نظام اسلامی را باید با یک انقلاب واقعی و خونین سرنگون کرد

جوانان فرهیخته و دانشجویان آزاد اندیش ایران!...برادران و خواهران دانشجو!


مردم و دانشجویان سرزمین ما نه تنها از استبداد و دروغ‌گویی‌های حاکمان ظلم‌پیشه ایران ملول و دل‌خسته‌اند، بلکه از تحقیر بی سابقه‌ای که بر ایران و ایرانیان می‌رود به ستوه آمده‌اند، تحقیری که در طول تاریخ، چه در داخل ایران توسط متحجران مستبد و چه در خارج آن به دلیل رفتار و دیپلماسی های غلط و قلدرمآبانه‌ی سردمداران حکومت بی‌سابقه و یا کم‌سابقه است. سرزمینی که با تاریخ با شکوه خود، تمدن با سابقه‌اش، ادبیات غنی، فرهنگ متعالی، منابع فراوان و دانشمندان بسیار می‌بایست از قطب‌های علمی، اقتصادی و سیاسی جهان باشد، امروز، دردا و دریغا که، سرنوشتی جز انزوای شدید در جامعه بین المللی ندارد.

این انزوا به حدی رسیده است که حتی کشوری بسیار کوچک در آفریقا که میلیون‌ها دلار از بیت المال ما و شما -که طبق قانون اساسی همین نظام باید صرف عمران و آبادی وطن شود و هزینه برای رفاه اجتماعی و آسان نمودن معیشت مردم شود- به عنوان کمک بلا عوض دریافت کرده است و میلیاردها تومان صرف پروژه‌های ساخت و ساز در آن کشور گردیده، به ناگاه و در پس انتشار خبر قاچاق اسلحه و مواد مخدر در آفریقا، تمامی روابط اقتصادی، عمرانی و دیپلماسی خود را با ایران قطع می‌کند.

عجبی نیست که مسئولان غیرمنتخب و به نحوِ نامشروع تکیه زده بر اریکه‌ی قدرت، فکری به حال مشکلات فراوان داخلی و خارجی این دیار نکنند. با این حال آیا آنان گمان کرده‌اند می‌توانند با امنیتی کردن فضای جامعه مشکلات را حل کنند؟

اینان امروز در صدد آن اند که دانشگاه‌ها و فضای جامعه ایران را به پادگان نظامی بزرگی تبدیل کنند و از همین رو است که بر تفنگچیان و نظامیان تکیه زده‌اند. آیا هدف حکومت از این‌که دانشگاه‌ها را، یعنی همان جایی را که می‌بایست امن‌ترین فضا برای ابراز عقاید و فعالیت‌های اجتماعی باشد، از حضور نیروهای لباس شخصی و بسیج پر کرده است، جز این است که جوانان و اساتید و روشنفکران را تحت فشار قرار دهد؟ حاکمیت از جوانان می‌ترسد، جوانانی که استبداد ستیزند، آزادی‌خواه و استقلال‌طلب اند و ستیز آنان با تحجر لرزه بر اندام متحجرین و دیکتاتورها انداخته است. متحجرین و دیکتاتور سیرتان، باید آگاه باشند که اندیشه و تفکر هرگز با باتوم، زندانی کردن، ستاره دار کردن، محرومیت از تحصیل و زور بازو و تجاوز در بند نخواهد شد. امروزه در ایران ما، قانون نوشته‌ای بی‌خاصیت نهاده بر سر تاقچه گردیده است و دانشجوی منتقد و آگاه، مصونیت قضایی ندارد. دردا و اسفا که با فعالان دانشجویی که حرفی جز تقاضای احقاق حق و مبارزه با ظلم نزده اند، همچون خطرناک ترین مجرمان برخورد می‌شود و دانشجویی چون مجید توکلی با حکم غیر انسانی، قانونی، شرعی و اسلامی به هشت سال و نیم زندان محکوم می‌گردد. به خدا پناه می‌بریم از این همه بیداد.ظالمان دیار ما از سیاسی بودن دانشگاه ها می‌هراسند. سیاسی بودن دانشجویان و روشنفکران مانع از سوار شدن حکام بر موج نا آگاهی مردم شده است و خواهد شد و از همین‌رو اینان سعی بر آن دارند تا با امنیتی کردن فضای دانشگاه، بتوانند اندیشه و فکر را محدود کنند.جنایات و حادثه‌های کوی دانشگاه در سالهای 78 و 88 نشان‌دهنده اوج مظلومیت روشنفکران، دانشگاهیان و دانشجویان ایران زمین است؛ افراد بی دفاعی که برای کسب علم در محیط مقدس دانشگاه گرد هم جمع شده‌اند، مورد بدترین و وحشیانه‌ترین حملات قرار گرفته‌اند. جنایاتی که تا تاریخ زنده است، زخم آن بر دل کسانی که به مقام والای انسانیت معتقدند، خواهد ماند و بذر برائت از مستبدین و مستکبرین را در دلهای آنها آبیاری می‌کند.دانشجویان با عمل به رسالت خود که همان حضور پرشور در صحنه مبارزه حق علیه باطل است، ثابت نموده‌اند که چون همیشه استوار و پایدارند و معتقدند که: چراغ ظلم ظالم تا سحر هرگز نمی‌سوزد / اگر سوزد شبی سوزد، شب دیگر نمی‌سوزد. این است شعار همیشگی و استوار شما دانشجویان، که فریاد چنین سر می‌دهید: دانشجو می‌میرد، ذلت نمی‌پذیرد.
دانشگاههای ما که طبق قانون باید کانون استقلال و آزادی باشند، از آزادی و استقلال برخوردارند؟ آیا گردانندگان دانشگاهها منتخب خود دانشگاهیان اند؟ آیا در دانشگاههای ما و در جامعه ما نقد قدرت پر هزینه‌ترین و خطرناک‌ترین کار نیست؟ اگر این‌گونه نیست، پس خیل عظیم دانشجویان ستاره دار، محروم از تحصیل و دانشجویان زندانی چه اند؟ اگر این‌گونه نیست، چرا از نظر حکام، نقد دلسوزانه که وظیفه و رسالت دانشگاهیان و روشنفکران جامعه است، اقدام علیه امنیت ملی و براندازی حساب می‌شود و با ناقد به عنوان مجرم و عامل بیگانه برخورد

مرگ بر کلییت رژیم اشغالگر اسلامی

No comments: