هر روز به جای کبودی باتوم هموطن گرامی ام نگاه میکنم …
و بیشتر باور میکنم که ایرانم و مردمانش آزادترین و غرور آفرین ترین ملت ها هستند. شبها در پشت بام خانه فریاد میزنم …
زنده باد آزادی …
این یک کار را به همراه خانواده انجام میدهم …
راستش اول خجالت میکشیدیم ..
حالا افتخار هم میکنیم …
حالا انگار از نان شب هم واجب تر شده ..
ساعت را هم که نگاه نکند کسی خود به خود همه راس ساعت ده بی اراده میگویند زنده باد آزادی .
خیلی کارهای دیگر هم میخواهم انجام دهم ..
اما همین کارها هم فعلا تاریکی را از قلبم زدوده و امید و روشنائی را جایگزینش کرده ….آه
راستش درفش برافراشته شد ، کاوه زنده است

No comments: