آیا اسلام و مسلمانان هم به دیگران احترام میگذارند؟

از حق که نگذریم، دعوت به احترام در بیشینه موارد دعوت خوبی است، کسی که شما را به احترام دعوت میکند شما را به کاری نیک و بهتر بودن فرا میخواند، به همین دلیل هرگاه کسی از من میخواهد که به  چیزی توهین نکنم من درخواست او را جدی میگیرم چون دعوت او، دعوت به نیکیست! اما این دعوت یا صادقانه و خیر خواهانه است یا موزیانه و منافقانه و زیاده خواهانه است. حال دعوت مسلمانان به احترام به مقدسات و اسلام از کدام دسته است؟  آیا مسلمانان میگویند «بیایید به یکدیگر و مقدسات یکدیگر احترام بگذاریم؟» یا میگویند «بیایید به مقدسات ما بدون توجه به اینکه ما به شما و مقدسات شما و دیگران احترام میگذارند احترام بگذارید؟». برای پاسخ به این پرسش باید به رفتار خود مسلمانان نگاه کرد، آیا مسلمانان نیز بطور متقابل به مقدسات دیگران و یا باورهای افراد دیگر احترام میگذارند؟ از نگر من روشن است که مسلمانان چنین نمیکنند و به همین دلیل دعوت مسلمانان به احترام یک دعوت صادقانه و خیر خواهانه نیست بلکه مسلمانان بخاطر دو رویی و از روی نفاق و پلیدی است که چنین انتظاری از دیگران علی رغم بی احترامیشان به آنها دارند. در اثبات این ادعا در این بخش به سه موضوع خواهم پرداخت، نخست اهانت های قرآن و حدیث به نامسلمانان، دوم  رفتار محمد با دگر اندیشان و سوم خشونت اسلام نسبت به نامسلمانان.
همانطور که گفته شد، باید دید آیا مسلمانان خود به دیگران احترام میگذارند یا نه؟ برای یافتن پاسخ این پرسش یک راه نگاه به رفتار مسلمانان است، اما هر مسلمانی که به دیگران و مقدسات دیگران اهانت کند را اگر ملاک تشخیص قرار دهیم ممکن است به حق یا ناحق گفته شود که او مرجع اسلام نیست، و کار او لزوماً به اسلام ربطی ندارد. اما از آنجا که کسی نمیتواند بگوید قرآن به اسلام ربطی ندارد، بهتر است بجای رفتار مسلمانان قرآن را بررسی کنیم، آیا قرآن به دیگران و مقدساتشان احترام میگذارد؟
فرض کنید روزی در خیابان در حال قدم زدن هستید که اعلامیه ای از شخصی دریافت میکنید. این اعلامیه مربوط به گروه «پیروان» است و در آن از شما دعوت میشود که شما هم به این گروه با سابقه و قدیمی بپیوندید. در این اعلامیه همچنین شرح مختصری از باورهای مشترک این گروه آمده است که از این قرار هستند:
  1. مسلمانان همانند خرهایی هستند که کتاب حمل میکنند
  2. مسلمانان نجس هستند
  3. مسلمانان بدترین جنبندگان روی زمین هستند
  4. خدا مسلمانان را بکشد
  5. لعنت خدا و فرشتگان بر مسلمانان باد
  6. مسلمانان مانند حیواناتی هستند که کسی در گوششان چیزی بگوید و آنها جز بانگی نشنوند، مسلمانان کر و کور و لالند و هیچ نمیفهمند
  7. اکثر مسلمانان مثل چهارپایان یا بدتر از آنها هستند، نه میفهمند نه میشنوند
  8. اکثر مسلمانان فاسق (نافرمان، تبهکار، زناکار، گناهکار) هستند
  9. مسلمانان مثل حیوان غذا میخورند
  10. مسلمانان مانند خران وحشی هستند که از شیر میگریزند
  11. مسلمانان حرامزاده هستند
  12. تف بر مسلمانها!
  13. مسلمانان بیمار هستند
  14. مسلمانان ابله هستند ولی خودشان نمیدانند
  15. مسلمانان شعور ندارند
  16. طرفداران گروه پیروان بهترین مردم هستند، بین مسلمانها هم آدم خوب به ندرت پیدا میشود ولی اکثرشان آدمهای عوضی و تبهکاری هستند
نظر شما راجع به گروه «پیروان» پس از آگاهی از افکارشان چه خواهد بود؟ آیا به نظر شما این گروه به مسلمانان اهانت کرده است؟ شما این 15 مورد را یا بخشی از آنها را فحش و اهانت میدانید یا نه؟ آیا این گروه، گروهی فاشیست و ستیزه جو نیست؟ مهمتر از اینها، آیا مسلمانان باید به این گروه و پیروانش احترام بگذارند؟ فکر نمیکنم هیچ انسان عاقلی، بالغ و منصفی به این پرسش آخری پاسخ مثبت بدهد. با توحش و بربریتی که از اسلام و مسلمانان سراغ داریم، اگر دست مسلمانان به پیروان این گروه برسد با آنها چکار خواهند کرد؟ از همه اینها جالب تر، اگر پیروان از مسلمانان بخواهند که به عقاید و باورهای گروه پیروان و خود ایشان احترام بگذارند، به نظر شما هواداران گروه پیروان زیاده خواه، دو رو و حتی دیوانه نیستند؟ آیا مسلمانان باید این درخواست گروه پیروان را از روی حسن نیت بدانند؟
ممکن است بپرسید نقل این داستان تخیلی چه سودی دارد؟ پاسخ این است که این داستان کاملاً تخیلی نیست بلکه مبتنی بر واقعیتی انکار ناشدنی است، تمامی 15 مورد بالا در قرآن آمده است با این تفاوت که مخاطب این دشنامها در قرآن نامسلمانان یا دگراندیشان از زمینه های فکری مختلف هستند، با این اوصاف آیا مسلمانانی که خدایشان اینگونه همانند انسانی فرومایه و دهن دریده زشت ترین دشنامها را به دیگران داده است از دیگران انتظار احترام داشته باشند؟ در ادامه منبع این فحاشی ها به ترتیب همان شماره ای که در اعلامیه بالا آمد، از قرآن ذکر خواهم کرد:
  1. آيه 5 سوره الجمعة (62:5)
    مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
    مثل کساني که تورات بر آنها تحميل گشته و بدان عمل نمي کنند مثل آن خراست که کتابهايي را حمل مي کند بد داستاني است داستان مردمي که آيات خدا را دروغ مي شمرده اند و خدا ستمکاران را هدايت نمي کند (ترجمه آیتی).
  2. آيه 28 سوره التوبة (9:28)
    يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
    اي کساني که ايمان آورده ايد ، مشرکان نجسند و از سال بعد نبايد به مسجدالحرام نزديک شوند و اگر از بينوايي مي ترسيد ، خدا اگر بخواهد به فضل خويش بي نيازتان خواهد کرد زيرا خدا دانا و حکيم است (ترجمه آیتی)
  3. آيه 55 سوره الانفال (8:55)
    إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ
    هر آينه بدترين جنبندگان در نزد خدا آنهايند که کافر شده اند و ايمان نمي آورند : (ترجمه آیتی)
  4. آيه 30 سوره التوبة (9:30)
    وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ
    يهود گفتند که عزير پسر خداست ، و نصاري گفتند که عيسي پسر خداست اين ، سخن که مي گويند همانند گفتار کساني است که پيش از اين کافر بودند خدا بکشدشان به کجا باز مي گردند ؟ (ترجمه آیتی)
  5. آيه 161 سوره البقرة (2:161)
    إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ
    بر آنان که کافر بودند و در کافري مردند لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد (ترجمه آیتی)
  6. آيه 171 سوره البقرة (2:171)
    وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ
    مثل کافران ، مثل حيواني است که کسي در گوش او آواز کند ، و او جز بانگي و آوازي نشنود اينان کرانند ، لالانند ، کورانند و هيچ در نمي يابند (ترجمه آیتی)
  7. آيه 22 سوره الانفال (8:22)
    إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ
    بدترين جانوران در نزد خدا اين کران و لالان هستند که در نمي يابند (ترجمه آیتی)
  8. آيه 59 سوره المائدة (5:59)
    قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ
    بگو : اي اهل کتاب ، آيا ما را سرزنش مي کنيد ؟ جز اين است که ما به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه پيش از اين نازل شده است ايمان آورده ايم و شما بيشترين نافرمان هستيد ؟ (ترجمه آیتی)
  9. آيه 12 سوره محمد (47:12)
    إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الأَْنْعامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ
    خدا کساني را که ايمان آورده اند و کارهاي شايسته مي کنند ، به ، بهشتهايي که نهرها در آن جاري است داخل خواهد کرد ولي کافران از اين جهان متمتع مي شوند و چون چارپايان مي خورند و جايگاهشان آتش است (ترجمه آیتی)
  10. آيه 50 سوره المدثر (74:50) (به آیات 48 و 49 نیز نگاه شود)
    كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ
    مانند خران وحشي (ترجمه آیتی)
  11. آيه 13 سوره القلم (68:13)
    عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ
    كسانى كه متكبر و سركشند و اصل و نسب خود را بديگران منسوب ميسازند. (حرام زاده- اند).  (ترجمه کاویانپور)
  12. آيه 67 سوره الانبياء (21:67)
    أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
    اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستيد! پس آيا نمى‏انديشيد؟ (ترجمه حلبی)
  13. آيه 10 سوره البقرة (2:10)
    فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ
    در دلهاشان مرضي است و خدا نيز بر مرضشان بيفزوده است و به کيفر دروغي که گفته اند برايشان عذابي است دردآور (ترجمه آیتی)
  14. آيه 13 سوره البقرة (2:13)
    وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ
    و چون به آنان گفته شود که شما نيز همانند ديگر مردمان ايمان بياوريد، ،مي گويند : آيا ما نيز همانند بيخردان ايمان بياوريم : آگاه باشيد ، که آنان خود بيخردانند و نمي دانند (ترجمه آیتی)
  15. «لا یشعرون» در مورد نامسلمانان در آیه های زیر آمده است:
    النحل: ٢٦، النمل: ١٨، الأعراف: ٩٥، يوسف: ١٥، القصص: ٩،الأنعام: ١٢٣، النحل: ٤٥، العنكبوت: ٥٣، يوسف: ١٠٧، النمل: ٦٥، آلعمران: ٦٩، الأنعام: ٢٦،     البقرة: ٩، الزمر: ٢٥، الزخرف: ٦٦، القصص: ١١، النحل: ٢١، البقرة: ١٢، النمل: ٥٠، المؤمنون: ٥٦، الشعراء: ٢٠٢.
  16. آیه 110 سوره ال عمران (3:110)
كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ
شما بهترين امتي هستيد از ميان مردم پديد آمده ، که امر به معروف و نهي از منکر مي کنيد و به خدا ايمان داريد اگر اهل کتاب نيز ايمان بياورند برايشان بهتر است بعضي از ايشان مؤمنند ولي بيشترين تبهکارانند (ترجمه آیتی)
افزون بر اینها الله در قرآن بارها نامسلمانان لعنت کرده است، آیا لعنت کردن الله، امامان و پیامبر اسلام نیز برای نامسلمانان بطور متقابل آزاد است یا نه؟ برخی از مسلمانان میگویند لعن کردن اهانت نیست، اگر اهانت نیست پس ما نیز باید بتوانیم لعن کنیم. برخی میگویند شما که به خدا اعتقاد ندارید نباید از لعن شدن ناراحت شوید. من این پاسخ را صحیح نمیدانم زیرا فحاشی وقتی صورت گرفته است که شخصی به دیگری فحش بدهد نه اینکه شخصی احساس کند به او فحش داده شده است. برای نمونه فرض کنید با مردمی آشنا میشوید که در فرهنگ و عقاید و باورهایشان عبارت «کله استخوانی» یک اهانت محسوب میشود در حالی که در فرهنگ شما چنین نیست. حال در این میان شخصی از این جمعیت در مورد شما از این عبارت استفاده میکند. آیا اهانتی صورت گرفته؟ روشن است که صورت گرفته است و ملاک دیدگاه توهین کننده است نه توهین شونده.
لعنت البته در مقابل سایر اهانتهای قرآن موضوع کوچکیست،  غیر از این نتیجه که مسلمانان انصافاً نباید انتظار احترام از سایرین را داشته باشند، از وجود آیات بالا میتوان نتایج منطقی دیگری را نیز گرفت. پاسخ این پرسش چیست؟ «آیا دستکم یکی از 15 آیه بالا اهانت آمیز است یا نه؟»
اگر پاسخ مسلمانان نه است، آنگاه آنچه در 15 مورد بالا آمده نباید برای مسلمانان اهانت آمیز تلقی شوند، یعنی اگر نامسلمانی مسلمانان یا پیامبر اسلام یا هر چیز یا شخص مقدس دیگری را با واژه هایی همچون خر، حرامزاده، نفهم، بی شعور، نجس، حیوان، چهارپا و غیره خطاب کند، مسمانان حق اعتراض ندارند چون اینکار شبیه گفتن «خودتی!»  هست که نباید اهانت محسوب شود و مسلمانان نباید از نامسلمانان انتظار داشته باشند که از خدای آنها در برخورد با مخالف و منتقد مودب تر باشند.
اگر پاسخ مسلمانان آری است، آنگاه اهانت کردن باید آزاد باشد، مگر اینکه مسلمانان حق اهانت به دیگران را منحصر به خود بدانند و بگویند ما حق اهانت به دیگران را داریم ولی دیگران حق اهانت به ما را ندارند. که این البته غیر عادلانه و زیاده خواهی است.
هردو این پاسخها به ضرر مسلمانان و به نفع نامسلمانان است، واقعیت این است که آنچه در آیات بالا آمده است نشان از کمبود و خشم و کینه گوینده دارد، همچنین نشان از تربیت بیابانی و کم دارد، نشان از عقده های فراوان و مشکلات روحی و افسردگی های شدید دارد، تمام این صفات به خود محمد میخورند، همین دشنامها از نگر من میتوانند نشان دهند که قرآن به خدا ارتباطی ندارد.
به نظر نمی آید هیچ انسان عاقلی تمایل به احترام گذاشتن غیر متقابل نسبت به اسلام و مسلمانان داشته باشد. یعنی اگر قرار باشد ما به مسلمانان احترام بگذاریم و خدای آنها به ما اهانت کند، ما باید دیوانه باشیم. از طرفی مسلمانان را توانایی دگرگون کردن قرآن نیست، پس هیچگاه ضرورتی ندارد نامسلمانی به اسلام و مسلمانان احترامی بگذارد. مگر اینکه آیات اهانت آمیز قرآن روزی از قرآن حذف شوند. یا دستکم تعداد زیادی از مسلمانان بپذیرند که در قرآن خطا وجود دارد و آنچه در قرآن آمده لزوماً الهی نیست، آیا مسلمانان هرگز به این تکامل فکری خواهند رسید؟ به نگر من نه! چون خود دین دیدگاه ناقض قرآن است.
افزون بر قرآن که کلام الهی پنداشته میشود، احادیث بسیار زشت و زننده ای در مورد کفار در متون دینی مسلمانان دیده میشود. در زیر به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
حلیة المتقین، علامه مجلسی، باب چهارم، فصل چهارم:
حضرت صادق علیه السلام فرمود که: دشمن ما اهل بیت نیست مگر کسی که ولدالزنا یا مادرش در حیض به او حامله شده باشد.
همانجا باب هفتم، فصل سوم:
در حدیث موثق از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: از آبی که در حوض هاى کوچک در حمام هاى سنیان جمع می شود از غسل مردم غسل مکن که در آن غساله یهودى و نصرانى و گبر و دشمن ما اهل بیت که از همه بدتر است جمع می شود و خدا خلقى از سگ نجس تر خلق نکرده است و کسیکه عداوت ما اهل بیت دارد از سگ نجس تر است.
همانجاباب دهم  فصل هفتم:
از حضرت صادق (ع) منقول است که هر که مومنی را سیر کند بهشت بر او واجب می شود و هر که کافری را سیر کند، خدا شکم او را پر از زقوم جهنم کند!
پس از ذکر این احادیث بسیار زشت، به یاد آوردن این نکته سودمند است که   کردار و پندار یک انسان نسبت به مخالفانش شاخص خوبی برای نشان دادن شخصیت اصلی اوست، و این احادیث  که از نظر یکی از بزرگترین محدثین شیعه در رده «موثق» هم قرار گرفته اند، میزان فرومایگی شخصیت های دینی تشیع را به خوبی نشان میدهند.  ممکن است تصور کنید به دلیل یاوه گو بودن مجلسی احادیث بالا چندان اهمیتی ندارند، ولی آیت الله مکارم شیرازی از چند منبع سنی نیز حدیث مشابهی را نقل کرده است (18)، به استفتاء زیر توجه کنید:
سؤال: آيا در منابع اهل سنت رواياتى مبنى بر حلال زاده نبودن دشمنان على(عليه السلام) وجود دارد؟
جواب: در منابع اهل سنت رواياتى در اين حضوص وارد شده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
  1. ابوسعيد خدرى مى گويد : «كنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم عليّاً(رضي الله عنه) ; فإذا وُلد فينا مولودٌ فلم يحبّه عرفنا أ نّه ليس منّا»(1) [ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(رضي الله عنه) امتحان مى كرديم ; پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهميديم او فرزند ما نيست] .
  2. عبادة بن صامت مى گويد : «كنّا نبور أولادنا بحبِّ عليّ بن أبي طالب(رضي الله عنه) ; فإذا رأينا أحدهم لا يحبّ عليّ بن أبي طالب علمنا أ نّه ليس منّا وأ نّه لغير رِشْدَة»(2) [ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(رضي الله عنه) امتحان مى كرديم ، و چون مى ديديم يكى از آنها على ابن ابى طالب(رضي الله عنه) را دوست ندارد ، مى فهميديم از ما نيست و از راه حلال به دنيا نيامده است] .
    حافظ جزرى در كتاب «أسنى المطالب»(3) پس از ذكر اين حديث نوشته است :
    مطلب از قديم تا به حال مشهور است كه فقط زنازاده با على(رضي الله عنه) دشمنى مى كند.
  3. حافظ حسن بن على عدوى از احمد بن عبده ضبىّ از ابوعيينه از ابن زبیر از جابر نقل كرده است : «أمرنا رسول الله(صلى الله عليه وآله) أن نعرض أولادنا على حبِّ عليِّ بن أبي طالب» [پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) به ما دستور داد كه فرزندانمان را بر دوستى على بن أبى طالب عرضه كنيم] . رجال اين حديث رجال صحيحين (صحيح بخارى و مسلم) بوده و همگى از ثقات محسوب می شوند.
  4. حافظ طبرى در كتاب «الولاية» با سندش از على(عليه السلام) اين حديث را نقل كرده است :
    «لا يحبّني ثلاثة : ولد الزنا ، ومنافق ، ورجل حملت به اُمّه في بعض حيضها» [مرا سه نفر دوست ندارند : زنازاده و منافق و كسى كه مادرش در حال حيض به او حامله شده باشد] .
  5. از ابوبكر نقل شده است : من پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) را ديدم كه خيمه اى بنا كرده بود و بر كمانى عربى تكيه داده بود و در آن خيمه ، على و فاطمه و حسن و حسين بودند ، و فرمود : «معشر المسلمين! أنا سلمٌ لمن سالمَ أهل الخيمة ، حربٌ لمن حاربهم ، وليٌّ لمن والاهم ، لا يحبّهم إلاّ سعيد الجدِّ طيّب المولد ، ولا يبغضهم إلاّ شقيُّ الجدِّ رديء المولد»(4) [ اى گروه مسلمين! من با كسى كه با اهل خيمه در صلح باشد در صلحم ، و با كسى كه با آنان در جنگ است در جنگ هستم ، و دوستدار كسى هستم كه با آنها دوستى ورزد . و آنان را جز فرد خوشبخت حلال زاده دوست ندارد ، و جز فرد بدبخت داراى ولادتِ پست ، با آنان دشمنى نمى كند] .
    اين مطلب را در گذشته و حال ، بسيارى از شعرا به نظم در آورده اند كه مجالى براى ذكر اشعار آنها نيست ; يكى از اين اشعار ، شعر صاحب بن عبّاد است(5) :
1 ـ بحبَّ عليّ تزولُ الشكوكُ وتصفو النفوسُ ويزكو النجار
2 ـ فمهما رأيتَ محبّاً له فثَمّ العلاءُ وثَمّ الفخار
3 ـ ومهما رأيتَ بغيضاً له ففي أصلِهِ نسبٌ مستعار
4 ـ فمهّد على نَصبه عذرَهُ فحيطانُ دارِ أبيه قصارُ
[ 1 ـ با دوستى على شكّ ها برطرف مى شود ، و نَفْس ها و روح ها تصفيه مى شود ، و اصل ونَسَب پاك مى گردد . 2 ـ پس هر جا دوستدار او را ديدى ، برترى و فخر آنجاست . 3 ـ و هر گاه دشمن او را ديدى پس در اصل و نَسَب او نَسَبى عاريه گرفته شده است . 4 ـ پس براى دشمنى او عذرى درست كن ، (و بگو) ديوارهاى خانه پدرش كوتاه بوده است] .
و همو سروده است :
حبُّ عليّ بن أبي طالب فرضٌ على الشاهدِ والغائبِ
واُمُّ من نابذَهُ عاهرٌ تبذلُ للنازلِ والراكبِ
[دوستى على بن أبى طالب بر هر شاهد و غايبى واجب است . و هر كس با او دشمنى ورزد مادرش بد كاره بوده و بر پياده و سواره خود را عرضه مى كرده است] .(6)
1 ـ أسنى المطالب ، حافظ جزرى : 8 [ص 58] ; شرح ابن أبي الحديد 1 : 473 [4/110 ، خطبه 56] ، و در آنجا تصحيفى روى داده است .
2 ـ أسنى المطالب : 8 [ص 58] ; نهاية ، ابن الأثير 1 : 118 [1/161] .
3 ـ أسنى المطالب : 8 .
4 ـ الرياض النضرة ، حافظ محبّ الدين طبرى 2 : 189 [3/136] .
5 ـ ديوان الصاحب بن عبّاد : 95 .
6 ـ شفيعى شاهرودى، گزيده اى جامع از الغدير، ص 406.
نتیجه آنکه حرامزاده و زنازاده بودن دشمن علی موضوعی جدی است که بنیادگرایان شیعه واقعاً به آن اعتقاد دارند و از گفتن آنهم شرم ندارند. من بخاطر اسلام ستیز بودن بارها با این قضیه روبرو شده ام، برای نمونه به کامنت زیر نگاه کنید (نام کسی که مورد فحاشی قرار گرفته بود و بکب ار منتقدان اسلام بود با ستاره پنهان شده است):
*** ***** يك زنا زاده بود- پيامبر اعظم (ص) فرمودند: اهل بيت پيامبر را كسي نميكشد جز زنا زاده- اهل بيت پيامبر را كسي ناسزا نميگويد جز زنا زاده؛ همتون بريد گمشيد. اين آرزو رو هم به گور ميبريد كه يه روزي بتونيد توي ايران حكومت نجستون رو اجرا كنيد.
پاسخ طنز آمیز من نیز به او این بود:
پیامبر اعظم غلط فرمود، هرکس مخالف دموکراسی و سکولاریسم است زنا زاده است. آرش بیخدا
اهانت در میان مسلمانان تنها به نامسلمانان نیست بلکه به یکدیگر نیز بسیار اهانت میکنند. برای نمونه یک وبسایت اسلامی (19) که مربوط به اهل تسنن است به بررسی جمعیت شیعیان نسبت به اهل تسنن در دنیا پرداخته است و در جایی نوشته است:
باید در یاد داشت که میزان زاد و ولد در میان شیعیان به این دلیل زیاد است که دین آنها اجازه زنا (متعه=ازدواج موقت، صیغه) را به آنها میدهد.
تلویزیون الاقصی وابسته به گروه تروریستی فلسطینی حماس در تاریخ پنجشنبه 15 ژانویه 2009 عالم سنی را نشان داد که به نقل از ابن تیمیه از بنیانگذاران سلفی گرایی گفت (20):
شیعیان خرهای یهودیان هستند، که یهودیان در هر فتنه ای بر آنها سوار میشوند.
آخوند شیعی معروف یه نام شیخ دانشمند نیز در یکی از جلسات سخنرانی خود که فیلم برداری شده است نیز به صراحت میگوید (21):
1- اهل تسنن بر اساس فقه شیعه، زنازاده هستند
2- عمر هم زنازاده بوده است هم حرامزاده
3- لعنت بر پدر هرچی سنی!
نمونه دیگری از اهانت های شیعیان به مقدسات اهل تسنن، مراسم عمر کشان است که در آن به عمر زشت ترین دشنامها را میدهند (22)، عمر کشان البته تنها اهانت شیعیان به اشخاصی که برای اهل تسنن محترم هستند نیست، به نمونه دیگری از این اهانت ها در قالب حدیث توجه کنید:
صهاک کنیز حبشی عبد المطلب بود و برای او شتر می چرانید نفیل با او زنا کرد و خطا ب را به دنیا آورد. خطاب وقتی به سن بلوغ رسید به صهاک طمع کرد و با او زنا نمود و دختری به دنیا آورد. آن دختر را در پارچه ای از ابریشم پیچید و از ترس مولایش او را بر سر راه گذاشت. هاشم ابن مغیره او را دید و برداشت و تربیت کرد و نامش را حنتمه گذاشت حنتمه وقتی به سن بلوغ رسید روزی خطاب او را دید و در او طمع کرد و او را از هاشم خواستگاری کرد هاشم او را به ازدواج خطاب درآورد و عمر ابن خطاب به دنیا آمد. (23)
نمونه های دیگری از این نوع اهانت ها به صحابه محمد را از نویسندگان و شخصیت های مشهور شیعه میتوان یافت که دو مورد آن را در زیر میاوریم:
آیت الله خمینی:
در کتاب کشف الاسرار مي‌گويد: ما در اينجا کاري نداريم به شيخين و آنچه مرتکب شدند از مخالفت با قرآن، و بازي گرفتن احکام خداوند، و آنچه که از جانب خود حلال و حرام کردند، و آن ستمي که بر عليه فاطمه دختر پيامبر و فرزندانش انجام دادند.
ولي ما به جهل و ناداني آنان نسبت به احکام خداوند و دين اشاره مي‌کنيم و بعد از اتهام شيخين به جهل و ناداني مي‌گويد:
و بدرستي که افرادي جاهل و احمق و دروغگو و ستمگر مانند اينها، شايستگي ندارند که در جاي امامت بوده و شامل اولي الامر باشند .  (24)
نعمت الله جزایری:
عمر بن الخطاب در مقعدش بيماري است که شفاياب نمي‌شود مگر با آب (مني) مردان، پس او کسي است که با وي چنين انجام مي‌شود….عثمان بن عفان از کساني بود که مخنث (کونی) بود و با وی بازی می‌شد. (25)
اهانت به دیگران در قالب لعنت نیز در میان شیعیان جایگاه ویژه ای دارد، گفته میشود که علی بن البیطالب نیز مخالفان سیاسی خود را مورد لعنت قرار میداد:
امیرالمؤمنین علیه اسلام گروهی را لعن کرده چنانچه در قنوت نماز واجب لعن می کرد معاویه و عمروبن العاص و ابو موسی اشعری و ابوالأ عودالسّمی را ، با آنکه حضرت با گذشت ترین مردم بود در مورد گناه جنایتکاران ، و اگر او لعن را بهترین وسیلهء تقرب نمی دانست آن را در نماز واجب بکار نمی برد. (26)
در وبسایت آیت الله شاهرودی پرسش و پاسخ زیر صورت گرفته است:
پرسش- آیا لعن کردن برخی از مادران مومنین (زنان محمد) مانند عایشه به گناه نافرمانی از پیامبر، جنگیدن علیه امام زمان، و دشمنی با امیر المومنین علی ابن ابیطالب، بصورت علنی یا تصریحی مجاز است؟
پاسخ- لعن کردن تمام کسانی که به علی ابن ابیطالبو فاطمه زهرا و دیگر امامان دشمنی کرده اند و جنگیدند مجاز است، مگر اینکه ترس از آسیب رسیدن به شما باشد (مثلاً جانتان در خطر بیافتد). و گفته شده است که امام صادق بعد از هر نماز هر هشت تای آنها را لعنت میکرد (آن چهار زن و چهار مرد را). (27)
لعن خلفای راشدین که مورد احترام شدید اهل تسنن هستند در برخی ادعیه شیعیان مثل زیارت عاشورا به صراحت ذکر میشود، اما افزون بر لعن کردن گویا علی ابن ابیطالب اهانت های دیگری نیز انجام میداده است، برای نمونه دکتر سروش در مصاحبه ای گفته است:
وقتی که مناظره ای بین آقای مصباح و محمد جواد حجتی برگزار شد (من همه اینها را از حافظه نقل می کنم والا اگر بنا به تتبـّع و استقصاء باشد موارد بسیار بیشتر از این می شود پیدا کرد) من خود شاهد این مناظره بودم، که آقای حجتی به مصباح یزدی می گفت که در سخنرانی های عمومی بی حرمتی کردن نسبت به مستمعین و مخاطبان کار شایسته ای نیست و آقای مصباح به جای اینکه روش خود را در مقام سخن گفتن تصحیح کند در جواب آقای حجتی گفت که:
« نخیر، ما خطبه هائی در نهج البلاغه داریم که در آن خطبه ها امام علی هم هنگام سخن گفتن و خطابه خواندن به مستمعین خود اهانت می کرد.» (28)
من چنین چیزی از این مناظره شخصاً به یاد ندارم ولی اینکه علی به طرف مقابل خویش اهانت میکند واقعیت دارد، نمونه هایی از آن را در اینجا ذکر میکنم:
از امام صادق روايت است كه :
اميرالمومنين بر سر منبر بود و داشت خطبه می داد كه زن بداخلاقی بلند شد و گفت: اين قاتل دوستان است، حضرت امير به طرف وی نگاه كرد و فرمود:
ای زن بيباك و پررو! ای بد زبان شبيه مردان! ای كسيكه مانند زنان حيض نميبينی! ای كسيكه بر فرجش آشكارا چيزی اويزان است! (يا سلفع يا جريئة يا بذية يا مذكرة، يا التي لا تحيض كما تحيض النساء ، يا التي على هنها شئ بين مدلى!) (29)
افزون بر مطالب بالا، مسلمانان به عملی به نام «مباهله» اعتقاد دارند که در آن دو طرف که با یکدیگر اختلاف نظر دارند گرد هم می آیند و بر یکدیگر لعنت میفرستند تا خدا طرفی را که محق نیست مورد لعن خود قرار دهد. به نظر نمی آید این عمل که توسط پیامبر اسلام انجام شده خیلی محترمانه باشد بلکه یقیناً نوعی بی احترامی در آن دیده میشود. نتیجه این بخش آنکه مسلمانان خود پایبند به احترام گذاشتن به نامسلمانان و حتی دیگر مسلمانان نیستند نه در نظر اینگونه هستند نه در عمل. پس درخواست احترام آنها درخواستی صادقانه و برای عملی متقابل نیست بلکه نوعی زورگویی و زیاده خواهیست.
موضوع دومی که در این بخش بدان خواهیم پرداخت رفتار محمد با نامسلمانان است آیا محمد به مقدسات دینی نامسلمانان احترام میگذاشت؟ مسلمانان دوست دارند بگویند که او به سایر ادیان احترام میگذاشت ولی این خلاف واقع است، روشن ترین نشانه بی احترامی محمد به سایر ادیان تخریب بتهای خانه کعبه پس از فتح مکه است. بتهای خانه کعبه خدایان و یا نمایندگان خدایان بت پرستان بودند و بت پرستی هم یک دین است! کاری که محمد با بتهای بت پرستان کرد مشابه تخریب خانه خدا و اماکن مقدس مسلمانان است، اگر تخریب بتها اهانت به بت پرستان نیست پس تخریب کعبه و قرآن و غیره هم نباید بی احترامی تلقی شوند.  تخریب بناهای مقدس در تاریخ اسلام حتی محدود به نامسلمانان هم نمیشود، در زمان محمد گروهی از افراد موسوم به «منافق» در قبا مسجدی ساختند که محمد آنرا «مسجد ضرار» نامید، محمد همراه با یارانش این مسجد را تخریب کرد و این مسجد به گفته یک مورخ شیعی «از آن پس براى چندى به صورت مزبله و محل اجتماع زباله و كثافات در آمد» (30). از خود پرسش کنید، تخریب بتخانه، و مسجد در ردیف احترام به باورهای دینی و مقدسات دیگران است یا اهانت به آنها؟
افزون بر این در تاریخ به صراحت آمده است که محمد به خدایان قوم خویش دشنام میداده است و از همین رو سران قریش خواستار توقف این دشنامگویی بودند.
ابوجهل بن هشام، و امیه بن خلف، جمله در فنای کعبه حاضر شدند و با یکدیگر مشورت کردند و گفتند: نمیدانیم که چه تدبیر کردیم با این مرد، یعنی محمد، علیه السلام، که دین ما را بخلل آورد و قوم ما را از راه ببرد و خدایان مارا دشنام داد.(31)
در اسباب النزول واحدی سه روایت در مورد شان نزول آیه 108 سوره انعام وجود دارد که هر سه تاکید میکنند که محمد و پیروانش به خدایان مشرکان دشنام میداده اند:
والبى از ابن عباس روايت مى‏كند كه مشركان گفتند يا محمد (ص) از بدگويى خدايان ما بس كن و گر نه خدايت را هجو مى‏كنيم. آيه بدين مناسبت نازل گرديد.
