قصه پر غصه سنگسار

زجر کش کردن انسانها باپرتاب تعداد بسیار زیادی سنگ به آنها از جمله ماجراهای غم انگیز در جمهوری اسلامی ایران بوده است. به طوری که بر طبق شواهد، به یقین می‌توان گفت هیچگاه در هیچ یک از کشور‌های اسلامی جهان و حتی در طول ۱۴۰۰ساله اسلام، اینهمه حکم سنگسار که در دوره سی ساله جمهوری اسلامی ایران صادر و اجرا شده ، سابقه نداشته است. جنایت و سنگدلی بعضی ارباب مذاهب را تاریخ فراوان گزارش کرده است ولی حقیقتا تصور نمی‌شد که در این دوره وزمانه عده‌ای حتی در کسوت روحانی،به چنین اعمال بی رحمانه‌ای دست زنند وعلی رغم هشدارهای خیرخواهان و صاخب نظران در سطح جهان و حتی مخالفت و اعتراضات برخی بلندپایگان در محیط خودشان،هیچ تردیدی در گرفتن وزدن و کشتن متهمین –از نوجوان ۱۴ ساله تا افرادی مسن- به خود راه ندهند.

براستی ریشه اینهمه شقاوت را کجا باید جستجو کرد؟ شاید سخن از حقوق انسان و به ویژه زنان و حمایت از حق کودک و جوان و به طور کلی "استدلال" با چنین افرادی بی‌فایده باشد، کما اینکه گزارش شده حتی آیت الله خمینی دستور داده بود "سنگسار را اجرا نکنند"(مصاحبه ایت الله بجنوردی با روزنامه اعتماد ملی مورخ ۷/۵/۸۶) ولی همگی بیاد داریم که چندین حکم سنگسار در زمان خودایشان اجرا شد. امروز نیزاز بهمن ۱۳۸۱ اعلام شد که بنا به دستور رئیس قوه قضائیه اجرای مجازات سنگسارمتوقف شده است اما متاسفانه حکم سنگسار کماکان از سوی برخی قضات شرع صادر و در مواردی اجرا گردیده است(روزنامه اعتماد۲۶/۱۱/۸۷). با اوج گیری موج اعتراضات در سطح جهان سخنگوی قوه قضائیه در جمع خبرنگاران در شیراز اعلام می‌دارد که در سطح کشور هیچگونه حکم سنگساری نداریم"(اعتماد ۲۶/۱۱. ۸۷)ولی در عین حال همو ناچار می‌شود اجرای حکم سنگسار سه نفر را که در همان ایام انجام یافته تایید و توضیح دهد"در رابطه با توقف مجازات سنگسار ،رئیس قوه قضائیه توصیه‌هایی داشتندکه با توجه به استقلال قاضی تا زمانی که این توصیه‌ها به قانون تبدیل نشود، نمی‌تواند مورد عمل قرار گیرد"

(اعتماد ۲۶/۱۱/۸۷). اینکه سخنگوی قوه قضائیه برای حفظ ظاهر منکر وجود چنین احکامی می‌شود و یا رئیس قوه قضائیه دستور توقف اجرای چنین احکامی را می‌دهد نشان دهنده اینست که بلند پایگان بظام خود نیز متوجه شقاوت امیز بودن این حکم و شرم اوربودن ان نزد افکار عمومی مردم ایران و جهان هستند. انچه حیرت اور است اینست که چرا رئیس قوه قضائیه بجای توصیه‌های بی اثر که دیگر تاثیر شعاری آن نیزازمیان رفته، لایحه لغو این حکم غیر انسانی ،غیر قرانی و غیر اسلامی را به مجلس نمی‌دهد. واز این حیرت آورتر اینکه چگونه است که مجتهدین وایات عظام که خود را هدایت کننده مردم جامعه و مروج اخلاق انسانی و حافظ حرمت و اعتبار اسلام می‌دانند و مسلما می‌توانند نقش قاطع و سریع در نسخ این حکم غیر قرانی اسلامی داشته باشند، با سکوت خودشان باعث هتک ابروی اسلام و مسلمانان در جهان و حتی نزد خود مسلمانان ، می‌شوند؟ چگونه راضی می‌شوند که خود زنده باشند وچنین جنایاتی بنام دینی که اینان مدعی حفاظت و هدایت ان هستند،انجام گیرد و باعث سر سشکتگی مسلمانان باشد. از جمله ایا توجه دارند که در اثر فتوای اشتباهی که بعدا عمومیت یافت و جزو احکام مسلم و اکید اسلام در امد طی قرنها، صدها ملیون انسان در جامعه اسلامی محروم از بهره مند شدن و لذت بردن از موسیقی عمرشان بسرآمد و بخاک رفتند و چه استغداد‌های بزرگی که شکفته نشده به گور رفت تا بالاخره اوائل انقلاب این حکم نادرست، تغییر کرد و امروزه حتی خانواده علمای دینی نیز مانند همه از این نعمت بهره می‌برند. نادرستی حکم سنگسار بسیار اشکار تر و قوی تر از موسیقی است و دهشتناکی ستم این حکم به مراتب زیاد تر از حرام بودن موسیقی است و شرم اور بودن ان نیز بسیار فرا تر از محروم بودن مردم از موسیقی می‌باشد.

نمیدانم آیات عظام و مسئولین قوه قضائیه توجه دارند که مجریان سنگسار بعد از پایان کارشان چگونه مردمانی خواهند بود؟ایا می‌توانند انسانهائی بردبار در جامعه،شوهرانی صبور و فهیم برای همسران و پدرانی متحمل و مهربان برای فرزندانشان باشند؟مطمئن باشید کسانی که اینقدر سنگ بر سر فردی می‌کوبند که او را زجر کش کنند، دیگر انسانهای عادی در زندگی و جامعه نخواهند بود. اینرا از هر روانپزشگ و روانشناسی بپرسید به شما خواهد گفت و شما روحانیا نجمهوری اسلامی ایران مسئول همه انحرافات روحی و عواقب رفتاری ان در جامعه،که ازاین راه برای افرادحاصل می‌شود،خواهید بود.

یکی از دلسوزان تحصیل کرده جامعه ما حدود ده سال قبل تحقیق بسیار عمیق و روشمندی در باره حکم سنگسار از دیدگاه قران و حتی احادیث مربوطه شیعه نمود که در روزنامه زن منشر شد و لی بجای بحث علمی و مستدل با پرخاشگری واهانت طرفداران سنگسار مواجه شد و روزنامه مزبور نیز اندکی بعد توقیف’ گردید. نویسنده بدین نکته مهم اشاره کرده بود که زنا در قران به دو نوع (محصنه و غیر محصنه) تقسیم نشده است و فقط یک حکم یعنی صد ضربه شلاق در مورد ان وجود دارد انهم با شرائطی که حصولش تقریبا غیر ممکن است و علاوه بر ان فحوای ایه مربوطه نشان می‌دهد که زنای فرد همسر دار مورد توجه و اشاره است. من احتمال قریب به یقین می‌دهم که نه تنها مردم عادی بلکه طلاب امور دینی نیز به این مسئله توجه نداشته و از ان بی خبر ند، زیرا من در زندگی خود بسیار با علمای دینی گفتگو و بحث در مسائل مختلف داشته ام هرگز نه از انها و نه از دیگران چنین چیزی نشنیده بودم، علت انهم اینست که همانگونه در نوشته‌های بسیاری اشاره رفته است طلاب علوم دینی توجه اساسی شان به حدیث و علوم نقلی غیر قرانی است و بسیار کم به قران در ارتباط با احکام و مسائل دینی توجه می‌کنند. از اینرو احتملا مناسب و مفید باشد که برای جلب توجه مردم و احیانا طلاب علوم دینی محورهای نوشته مزبور را ضمن سپاس بسیار از نویسنده محترم ،اقای دکتر فرهاد بهبهانی،که نسخه تکمیلی از مقاله را بنا به خواهش من برایم فرستادند، در اینجا بیاورم شاید از مسئولین و روحانیان بلند پایه کسی توجه و اقدامی در رفع این مشکل دردناک بنماید :

الف- هیچ ذکری از مجازات سنگسار زناکار درقرآن نیست


ب – سنگسار زناکار حتی مبنای قطعی حدیثی ندارد
ج- برخی علمای متاخر شیعه سنگسار زنا کار را از دیدگاه اسلام رد میکنند
http://hright.iran-emrooz.net/index.php?/hright/more/17706/

No comments: