمانان است. به همین دلیل است که مسلمانان به شدت از انتقاد هراس دارند و از بحث و مناظره فرار کرده و در یک کلام دشمنان جامعه آزاد و باز هستند.
با مقدمه ای که در بالا آمد به این پرسش که «چه زمانی اهانت کردن به مقدسات مسلمانان نادرست است» بهتر میتوان پاسخ داد. زمانی این اهانت کردن بد است که موجب از میان رفتن گفتمان و بحث شود و این بهانه را به مسلمانان بدهد که فرار کنند و خود را به حاشیه بکشانند. بازگشت مسلمانان به پناهگاهشان نتیجه ای مثبت برای آنها دارد. البته باید توجه داشت که در بیشینه موارد وقتی با کسی بحث میکنید نمیتوانید نظر او را عوض کنید ولی این بحث کردن اغلب باعث میشود دیگران به موضوعاتی که تابحال به آنها فکر نکرده اند فکر کنند. خود این نتیجه بحث کردن ارزش بسیار بالایی دارد.
بنابر این من توهین کردنی به مقدسات را که نتیجه خوبی ندهد اگرچه حق هر انسانی میدانم ولی توصیه میکنم که به دنبال فحاشی و استفاده از کلمات رکیک در برخورد با مسلمانان نباید بود و معمولاً بهتر است این ضعف و خشم را با دانش گستری و استدلال و برخورد آرام و منطقی جایگزین کرد.

مقدسات چه هستند؟ اهانت چیست؟

به نظر میرسد هم مقدسات هم اهانت ها هردو مسائل فرهنگی هستند که هر اجتماعی برای خود مصداقهای متفاوتی از آنها را تعریف میکند. بنابر این هردو این مقوله ها تابع جای و گاه هستند و نمیتوان تعریفی از آنها ارائه داد که تابع یک جمعیت مشخص نباشد. البته این به خودی خود به آن معنی نیست که نمیتوان مصادیقی از چیزهای مقدس و رفتار یا گفتار اهانت آمیز پیدا کرد که همه جا کسری از مردم آنها را مقدس یا اهانت آمیز میدانند.
مقدسات چه هستند؟  به نظر نمیرسد تعریف جهانشمول و دقیقی از مقدسات وجود داشته باشد که تابع جای و گاه نباشدد. یک نویسنده مسلمان نیز به همین واقعیت اینگونه اشاره کرده است:
قانونگذار از مقدسات تعریفی ارائه نداده است و در منابع فقهی و حقوقی نیز غیر از ذکر مصادیق، تعریفی روشن بیان نگردیده است. در کتب لغت نیز تعریف مقدسات در هاله ای از ابهام است و فقط به تعریف از مفرد ان اکتفاء شده است.  (1)
با این حال روشن است که مقدسات تنها برای مسلمانان موضوعیت ندارد بلکه دیگران نیز مقدساتی دارند، لذا نزدیک ترین تعریف قابل تصور به مقدسات چنین است:
H برای جمعیت P مقدس است اگر آن جمعیت برای H ارزش و احترام فوق العاده قائل باشند و خواستار بزرگداشت و رفتارهای ویژه در قبال H باشند
به نظر میرسد هریک از اجتماعات انسانی برای خود مقدساتی داشته اند، برای نمونه گاو در میان سایر حیوانات برای برخی هندوها موجودی مقدس است، یعنی آنها برای گاو ارزش و احترام خاصی قائل هستند و خواستار احترام ویژه به گاو هستند، یعنی خواستار این هستند که با گاو مانند دیگر حیوانات برخورد نشود. نمونه های دیگر را نیز میتوان در بسیاری از اقوام و نژادها و فرهنگ ها یافت، سرخپوستهای آزتک ذرت را مقدس میدانستند، برخی سلت ها آب را مقدس میدانستند و ماهی نمیخوردند، مصریان باستان هم گربه ها را مقدس میدانستند. در بیشتر جاها پرچم کشور و سمبل های ملی برای کسری از مردم بخشی از مقدسات هستند.
ممکن است تصور کنید آنچه برای اجتماع ما مقدس است واقعاً ارزشی بالاتر از مقدسات جوامع دیگر دارند، ولی خوب این تصور در جوامع دیگر نیز نسبت به مقدسات ما وجود دارد.  پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که از نظر مسلمانان مقدسات اسلام چه چیزهایی هستند؟ یک نویسنده مسلمان به این پرسش اینگونه پاسخ داده است:
نخستین چیزی که از مقدسات اسلام در ذهن می‌اید «اشخاص و مفاهیمی است که بايستي محترم شمرده شده و از گزند استهزاء و اهانت در امان و مصون باشند» بدون شک ذات باری تعالی اولین مصداق روشنی است که پاکتر و منزه‌تر از او در آموزهای دینی وجود ندارد «سبحان الله عما یصفون» پیامبران و پیشوایان دین و دیانت و سمبل های بشری نیز در زمره‌ی مقدسات دینی قرار می‌گیرند که باید از هرگونه تحقیر و توهین در امان باشند. هم چنین مقدسات، شامل اماکن نیز می‌گردد همانند کعبه، مزار امامانك قرآن، نهج البلاغه و شخصیت‌های مورد احترام همچون حضرت ابوالفضل العباس، علی اکبر، حمزه و… هم‌چنين شخصیت‌های سایر مذاهب که از نظر مسلمانان واجب التعظیم اند همانند حضرت هاجر، مریم مقدس و… (2)
تجربه شخصی من نشان میدهد که هرگاه چیزی مقدس خوانده میشود آن چیز «بو دار» است و دارای ضعف های بسیار است از همین رو میخواهند با تقدیس، آنرا از انتقاد و رسوایی مصون دارند. قانون جاذبه برای هیچ کس مقدس نیست، چون مسئله دو دو تا چهارتا است، کسی نیاز ندارد روزی هزار بار بگوید جاذبه صحیح است! و حرکات مسخره از خود نشان بدهد و مثلاً روزهای سه شنبه ماتحت خود را به سوی آسمان بگیرد و به خود تلقین کند که «جاذبه اکبر»! اما وقتی چیزی تقدیس میشود و اهمیت و بزرگی آن مکرراً تکرار میشود و مدافعان آن در بیان باور خود به آن بسیار تظاهر میکنند و برای پاسداشت آن حرکات غیر عادی و مسخره انجام میگیرد انسان هوشمند باید بداند که در اینجا کاسه ای زیر نیم کاسه است! کسی دارد چیزی را پنهان میکند و کسانی دارند از این پنهانکاری سود میبرند! واقعیت غیر قابل انکار یا دستکم اثبات پذیر و محکم نیازی به تقدیس و تظاهر ندارد! بنابر این تقدیس و شیادی معمولاً همراه هم هستند.
اهانت چیست؟ همچون مقدسات تعریف اهانت نیز دقیق و جهانشمول نیست و تابع جای و گاه است، نزدیک ترین تعریف قابل تصور برای اهانت چنین است:
رفتار یا گفته B برای جمعیت P اهانت آمیز است، اگر بر اساس آداب و سنن و نرمهای رایج در میان آن جمعیت، B غیر محترمانه باشد یا به عبارت دیگر در شان چیزی که به آن اهانت میشود نباشد
هر اجتماعی برای خود اهانت  های مختلفی دارد. در میان چینی ها آروغ نزدن بعد از غذا خوردن اهانت به میزبان است، در میان ایرانیان نشستن با پاهای دراز روی زمین در جمع اهانت آمیز است، در میان ایرانیان نشان دادن انگشت شست به دیگران اهانت آمیز است، در میان برخی از فرهنگ ها نشان دادن کف دست به طرف مقابل اهانت آمیز است. در میان آنگلوساکسونها نشان دادن انگشت میانه به طرف مقابل بسیار اهانت آمیز است. افزون بر این نمونه ها، نمونه هایی هم وجود دارند که همه جا اهانت حساب میشوند، مثلاً تف انداختن یا فحش دادن در هر جامعه ای دستکم برای کسری از مردم اهانت محسوب میشود.
حال پرسش این است که چه چیزی در نظر مسلمانان توهین به مقدسات محسوب میشود؟ نویسنده مسلمان در این مورد نوشته است:
اهانت در ماده‌ی فوق، اعم است از نسبت دادن صریح الفاظ رکیک و یا هر فعل و ترک فعلی که در نظر عرف موجب وهن و تحقیر طرف گردد. توهین شامل گفتار، کردار، کتابت و حتی اشاره‌ی صریح است. به طور مثال اگر کسی در عاشورا لباس شادی به تن کند و یا به شادی و هلهله بپردازد مشمول ماده مزبور قرار می‌گیرد.
اما در مورد ترک فعل مثلا صلوات نفرستادن بر پیامبر از روی عمد و توهین، ایا مشمول ماده، قرار می‌گیرد یا خیر؟ در این جا بین حقوقدانان تفاوت نگاه و نظر وجود دارد؛ نظر برخی بر این است که برای ترک فعل، نمی‌توان مجازات، قایل شد، هر چند که به قصد توهین باشد. (3)
روشن است که اگر کسی حرفهای بسیار رکیک جنسی به پیامبر اسلام بزند این کار او هم از نظر مسلمانان هم از نظر هر انسان منصف دیگری فحاشی و در نتیجه اهانت حساب میشود، ولی آنچه عجیب است این است که مسلمانان استانداردهای عجیب و غریبی برای اهانت در میان خود دارند. همانطور که خواندید برای نمونه لباسی با رنگ شاد پوشیدن در ماه محرم اهانت به مقدسات حساب میشود (!)، تحقیر مقدسات نیز مصداقی از اهانت به مقدسات است، یعنی یک نامسلمان نباید حقارت و پستی و نقصانی را به مقدسات اسلامی نسبت بدهد. شوربختانه تعریف اهانت گویا در میان مسلمانها به این استاندارد مسخره و کاملاً غیر عادلانه نیز محدود نیست، حتی خود مسلمانان نیز گاهی تنها بخاطر بیان یک دیدگاه به اهانت به اسلام محکوم شده اند.  برای نمونه مجتهد شبستری یکی از متفکرین مسلمان و اصلاح طلب در یکی از سخنرانی های خود مسئله عصمت پیامبران و امامان را انکار کرده بود (4) و اسلامگرایان به همین سبب وی را متهم به اهانت به پیامبر اسلام کردند، برای نمونه آیت الله خاتمی به نقل از روزنامه حکومتی کیهان مورد وی گفته است:
آیت الله سیداحمد خاتمی نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان رهبری سه شنبه گذشته در جمع هیئت های مذهبی و اقشار مختلف مردم و عزاداران پیامبراعظم این شهر با اشاره به توهین محمدمجتهد شبستری از روشنفکران دوم خردادی به ساحت مقدس پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) گفت: این فرد سابقه اظهارات نادرست زیادی دارد و در گذشته گفته بود برای رشد و تعالی کشور راهی جز روی آوردن به دمکراسی غرب نداریم و باید دست از مبانی فقهی اسلام برداریم. وی که سابقه طلبگی داشت، خودش را خلع لباس کرد. خاتمی در ادامه با اشاره به گفته این روحانی نمای دوم خردادی در دانشگاه اصفهان که معصومیت پیامبر(ص) و ائمه اطهار (ع) را رد کرده است بیان داشت: جای بسی تعجب است، فردی که سابقه طلبگی دارد این چنین سست حرف می زند، عصمت پیامبر(ص) و ائمه اطهار (ع) از بدیهیات دینی است و این را آیات قرآن تصریح می کنند و از اعتقادات شیعه است. (5)
خبرگزاری حکومتی فارس در مورد خبری مرتبط نوشته است:
در پی تجمع اعتراض‌آمیز دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان در واکنش به سخنان موهن مجتهد شبستری، دفتر انجمن اسلامی این دانشگاه که محل هتک حرمتبه ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) بود پلمب شد. به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، در پی هتاکی بی‌شرمانه محمد مجتهد شبستری در ظهر امروز جلسه انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان، در مسجد این دانشگاه سخنان وی با واکنش اعتراض‌آمیز تشکل‌های مختلف دانشجویی و نماز‌گزاران روبرو شد. در میان دو نماز بیانیه اعتراض آمیز معترضان به هتک حرمت پیامبر(ص) توسط یکی از دانشجویان قرائت شد و دانشجویان با امضا کردن متن این بیانیه خواستار واکنش فوری مسئولان دانشگاه به این مسئله شدند. (6)
همان خبرگزاری باز از قول امام جمعه دیگری میگوید:
حجت‌الاسلام و المسلمين مهدي رحماني امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در اراك افزود: شبستري بايد مطالب و ادعاهاي خود را در جمع عالمان ديني كه هم اكنون در تخصص‌هاي گوناگون و در حوزه علميه قم و مشهد مقدس مشغول فعاليت هستند بيان مي‌كرد. وي با محكوم كردن سخنان مجتهد شبستري در توهين به ساحت مقدس پيامبر اكرم(ص) گفت: ايجاد شبهه و ترديد در ذهن دانشجويان جوان كار ناپسند و نادرستي است. امام جمعه كميجان با اشاره به مناظره شبستري با استاد مصباح يزدي خاطرنشان كرد: سخنان توهين‌آميز شبستري نشان مي‌دهد كه ايشان از مناظره با مصباح درس عبرت نگرفته و بايد با دقت افكار و كتب شهيد مطهري، حضرت امام (ره) را مطالعه كرده و در افكار خود تجديد نظر كنند. (7)
خبرگزاری حکومتی آفتاب در مورد خبری مرتبط نوشته است:
مجتهد شبستری همزمان با رحلت پیامبر گرامی‌اسلام با حضور در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان با توهین به عصمت پیامبر گرامی ‌اسلام اظهار داشته بود که تنها رسالت پیامبر دعوت مردم به سمت خدا بوده و آنان تنها در این امر عصمت داشته‌اند و از لحاظ گناهان باتوجه به روایات معتبر و سخنان بر جای مانده از آنان نمی‌توان عصمت برایشان در نظر گرفت. وی همچنین در بخشهایی از سخنان خود پای را از این امر فراتر گذاشته بود و حتی قرآن و جنبه علمی ‌بودن آن را نیز زیر سوال برده بود. (8)
روشن است که اسلامگرایان با شدید ترین الفاظ شبستری را که خود مسلمان است به اهانت و هتک حرمت متهم کرده اند، اما آنچه از متن سخنرانی بر می آید همانطور که قابل پیشبینی است این است که کوچکترین واژه زشت یا تندی در آن بکار گرفته نشده است، بنابر این سخنان وی فحاشی نبوده است اما از نظر افراد یاد شده اهانت بوده است. این نمونه از رفتار اسلامگرایان نشان میدهد که مفهوم اهانت در میانشان وسیع تر از فحاشی است و فحاشی تنها یک نمونه اهانت است. روشن است که هرگونه انتقاد حتی نه به خود اسلام، بلکه به برداشت یک عده از اسلام از نظر ایشان یک اهانت حساب میشود.
نمونه دیگر سخنرانی پاپ بنديکت شانزدهم ، رهبر کاتوليک های جهان،در روز سه شنبه۱۲ سپتامبر ۲۰۰۶ ، در دانشگاه رگنزبورگ آلمان بود که وی در آن سخنرانی به نقل از سندی تاریخی از زبان يک امپراتور مسيحی قرن چهاردهم  به نام مانوئل دوم قسطنطنیه خطاب به یک مسافر ایرانی گفته بود:
محمد برای جهان فقط شرارت و اعمال غيرانسانی به ارمغان آورده و از جمله دستور داده که دين را با زبان شمشير گسترش دهيد.
این دیدگاه یک اهانت نیست، هیچ واژه زشتی در آن دیده نمیشود بلکه انتقادی است که هرکس مخالف با اسلام است ممکن است داشته باشد، ولی تنها «نقل» این جمله توسط پاپ باعث شد که بسیاری از مسلمانان پاپ را محکوم به اهانت به اسلام کنند. برای نمونه: دبير كل علماي مسلمان انگليس اهانت پاپ را عمدي دانست  (9) ، ائمه مساجد سني عراق اهانت پاپ به اسلام را محكوم كردند (10) طلاب حوزه علميه قم در اعتراض به اهانت پاپ به اسلام، تجمع كردند (11) و احمد الطیب رییس دانشگاه الازهر گفت: اظهارات موهن به قرآن از سوی پاپ بندیکت شانزدهم یکی از دلایل اصلی کند شدن روند مذاکرات و تعاملهای حسنه علمای اسلامی با واتیکان می باشد (12).
یکی دیگر از ماجراهای اخیر و مرتبط با این بحث در پاکستان اتفاق افتاد، ملایی با نام اسرار احمد حدیثی از یکی از معتبر ترین کتابهای اهل تسنن را خوانده بود تفسیر کرده بود و همین عمل او اهانت به امام علی و شیعیان تلقی شده بود و موجب اعتراضات گسترده شده بود. ماجرا به نقل از یک سایت شیعی از این قرار بود:
اسرار احمد كه خود را جانشين «ابوالاعلي مودودي» و حتي بالاتر از وي aمي‌داند و در عين حال، هيچ گونه تحصيلاتي در زمينه قرآن، حديث و تقسير ندارد، با استناد به حديثي جعلي در كتاب «سنن ترمذي» در يك برنامه تلويزيوني پيرامون آيه «ولا تقربوا الصلاة و انتم سكاري» گفت: روزي علي (ع) [نعوذ بالله] در حالت مستي در مسجد بر رسول‌الله (ص) وارد شد. حضرت از اين وضع ناراحت شد و آنگاه اين آيه نازل شد كه مسلمانان نبايد در حالت مستي نماز بخواند.  (13)
یعنی شیعیان اینکه علی قبل از تحریم شراب، شراب خورده است را اهانت به تشیع میدانند، حال آنکه این تنها یک دیدگاه تاریخی و مستند است. ممکن است بپرسید پس چرا این دسته از مذهبیون میگویند «به مقدسات ما توهین نکنید» و بجای آن نمیگویند «از برداشت و کاسبی ما از دین انتقاد نکنید»، این پرسش مرا متعجب خواهد کرد و از شما خواهم پرسید مگر نمیدانید که مبنای اسلام بر دروغ و دغل کاری و تغییر معنی کلمات و لفاظی و یاوه گویی و دو رویی است؟  اگر نمیدانید همین مسئله باید شما را از این واقعیت آگاه کند و اگر میدانید هم که نباید این پرسش برایتان مطرح شود.
تعریف کردن آنچه مقدس است و تعریف کردن دقیق اهانت، احترام و توضیح اینکه چرا باید به مقدسات احترام گذاشت موضوعی بسیار گسترده و پیچیده است و مسلمانان از تعریف آن همواره سر باز میزنند، برای نوشتن این نوشتار از آیت الله صانعی مرجع تقلید شیعه، ملایی که گمان همه بر آن بود که جانشین آیت الله خمینی شود ولی با دخالت باند رفسنجانی ولی فقیه نشد و یک ملای معمولی که حتی آیت الله هم نبود (خامنه ای) را جانشین او کردند، استفتاء کردم (14) و پرسیدم:
س- تعريف دقيق اهانت در شريعت چيست؟ چه زماني ميتوان گفت شخصي به پيامبر يا ائمه اهانت كرده است؟ آيا انكار نبوت، وارد كردن اتهام، طنز پردازي، انكار عصمت مصداق اهانت هستند يا خير؟ آيا منبعي كه بطور مشخص و دقيق اهانت را تبيين كرده باشد وجود دارد؟
پاسخ آیت الله این بود:
بسمه تعالي
با عرض سلام،
ج- موضوع اهانت، همانند بقيه موضوعاتي است كه تشخيص آن با عرف و مردم است و لذا هر عملي كه عرفاً مصداق اهانت نسبت به پيامبر و ائمه عليهم السلام محسوب شود، حرام و معصيت است و از گناهان كبيره مي باشد.
روشن است که آیت الله بخش دوم پرسش من را یا عمداً یا سهواً کاملاً نادیده گرفته است و توضیح نداده است که انکار نبوت، طنز پردازی و غیره مصداق اهانت هستند یا نیستند، بلکه این مسئله را به عرف نسبت داده اند، حتی در این قضیه نیز توضیح نداده اند که عرف چیست و چه کسی مرجع این است که بگوید عرف جامعه چیست؟ برای نمونه فرض کنید در کشور مراکش انتقاد کردن اهانت به شمار بیاید، حال بر اساس این دیدگاه انتقاد از اسلام در مراکش اهانت به اسلام خواهد بود، یا مثلاً فرض کنید راه رفتن بر روی چیزی در جایی اهانت نباشد، آنگاه راه رفتن روی قرآن در آنجا اهانت نخواهد بود! روشن است که عرف جوامع با یکدیگر بسیار متفاوت هستند و واگذاشتن چیزی که مجازاتش مرگ است به عرف کار بسیار ابلهانه ای است.
عرف جوامع مسلمان در دست آخوند است، اگر آخوند مسلمانان را تحریک کند آنها هر انتقاد و هر ایرادی به اسلام و حتی هر دگر اندیشی را میتوانند اهانت تلقی کنند، به همین جهت ملایان ترجیح میدهند بجای تعریف دقیق مقدسات، اهانت، و بی احترامی، این واژه ها را بطور کیلویی مصرف کنند چه اگر تعریف دقیقی از آنها ارائه دهند این تعریف دست و پا گیر خواهد بود و درخواست احترام به اسلام نابخردانه و ناعدلانه جلوه خواهد نمود. آنها ترجیح میدهند که بتوانند بطور دلخواه هرکسی را که مایلند محکوم به اهانت به اسلام کنند و هواداران خود را به جان او بیاندازند، این کار از لحاظ سیاسی برای آنها بهتر است تا اینکه معیار و خط کش دقیقی برای مسئله احترام و اهانت در اختیار همگان قرار دهند. افزون بر این، تعریف این مسائل بسیار دشوار و نیازمند تحلیل هایی است که بنیان دین و ایمان را زیر سوال خواهد برد از همین سو ملایان این سطحی نگری و یاوه گویی را ترجیح داده اند و توضیح دقیقی در مورد اهانت نداده اند. اما با اینکه باور کردن این قضیه سخت است (!) ملایان واقعاً معتقد هستند کسی حق ندارد علیه اسلام چیزی بگوید، چیزی بنویسد یا تبلیغی بکند! نه تنها کسی حق چنین کاری را ندارد بلکه در بلاد اسلامی کسی حق تبلیغ دین دیگری را نیز ندارد! آیا میتوان تصور کرد در قرن 21 ام جمعیتی اینقدر وحشی باشند؟! ملایان از گفتن اینکه کسی حق ندارد چیزی علیه اسلام بنویسد شرم ندارند! برای نمونه به سخنان آیت الله خمینی «تحریف واژه ها توسط خمینی، منظور از آزادی چه بوده است؟» نگاه کنید، منتها چون ملایان و اوباش تحت نفوذشان توانایی بیان صریح این مطلب را در این دوره و زمانه ندارند پشت این بهانه که «نباید به مقدسات توهین شود» مخفی میشوند، و الا دیدگاه آنان این است که کسی حق ندارد چیزی علیه اسلام بگوید یا بنویسد.

چرا با اسلام مخالف هستید؟

        

این سوالی است که بسیاری از مسلمانان و اسلامگرایان مطرح میکنند.

در باب پاسخ به این پرسش شاید بتوان کتابها نوشت و در واقع کتابها نوشته شده است. اما بصورتی بسیار چکیده و مختصر میتوان گفت به دلیل اینکه اسلام منافع مارا در خطر انداخته است.

اسلام در واقع یک انگل اجتماعی است به دلیل اینکه

  • با آزادی در تضاد است

  • با مردمسالاری در تضاد است

  • با حقوق بشر در تضاد است

  • مروج تروریسم و اندیشه کشی و اختناق است

  • مبتنی بر خرافات و مفاهیم غلط و باطل همچون توحید و معاد و نبوت است

  • عامل فقر فرهنگی و علمی و مادی است

از منافع هر انسانی برخورداری کامل از حقوق بشر ( حقوق بشر چیست؟ ) و زیستن در دنیایی آزاد (آزادی چیست؟) و در حکومتی مردمسالار (دموکراسی چیست؟) و برخورداری از رفاه و زندگی شاد و آرام است. اسلام بطور جدی با این منافع شخصی و ملی و انسانی در تناقض است، بنابر این، هر انسان انساندوست، اخلاقمدار، آزادیخواهی و طرفدار حقوق بشری اساساً باید مخالف اسلام باشد، و اگر نباشد یا اسلام را نشناخته است و یا اینکه در صداقت او باید بسیار شک کرد.

از این گذشته دنیای امروز دنیای جادوگری و موهوم پرستی و خرافات نیست، دنیای امروز دنیای خردگراییست (خردگرایی چیست؟) خردگرایی یعنی اصالت عقل را پذیرفتن. یعنی هر آنچه با عقلانیت در تضاد است را نپذیرفتن و قبول کردن مفاهیم و معانی تنها در صورتی که بتوانند از فیلتر عقلانیت با موفقیت عبور کنند. خردگرایی در مقابل دین خویی و ایمان (ایمان چیست؟) تعریف میشود. خردگرایان همیشه حاضر هستند تا عقاید گذشته خود را کنار بگذارند و عقاید جدیدی را قبول کنند.

به گفته انیشتن

از لباس کهنه خود خجالت نکش، بلکه از افکار کهنه ات خجالت بکش.

به گفته آیت الله طباطبائی

پرستش به مستیست در کیش مهر          برونند زین پرده هوشیارها

به گفته برنارد شاو

این قضیه که یک انسان دیندار زندگی شادتری از یک انسان بیخدا دارد، تنها به این قضیه مربوط است که یک آدم مست از یک آدم هوشیار شاد تر است.

خردگرایان همان هوشیارانی هستند که از حمال عقاید و رسوم کهنه بودن به شدت خجالت میکشند. ما باور داریم که دانش و فلسفه امروزی به وضوح نشان میدهند که تصورات انسانهای پیشین در مورد بسیاری از مسائل از جمله، آفرینش، حیات پس از مرگ، وجود خدا (خداوند چیست؟) ، جن، روح، فرشته، حوری و امام زمان تنها زاییده افکار انسانها بوده اند و واقعیت خارجی ندارند.

بشر امروز مطمئن است که انسان از خاک و لخته خون و تکه گوشت آفریده نشده. ما میدانیم که ادعای تازينامه که انسان ابتدا بصورت کالبدی سفالین به روی زمین فرستاده شد و مدتها بر روی زمین ماند و شکل گرفت و بعد خداوند روح انسانی بدان دمید و انسان پدید آمد و سیب خورد و از جهنم اخراج شد، حرفی خرافی و افسانه کم کیفیتی که از منابع مشخص دیگر دزدی ادبی شده است بیش نیست.

بر این اساس و مقدمه باور داریم که ادیان تولید شده دست بشر هستند و ادیان مبتنی و پایبند به خدا در واقع بی پایه هستند زیرا خدا نیز خرافه ای بیش نیست (از کجا میدانید خدا وجود ندارد؟)  و به همین دلیل است که فلاسفه بسیاری در چند قرن اخیر بیخدا بودن اند و کلا خدا از فلسفه بیرون رانده شده است و فلسفه امروز جایی برای خدا در نظر نمیگیرد. همانطور که علم امروز نیز جایی برای خدا ندارد. خدا از حوضه علم و فلسفه تنها به مکاتب فکری آرمانگرا و سوفی رانده شده است، بنابر این ادیان و مذاهب اساساً اشتباه  و باطل و تقلبی هستند.

اما چرا اسلام را باید به چالش طلبید؟

در دنیا تفکرات و مکاتب فکری اشتباه و غلط بسیار وجود دارد، در واقع برای هر انسانی تنها مکتب فکری ای که خود بدان تعلق فکری دارد صحیح و درست است و بقیه مکاتب که در تضاد با آن مکتب قرار میگیرند باطل و پوچ هستند. اما آیا هر انسانی باید با تفکرات مخالف خود مخالفت کند و در راه مبارزه با آنها بکوشد؟ آیا همه انسانها باید مثل ما فکر کنند و همه مکاتب فکری و عقاید غیر از آنچه ما بدان اعتقاد داریم باید از بین بروند؟

واضح است که پاسخ این سوال منفی است، مشخصاً هر کسی حق داشتن هر اندیشه و وابستگی فکری به مکاتب فکری را دارد. اما با برخی از مکاتب فکری و تفکرات باید مبارزه کرد و باید آنها را به چالش طلبید!

آن تفکرات و مکاتب فکری، همانا مکاتب فکری تمامیت خواهی هستند که حق حیات سایر مکاتب را در خود مفروض نمیدارند و شرایط آزادی اندیشه و عقیده را به سختی به تهدید می اندازند و همانا اسلام از آن دسته از مکاتب است که به شدت دگر اندیش کش و آزادی ستیز است.

یکی از اساسی ترین مشکل اصلی ایران اسلام است که همچون سرطانی در جان و روان مردم سرزمین ما ریشه دوانده است. مطالعه مختصری اما منصفانه از تاریخ اسلام در ایران به خوبی نشان میدهد که اسلام جز نکبت و تباهی چیزی به بار نیاورده است. اسلام مکتبیست که پیاده شدن آن و حتی قسمتهای اندکی از آن هر اجتماع را به سرعت به سوی استبداد و خردستیزی و نابودی و فقر مادی و معنوی میبرد.

مردمسالاری امروز بهترین نوع حکومت است (دموکراسی چیست؟)  و پیاده شدن دموکراسی در اجتماعی که در دوران پیشا مدرن خود به سر میبرد محال است بنابر این برای رسیدن به مردمسالاری ابتدا باید به دوران مدرن وارد شد (تجدد (مدرنیسم) چیست؟)   بزرگترین مانع در راه مدرنیسم در ایران دین اسلام و مذهب شیعه بطور مشخص است. باید میان زندگی در سرزمینی آزاد و مردمسالار و مدرن و برخورداری از حقوق بشر از یک طرف و اسلام از طرف دیگر، یکطرف را انتخاب کرد. ما طرف دوم را انتخاب نخواهیم کرد.

مسلمانان حدود یک و دو دهم میلیارد جمعیت دارند و میتوان گفت از هر 5 نفر در جهان یک نفر مسلمان است که حدود 20 درصد جامعه جهانی را تشکیل میدهند.

البته تخریب جمعیت مسلمانان بطور گسترده ای از مراجع مختلف متفاوت است بنابر این جمعیت مسلمانان را باید از منابع مختلف بررسی کرد:

0.700 billion or more, Barnes & Noble Encyclopedia 1993
0.817 billion, The Universal Almanac (1996)
0.951 billion, The Cambridge Factfinder (1993)
1.100 billion, The World Almanac (1997)
1.200 billion, CAIR (Council on American-Islamic relations) (1999)

اما این همه مسلمان در پیشرفت جهانی که در آن زندگی میکنند چه نقشی دارند؟

جمعیت یهودیان در دنیا حدود 13 الی 14 میلیون نفر است. از سال 1901 که اولین جایزه نوبل داده شد، از میان 720 جایزه نوبلی که تا به امروز به اشخاص تعلق گرفته بیش از 130 جایزه به یهودیان که حدود 0.3 درصد جمعیت دنیا را تشکیل میدهند تعلق گرفته است اما مسلمانان با این جمعیت بسیار زیادشان تنها تعداد بسیار اندکی جایزه نوبل تا به امروز برده اند که از اتفاق آن جایزه ها هم  اکثرا ارتباطی با علم نداشته اند از جمله جوایز صلحی که انور السادات، یاسر عرفات و شیرین عبادی برده اند. بنابر این مسلمانان در دنیا از لحاظ علمی بسیار عقب مانده هستند و به بیان دیگر اسلام تنها میان ملت هایی که از لحاظ علمی عقب مانده هستند قدرت ماندن را داشته است. ما خوب میدانیم که مغز ها و نخبگان علمی کشور ما همگی به دلیل شرایط بد و اسلامی مملکت ما باید کشور را ترک گفته و به کشورهای جهان اول بروند تا بتوانند از نبوغ خود استفاده کنند. بنابر این عامل اصلی این عقب ماندگی و فقر فرهنگی، علمی کشور ما اسلام است. اسلام ملت مارا به خواب برده و مارا محکوم به داشتن عقب مانده ترین حکومت دنیا کرده است.

نگاهی اجمالی به جوامع بشری نشان میدهد که میزان خرد و دانش و آزادی  از یکطرف و  اسلام از طرف دیگر همواره نسبت ثابتی دارد. یعنی هرجا آزادی و دانش و خرد بیشتر است اسلام کمتر است و هرجا اسلام بیشتر است آزادی و دانش و خرد کمتر است. اسلام تنها در شرایط غیر برابر و در شرایط اختناق است که میتوان وجود فعال داشته باشد و این رابطه ای دوطرفه است بین اسلام و اختناق که هردو لازم و ملزوم یکدیگرند.

مشکلات ایران و در خطر افتادن منافع شخصی و اجتماعی مردم ایران که در مورد آنها سخن رانده شد، را تنها بر گردن آخوند ها و دستگاه خلافت خمینی انداختن تنها سطحی نگری و طفره از کنار واقعیت هاست. مشکل ایران آخوند نیست، بلکه اسلام است.

در نوشتارهای دیگر از جمله  نوشتاری با فرنام (آخوندها اسلام را خراب کرده اند.) رابطه میان اسلام و حکومت فعلی ایران بررسی شده است. 

نویسنده - آرش بیخدا