قتاده گويد: مسلمانان بت‏هاى كفار را دشنام مى‏دادند و كافران نيز عينا پاسخ مى‏گفتند. خداوند مسلمين را از تحريك كردن آن مردم نادان نهى كرد.
سدّى گويد چون ابو طالب به حال مرگ افتاد قريش گفتند بياييد به نزد اين مرد برويم و از او بخواهيم كه برادر زاده‏اش را در مورد ما نصيحت و وصيت كند، چه شرم داريم از اينكه پس از او محمد (ص) را بكشيم كه عرب گويند ابو طالب مانع بود و چون بمرد محمد (ص) را كشتند. پس ابو سفيان و ابو جهل و نضر بن حارث و امية بن خلف و ابىّ بن خلف و عقبة بن ابى معيط و عمرو عاص و اسود بن بخترى بر بالين ابو طالب رفتند و گفتند تو بزرگ و سرور مايى و محمد ما را و خدايان ما را مى‏آزارد دوست داريم او را بخوانى و از اينكه نام خدايان ما را ببرد منع كنى، ما نيز او را با خدايش رها مى‏كنيم. (32)
برخی روایات بالا را ناقض دستور قرآن در آیه 108 سوره انعام میدانند و نتیجه میگیرند که محمد و یارانش به مقدسات دیگران دشنام نمیداده اند، چنین نتیجه گیری سفسطه آمیز است، چون فرض میکند محمد آنچه دستور میداده را خود رعایت میکرده، حال آنکه چنین تصوری تنها با فرض عصمت محمد قابل پذیرش است و چون عصمت محمد مورد پذیرش ما نیست نمیتوانیم چنین استدلالی را بپذیریم، حتی برخی از مسلمانان نیز عصمت محمد را مردود میدانند. برای توضیحات بیشتر پیرامون این سفسطه به نوشتاری با فرنام «سفسطه های رایج پیرامون تاریخ» مراجعه کنید. این عده میگویند پیامبر به مقدسات اعراب دشنام نمیداده بلکه به آنها نقصان نسبت میداده است.
واقعیت این است که اسلام تنها خود را دین راستین میداند و تمامی ادیان دیگر را اگر غیر از یهودیت و مسیحیت باشند و آیین صابئین (برخی معتقدند آیین زرتشت نیز جزو این ادیان است) اساساً دین نمیدانند و خود این ادیان را هم در حال حاضر گمراه و تحریف شده میدانند.  به همین جهت به خود حق میدهند که ادیان باطل را نابود کنند و حتی نمادهای آنها را نیز از بین ببرند. بنابر این محمد نیز برای سایر ادیان احترام قائل نبود. حتی احترام محمد به اهل کتاب هم احترامی عادلانه و پایدار نبود محمد به محض اینکه توانایی سرکوب اهل کتاب را پیدا کرد با قتل عام و تبعید در نابود کردن آنها کوشید و آنانی که زیر سلطه اسلام زندگی میکردند یعنی اهل ذمه را به شهروند درجه دوم با حقوقی نابرابر تبدیل کرد. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به نوشتاری با فرنام «آیات جنایی قرآن جنبه دفاعی دارند!» مراجعه کنید.
سومین موضوع این بخش پیرامون خشونتی است که مسلمانان همواره علیه نامسلمانان بکار گرفته اند. تصور کنید در حال قدم زدن هستید و ناگهان با صحنه مقابل برخورد میکنید: شخصی چاقو به دست گرفته و دیگری را روی زمین خوابانده و در حال تلاش برای بریدن سر او است. قربانی نیز در حال تلاش برای رهایی از دست قاتل است و در این حین به او فحشهای جنسی بسیار رکیک میدهد. در چنین موقعیتی آیا عاقلانه است که شما به قربانی اعتراض کنید و بگویید چرا به این قاتل اهانت میکنی؟  آیا این اعتراض مضحک نیست؟
رفتار مسلمانان با نامسلمانان و حتی مسلمانان دگر اندیش نیز همواره مشابه همین اتفاق بوده است. مسلمانان خشونت را تا منتهای درجه در ترویج و پاسداشت دین خود استفاده میکنند و از اقرار به این هم ابایی ندارند. کدام جماعتی در دنیا رفتاری که مسلمانان با دگر اندیشان دارند را در قبال دگر اندیشان دارند؟ این است که اگر نامسلمانان چند تا فحش و بد و بیراه هم به اسلام و مسلمان بدهند این قضیه آنقدر اهمیت ندارد، اگر آن خشونت کنار برود این فحاشی نیز کنار خواهد رفت. اینطور اعتراضها به فحاشی زمانی مضحک تر میشوند که از طرف نامسلمانان انجام میگیرند، برای نمونه کمونیست ها و چپی ها که گاهی اوقات به ازدواج موقت اسلامگرایان در می آیند گاهی خواستار احترام به مقدسات و باورهای دینی مردم میشوند!

No comments: